عزیزم! ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

عزیزم!

*

سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

*

برایت آرزو دارم عزیزم

که از رخت زمین گل‌پوش باشی

*

در این شب‌کیش‌خوی تیره‌اندیش

چو ناهید سحر، مه‌نوش باشی

*

به ژاله‌باریِ این لاله‌گون یاد

تموج‌بارش گیسوش باشی

*

گرت عشقت شبیخون ناگهان زد

تمنامهوش و مدهوش باشی

*

گر آمد از هزار و یک شب هجر

به راهش یک جهان آغوش باشی...

*

۱۵ مهر ۱۴۰۴


برچسب‌ها: غزل, قصیده, عاشقانه‌ها
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴

لينك مطلب

خون سکوت ـــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

خون سکوت

*

س. ع. نسیم

*

قتل عام روزها را

کدام ناجی

راه‌بند می‌زند

وقتی بی‌پناهیِ معنا

دیوارها را می‌کوبد

و از سکوت

خون جاری‌ست؟

*

قتل عام روزها را

کدام ناجی

نعره می‌زند؛

وقتی سرگشته‌گی

بازارگردان تهیِ زمان است و

حجم هیاهو

انزوای آزادی‌!

*

۱۶ تیر ۱۴۰۴


برچسب‌ها: قتل عام آزادی, فرهنگ‌سازی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴

لينك مطلب

گزیده‌ی شعر ۱۳۶۷ تا ۱۴۰۳ ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

معرفی کتاب جدید

گزیده‌ی شعر ۱۳۶۷ تا ۱۴۰۳

نوشته: سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

انتشار: خرداد ۱۴۰۴

۲۳۰ صفحه

*

لینک دریافت کتاب:

https://shorturl.at/mIQOY

*

به‌جای مقدمه

شعر؛ قصه‌ی بلند نانوشته...

شعر؛ آشنایی‌زدایی از زبان معیار و عادت تکرار...

شعر؛ نه به اکنون که هستم...

شعر؛ جاودانه‌ساز هم‌اکنون...

شعر؛ خواهر فلسفه در قدم زدن با ادبیات، روی طناب تاریخ...

*

برگزیده از کتاب‌های:

فلوت برگ

آن‌سوی الفباهای زندگی

این‌جا باران غریبه است

نگاه؛ آشناتر از صدا

تماشای جهان سخت

پری گمشده

قرار ما با عشق بود

قاره‌ی ششم

زخمه‌های تماشا

دفتر شعر ۱۴۰۱ ـ ۱۳۹۹

دفتر شعر ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳

چیدن ترانه

رباعی


برچسب‌ها: معرفی کتاب, گزیده شعر, شعر چیست
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴

لينك مطلب

تبیین ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

تبیین

*

س. ع. نسیم

*

عنکبوت سیاست

تنیده بر رگ‌های آب و

رشته‌های نان.

*

تبسم ارغوان طلوع و

بوم نقاش غروب زندگی

در چنگ اختاپوس سیاست.

*

زمرد و الماس آدمیت

در حصار غلاف سیاست.

*

ناگزیر آب و نانم

تمنای ارغوان طلوع و غروبم

رهایی زمرد و الماسم

می‌خواندم

تبین عنکبوت و اختاپوس و غلاف را.

*

۶ تیر ۱۴۰۴


برچسب‌ها: شعر, سیاست, تبیین
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴

لينك مطلب

ردنگار ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

ردنگار

*

سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

*

سال‌هاست از جاده‌‌ی کتاب‌ها

رد برمی‌دارم؛

رد فرهنگ انسان‌ساز

رد فرهنگ برده‌ساز

رد شناخت اعماق انسان

رد عشق‌های منتظر صید شدن

رد انقلاب‌ها

رد علوم و تمدن‌ها

رد جهالت و ویرانی‌ها

رد حکومت‌داران؛ آدمیانی غبارآلود

رد صداهای حک‌شده بر پوست زمان

و آه...

رد آدمیزادانی؛ پست‌ترین حیوان!

*

سال‌هاست بر جغرافیای رنج‌آجین زندگی

ورق‌های جهان را فرش می‌کنم

اندیشه‌ و تکاپوی آدمی را می‌خوانم.

سال‌هاست رد برمی‌دارم؛

دیرینه‌سال‌های شناسای انسان و زمان

بزرگم می‌کنند...

