یادداشت از رمان طاعون

از پیشگفتار معرفی رمان

طاعون

نوشته‌ی: آندره موروا

*

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی

*

هنرمند بزرگ، بیش از هر چیز، زنده‌ی بزرگی است. ص ۸

پیش از آن که به اندیشیدن عادت کنیم به زیستن عادت کرده‌ایم. در اغلب موارد باید روح، جسم را گول بزند تا او را وادار به حرکت مرگ‌آور بکند. ص ۱۱

فهمیدن برای روح انسانی عبارت خواهد بود از خلاصه کردن دنیا به‌صورت انسانی، مهر خویشتن را بر آن زدن و اندیشه‌های خود را در آن مجسم ساختن. ص ۱۲

لذت بردن از تداوم حال؛ چنین است کمال مطلوب پوچی. هیچ منظره‌ای زیباتر از منظره‌ی‌ ذکاوت نیست، در حال درگیری با واقعیتی که بر آن پیشی گرفته است. ص ۱۳

وقتی که آزادی یک امپراطور حد و مرزی نشناسد، برای قساوت و بی عدالتی نیز حد و مرزی باقی نمی ماند. ص ۲۴

زیبایی ناب در ذهن انسان تصویری از نظم و در روح او هیجانی بی‌رنگ و ریا جایگزین می‌کند که او را برای نبردهای واقعی آماده می‌سازد. ص ۲۷


برچسب‌ها: طاعون, آلبر کامو, رمان
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۳

لينك مطلب

طاعون ـــ آلبر کامو

یادداشت‌هایی از کتاب: طاعون

(از ۱۰۰ رمان دنیا که باید خواند)

نوشته: آلبر کامو

ترجمه: رضا سیدحسینی

 

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی

 

ــ تلاش به سوی قله‌ها کافی است که قلب انسان را آکنده کند.  (از مقدمه کامو بر رمان «سیزیف»)

ــ عصیان فلسفی، مفهوم عدالت را که انسان در خود دارد، در برابر بی‌عدالتی که در دنیا می‌بیند قرار می‌دهد.  (از مقدمه آندره موروا، ص ۲۱)

ــ زیبایی ناب در ذهن انسان تصویری از نظم و در روح او هیجانی بی‌رنگ و ریا جایگزین می‌کند که او را برای نبردهای واقعی آماده می‌سازد.   (از مقدمه آندره موروا،  ص ۲۷)

 

ــ شر و بدی که در دنیا وجود دارد پیوسته از نادانی می‌زاید... هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا، بدون روشن‌بینی کافی وجود ندارد.   ص ۱۶۴  

ــ برد او در این میان فقط این بود که دوستی را بشناسد و به‌یاد بیاورد، محبت را بشناسد و روزی مجبور باشد که به‌یاد بیاورد. تمام آن‌چه انسان می‌توانست در بازی طاعون و زندگی ببرد، عبارت از معرفت و خاطره بود.  بی‌شک می‌دانست که زندگی بدون آرزوها چقدر عقیم است...  صص ۳۲۳ و ۳۲۴

ــ در درون بشر، ستودنی‌ها بیش از تحقیر کردنی‌هاست.  ص ۳۴۱


برچسب‌ها: ۱۰۰ رمان دنیا, طاعون
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۷ آذر ۱۳۹۹

لينك مطلب

هنر، هنرمند و کاوش زیبایی ناب ـ آندره موروا

 

هنر، هنرمند و کاوش زیبایی ناب

از پیشگفتار رمان «طاعون» (اثر جهانی آلبر کامو)

نوشته: آندره موروا

ترجمه: رضا سیدحسینی

 

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی

 

ــ هنرمند بزرگ بیش از هر چیز، یک زندة بزرگ و قبل از هر چیزی «یک اهل زندگی» بزرگ است.   صص ۸  و ۲۸

ــ پیش از آن که به اندیشیدن عادت کنیم، به زیستن عادت کرده‌ایم. در اغلب موارد باید روح، جسم را گول بزند تا او را وادار به حرکت کند.   ص ۱۱

ــ فهمیدن برای روح انسانی عبارت خواهد بود از خلاصه کردن دنیا به صورت انسانی، مهر خویشتن را بر آن زدن و اندیشه‌های خود را در آن مجسم ساختن.   ص ۱۲

ــ جامعه‌ای که بر پایه «دروغ‌های بجا» بنا شده است، بیگانهای را که جزو آن‌ها نیست و نمی‌خواهد باشد، دور می‌اندازد؛  بیگانه‌ای که مؤدبانه دروغ نمی‌گوید و جامعه از او واکنش‌های قراردادی انتظار دارد.   صص ۱۵ و ۱۶

ــ زیبایی ناب در ذهن انسان تصویری از نظم و در روح او هیجانی بی‌رنگ و ریا جایگزین می‌کند که او را برای نبردهای واقعی آماده می‌سازد.   ص ۲۷

ــ هنرمند جلف و سبک، باب طبع برگزیدگان خوشبختی است که ساعات فراغتشان به آن‌ها اجازه می‌دهد که حساس‌ها را از «پیچ و خم» آزاد کنند یا وزن و آهنگ‌ها را میزان کنند. هنرمند امروز این تجمل کاذب را رد می‌کند. او احساس می‌کند که اگر فلاکت‌های تاریخ را در نظر نگیرد، بیهوده حرف زده است.   ص ۲۷

ــ هنر بدون واقعیت هیچ نیست و واقعیت هم بدون هنر چیز کم ارزشی خواهد بود. هنر، عصیانی علیه جهان است و وظیفة‌ خود می‌داند که شکل دیگری به آن بدهد. هدف هنر قضاوت کردن نیست، بلکه فهمیدن است.   ص ۲۸


برچسب‌ها: ۱۰۰ رمان دنیا, طاعون, آلبر کامو
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۹

لينك مطلب

فاجعه ـ س. ع. نسیم

فاجعه

در این سور

در این فتح

در غربت رنگین کمان «برکت و امید و عشق»

فقر را دیدم

گردن‌فراز

با چکمه‌های مرصّع!

تباهی را دیدم

مغرور

با تاجی از عقیق و نقره‌!

انحطاط را دیدم

سرمست

با شولای زرباف و عصای مطلا!

 

این‌جا

دیری‌ست

تکرار فاجعه

تکرار نیست؛

آتشفشان بازِ زخمی‌ست

با دهان‌های مکرر

در گوش شهر زمهریر!

 

این‌جا

بیتوته‌های کوتاه تماشا را

دیری‌ست

 یلدای دستارپیچ

بر بوم  فاجعه تکرار می‌کند:

تا سال بعد

بر طرح یخ‌زده‌ی دل خاموش‌تان درود!

 

س. ع. نسیم

۳ دی ۹۸


برچسب‌ها: سقوط, طاعون, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۷ دی ۱۳۹۸

لينك مطلب