یادداشت از کتاب یک هفته با شاملو

یادداشت‌ از کتاب

یک هفته با شاملو [اتریش]

نوشته: مهدی اخوان لنگرودی

انتشارات مروارید، چاپ اول، ۱۳۷۲

*

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی ـ تیر ۱۴۰۳

قسمت چهارم

ـ لنگرودی: آقای بامداد! اگر در پیرامون شاعر یک گل یا یک پرنده یا یک دیوار یا یک تکه سنگ بر احساسات زیبایی‌شناسانة او اثر بگذارد، حق دارد از احساسش در مورد آن، چیزی بنویسد؟

شاملو: لازمة کار شاعر داشتن بینش شاعرانه است. وقتی این بود، همه‌چیز می‌تواند به‌صورت شعری درآید. وقتی دیدت شاعرانه باشد نمی‌نشینی راجع به ساقة علفی شعر ببافی، خود آن ساقة علف را شعر می‌بینی...معنی سؤالت این می‌شود که تو شعر را فقط محصول شناخت زیبایی می‌دانی. در صورتی که مطلقاً چنین نیست. من اصلاً به مقوله‌یی موسوم به «زیبایی‌شناسی» معتقد نیستم. درک زیبایی موضوعی است محصول انواع و اقسام چیزهای مختلف که گاه هیچ ربطی با هم ندارند؛ مثلاً تربیت ذهنی، برداشت شخصی یا علمی از تناسب، داشتن شناخت کافی از جهان برای بالا بردن امکان مقایسه و انتخاب، عادت، سلیقه و چیزهای دیگر باشدت و ضعف‌های مختلف... نکتة دوم که دغدغة مداوم و بی‌امان شب و روز من است مسألة آزادی است.

شعر

رهایی‌ست

نجات است و آزادی.

.........................

و قاطعیت

چارپایه‌ایست

به‌هنگامی که سرانجام

از زیر پا

به کنار افتد

تا بار جسم

زیر فشار تمامی حجم خویش

درهم شکند،

اگر آزادی جان را

این

راه آخرین است. (از کتاب «مرثیه‌های خاک»)

صص ۹۶ و ۹۷

*

ـ لنگرودی: نمی‌خواهید کمی از حافظ برای ما بگویید؟

شاملو: «کمی» از حافظ سخن‌گفتن غیر ممکن است. کمی درخصوص شاعری که هفتصد سال حضور مداوم داشته و هنوز شناخته نشده.

نریمان: با وجود این‌که مدام درباره‌اش می‌گویند و می‌نویسند.

شاملو: چه می‌نویسند؟ یارو یک‌بند کاغذ را حرام می‌کند که ثابت کند حافظ شیعه بوده یا سنی. پس از هفت قرن هنوز نتوانسته‌اند حرف طرف را بفهمند. حافظ‌شناسی شده این‌که کشتی‌نشستگانیم یا کشتی‌شکستگانیم.

آیدا: آخر شنیدن حرف هم به‌قدر گفتنش جرأت لازم دارد.

شاملو: یک عده طاقت شنیدن حرفش را ندارند و یک عده درکش را. یک‌عدة بیشتری هم این میان هستند که موضوع را درک می‌کنند اما به‌صرفه نمی‌بینند به‌روی مبارک خودشان بیاورند و نتیجة کار این می‌شود که میان این چهارصد پانصدتا غزل دنبال چیزی بگردند که اصلاً وجود خارجی ندارد. صص ۹۹ و ۱۰۰

*

ـ لنگرودی: از نیما به این‌طرف در شعر چه کسی را تأیید می‌کنید؟

شاملو: برای پاسخگویی به این سؤال حضور ذهن کامل لازم است که الآن ندارم،

ولی گمان کنم بتوانم نصرت رحمانی را نام ببرم...شعر معاصر ما پر از نام‌های درخشان است و این‌که تنها از چند تن نام می‌برند اگر دلیلش مشخص نشود نشانة ناسالم بودن نقد شعر معاصر یا وجود کاسه‌یی زیر این نیم‌کاسه است. چطور می‌شود نامی از خیلی‌ها به میان نیاورد و در عوض کسانی را نام برد که هنر بزرگ‌شان تقلب و بامبول زدن به خود و به دیگران است. این‌قدر که «شعر جوان شعر جوان»، «نسل سوم نسل سوم» و «موج سوم موج سوم» کردند و راجع به هر رطب و یابسی «نقد» نوشتند، شما جایی دیدید از دفتر «تجربه‌های خام زیستن»[کتاب شعر ندا آبکاری، انتشارات ابتکار، ۱۳۶۵] نامی به‌میان بیارند؟ شما پشت آن سکوت، توطئه‌یی به‌گندگی فیل ندیدید؟ خیلی از جوان‌هایی که امید شعر آیندة ما هستند درست به‌همین دلیل از چاپ آثارشان خودداری می‌کنند. صص ۱۰۰ و ۱۰۱

ادامه دارد...


برچسب‌ها: یک هفته با شاملو, الف, بامداد, اخوان لنگرودی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳

لينك مطلب