*

۲۷ خرداد ۱۴۰۴


برچسب‌ها: یادداشت‌برداری, تکاپوی جهانی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴

لينك مطلب

زباله‌گرد نازنین ـــ س. ع. نسیم

زباله‌گرد نازنین

*

در این سیاره‌ی فراموش‌شده

تنها فرشته‌گان با پاهای زنجیرشده بر گرسنه‌گی

و دستانی برای چیدن دانش

شرم را در شهرها

باران می‌شوند!

کیست از این باران خیس شود

و با نعره‌ها‌ی عقربه‌ی وحشت

برخیزد؟

*

س. ع. نسیم

۱۷ خرداد ۱۴۰۴


برچسب‌ها: زباله‌گرد, کودکان کار, کتابخوانی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۴

لينك مطلب

رباعی ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

رباعی

*

س. ع. نسیم

*

از غنچه‌ی گل سه بوسه درخواستمی:

یک بوسه ز خون سرو آراستمی

یک بوسه برای صبح آزادی بود

یک بوسه از آن عشق می‌خواستمی...


برچسب‌ها: رباعی, رباعیات, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

لينك مطلب

کجایی؟ ــ س. ع. نسیم

کجایی؟

*

س. ع. نسیم

*

شب از آواز باران می‌چکیدم

به‌دنبال تو در دنیا دویدم

ستاره بر ستاره، کوه دیدم

کجایی ای غزل ــ واژه شهیدم؟


برچسب‌ها: غزل, عاشقانه, شعر فارسی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴

لينك مطلب

آرزو ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

آرزو

*

س. ع. نسیم

*

آرمیده در میان دشت

پرنیان آرزوی من

می‌رود به سوی او نسیم

با خیال و گفت‌وگوی من

*

در میان سبزه‌ها ببین

پچ‌پچی میان لاله‌هاست

می‌رسد نوایشان به گوش

گویدم شنو چه نغمه‌هاست:

*

ای قاصدک! ای خوش خبر!

جانم به لب آمد دگر

از آتش من، لاله‌ای

بردار و سوی او ببر

*

ارغوان به ناگهان دوید

آسمان ستاره شد، چکید

آرزو ز دشت جان پرید

در پی‌اش هراس من دوید

*

می‌رود کنون به هر کجا

ای خدا سلامتش بدار

در سرای فرودین و مهر

عشق او به راه من گذار

*

ای قاصدک! ای خوش خبر!

جانم به لب آمد دگر

از آتش من، لاله‌ای

بردار و سوی او ببر


برچسب‌ها: عاشقانه, هجرانی, ترانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴

لينك مطلب

عشق و همه‌ی این‌ها... سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

عشق و همه‌ی این‌ها...
*
س. ع. نسیم
*
عشق را رنگ‌هاست؛
جایی معبود
جایی محبوب
جایی واژه
جایی شعر
جایی طلوع
جایی غروب
جایی برگی در باد
جایی سرشکی در یاد
جایی تبسم
جایی صدا
جایی سکوت
جایی نغمه
جایی نوا
جایی «نه»
جایی «آری»
جایی هدیتی
جایی انتظاری
جایی ناقوس
جایی نوروز
همه‌جا آزادی...

*
عشق
همه‌جا
‌همه‌ی این‌هاست...

۲۹ اسفند ۱۴۰۳


برچسب‌ها: عشق, نمادها, سمبل‌‌ها, نوروز
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۵ فروردین ۱۴۰۴

لينك مطلب

تعادل ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

تعادل!

*

با شحنه‌گان، جهان به تعادل رسیده است

ــ یعنی که فقر روشنایی و فاتح، ظلام ــ

دوری‌ عجیب!

در این سلسله، مدام

ارباب جهل می‌شکند حرمت کلام!

*

س. ع. نسیم

۱۴ اسفند ۱۴۰۳


برچسب‌ها: شعر اعتراضی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

بی‌هستی ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

بی‌هستی

*

س. ع. نسیم

*

همه‌چیز هست

گلدان

کتاب‌خانه

کاغذ دیواری

قاب‌های پرواز یادها

پنجره‌ها‌ی پرنده‌ها و ابرها و ستاره‌ها

میزهای کام و کتاب

سفره‌های منتظر نان

قلم‌های منتظر واژه و فکر

شاهراه‌ شبکه‌ی روزاشب جهان

موسیقیِ آشوب‌گر عشق

نورهای کاشف ظلمت‌

جامه‌های حاجب

کفش‌های زندگی‌پوی.

*

در حصار همه‌چیز هستی‌بخشم

و تو نیستی...

و بی‌تو

چه بی‌هستی‌ام...!

*

۴ اسفند ۱۴۰۳


برچسب‌ها: شعر, عاشقانه, رئالیسم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

در سفر با بهمن‌ها... سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

در سفر با بهمن‌ها...

*

سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

*

پندار خوشم بود که فردا خوش باد

آنک برسد موسم بیداری و داد

می‌رفت امید آزادی ما تا به فلک

افسوس که شیخ آمد و بر باد بداد...!

*

گمگشته‌ی محبوب من ای آزادی!

ای غايب و محجوب من ای آزادی!

هر جا كه نظر كنم شقايق با توست

ای عاشق مصلوب من ای آزادی!

*

در ياد جهان ز عشق تو غوغاهاست

از هر طرفم به نام تو آواهاست

خونبازی ما و تو چرا؟ آزادی!

از چيست ميان من و تو درياهاست؟

*

تا تنگ نگيرم به برت، آزادی

تا جان ننيوشد سخنت، آزادی

آرام نگيرم ز فراق تو دمی

تا بوسه نگيرم ز لبت، آزادی...


برچسب‌ها: رباعی, رباعیات
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳

لينك مطلب

دست عشق بر شانه‌های آه ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

دست عشق بر شانه‌های آه

*

سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

*

به هر کجا که نشان کردم از جهان یادی

چو کاسه‌یی پر خون در نگاه «ماه»‌ی بود

*

فلک؛ کتیبه‌ی دلتنگ کلک‌های خرد

زمین؛ قباله‌ی خون‌نوش شیخ و شاهی بود

*

معاشران زمان؛ جهل و دولت شمشیر

و دست عشق به سرشانه‌های آهی بود

*

۱۶ آذر ۱۴۰۳

*


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر اعتراضی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳

لينك مطلب

فاتح ـــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

فاتح

*

سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

*

امپراتوری‌ات را بگستر؛
در جغرافیای اندیشه

در سرزمین ادبیات

در اقلیم فلسفه

در میهن شعر

در قاره ــ فضای موسیقی

در صحرارودهای تاریخ

در اقیانوس متلاطم سیاست

در کشور انسانیت...

*

فرمان‌روایان خرد را

بر قله‌های آزادی گمار.

امپراتوری‌ات را نگاه دار...

*

۱۵ آذر ۱۴۰۳


برچسب‌ها: ادبیات, فلسفه, تاریخ, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۳

لينك مطلب

پرنگاران ـــ سعید عبداللهی

پرنگاران‌

*

سعید عبداللهی

*

آن کسی نان می‌خورد از روزگار،

باشدش اندیشمندی افتخار

فکرت باران؛ خروش رویش است

ابر بی‌باران؛ هوار خشک‌سار

جنگ رستن با سترون؛ رسم خون

رویش اندیشه؛ قانون بهار

وای اگر خوی خرد کاهل شود

کاهلی از مردمی گیرد سوار!

مصلحت در پیشی از آزادگی

بند، افشاند بر آزادی غبار

نام و نان تا می‌فروشد فر عشق

سلفه‌گی می‌گسترد در روزگار

آن که سیلی می‌خورد از روزگار

غافل از اندیشه‌ی والاتبار

کاروان آینه‌ها روبه‌رو

می‌رود با درس‌های پرنگار

پرنگاران مادر اندیشه‌گی

وای اگر ناموزی از آموزگار!

*

۷ آذر ۱۴۰۳


برچسب‌ها: روزگاران, آموزگار, قدرت فکر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳

لينك مطلب

جای خالی ـــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

جای خالی

*

پشت سرها

جنگ قدرت؛

شبحی از آدمیت.

*

روبه‌روها

جنگ قدرت؛

سایه‌یی از آدمیت.

*

در افق‌ها

جای خالی‌یی هست؟

ــ این سؤالی بود از شعر

وقت هولی که پریدم از خواب ــ

و گفتم:

و هنوز هم جنگ، قدرت، ارتفاعی با جنایت

اقتداری هوشمند و مصنوع!

*

س. ع. نسیم

۶ آبان ۱۴۰۳


برچسب‌ها: جنگ جهانی, هوش مصنوعی, مرگ فرهنگ
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۸ آبان ۱۴۰۳

لينك مطلب

شرم ما یا واژه‌ها؟! ـــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

شرم ما یا واژه‌ها؟!

*

من نمی‌دانم

ما خجالت بکشیم یا واژه‌ها

که «گل سرخ» را

گاه روی سینه‌ی عاشق

گاه روی سینه‌ی جلاد

می‌بینیم!

*

واژه‌ها در بغض‌شان

هرگز به من پاسخ ندادند که

«گل سرخ» را

کجا باید نوشت

کجا باید گذاشت!

فلسفه از چیست عاجز؟

*

من نمی‌دانم مقصر کیست

ماجرا از چیست؛

ولی

من ترازوهای عادل را

دگر باور ندارم.

*

واژه‌ها با شرم گفتند:

این چراغ روشنایی‌بخش خوبیست...

*

سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

۱۲ شهریور ۱۴۰۳


برچسب‌ها: گل سرخ, واژه‌ها
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۳

لينك مطلب

زندگانی اینچنین ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

زندگانی این‌چنین...

*

دانه‌ی امید را در زمهریر یأس پروردن.

آرزو را در دهان مرگ،‌ پیمودن.

چیدن الماس دانش از سرانگشتان توفان.

از مهیب روزگاران، پیش جستن.

رستن از هول زوال.

تشنه‌کامی را از آقاق تجلی، آب جستن.

بوسه‌ی آزاده‌گی را کام دادن...

*

این‌چنین آرام گشتن

در وقار دامن فرهنگ بودن

در حریر بستر معنا غنودن

زندگی را این‌چنین آسودن از سلطانیِ فقر؛

فقر دانش، فقر نان

فقر خوان معرفت در خوان جان.

*

۳ شهریور ۱۴۰۳


برچسب‌ها: شعر اعتراضی, تجلی, زوال, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۳

لينك مطلب

وقتی صدا و كلمه  پا می‌ذاره تُـو عصر نور ــ س. ع. نسیم

وقتی صدا و كلمه پا می‌ذاره تُـو عصر نور
تُـو پستوی ممیزی، قلم، شكستن نداره

تبرزن سارق سرو!

وارث قلع و قمع باغ!
ارثیه‌های عاشقی سارق رهزن نداره ...

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: صدا, کلمه, قلم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۳

لينك مطلب

جای عشق، این ابتذال از کی نشست؟ ــ س. ع. نسیم

جای عشق، این ابتذال از کی نشست؟

کی، کجا راه وصال عشق بست؟

*

جز سماط ابتذال و جهل نیست

جز خردمند دلیر، آورد کیست؟

*

خواب را بشکن! بیا بیدار باش!

عرصه‌ی پیکار را هشیار باش!

*

س. ع. نسیم

۱۳ خرداد ۱۴۰۲


برچسب‌ها: زوالی و تجلی, عشق و ابتذال
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳

لينك مطلب

دو شعر از سعید عبداللهی (س. ع. نیسم)

از کتاب:

زخمه‌های تماشا

شعرهای ۱۳۹۷ و ۹۸

انتشار: فروردین ۱۴۰۳

سروده: سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

تبعیدی

*

تبعیدی‌ام

تبعیدیِ واقعیت جهان‌زاد

تبعیدیِ ناگزیر آب ــ ‌باریکه‌ی نان‌پرور

تبعیدیِ سطح دوران خارزار سانسور

تبعیدیِ سكوت گورزیست آدمی!

*________________

مصاف

*

از این شب می‌گذری

با خورشیدپاره‌های مادرانی دلیر و بی‌شكست

در مصاف فراعنه‌ی دلار و نفت و ریال

در مصاف فراعنه‌ی جنسیت

نژاد

مذهب

قدرت.


برچسب‌ها: زخمه‌های تماشا, تبعید, شعر اعتراضی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

لينك مطلب

حریق نوا ـــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

حریق نوا

*

سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

*

باران‌های «ماهور» را

از کدام ابر برایت ببارم؟

توفان‌های «شور» را

از کدام آبشار برایت بیفشانم؟

مدهوشانه‌های «نوا» را

از کدام ماه برایت بتابم؟

شوروشان «چهارگاه» را

تا کدام بیکرانه برایت بنگرم؟

رنگ‌دانه‌های «سه‌گاه» را

از رواق‌های کدام بزم

برایت گلچین کنم؟

شکوه‌یادان «همایون» را

از ارتفاع کدامین سرو

برایت بچینم؟

*

فراقی‌های حریق عشقت را

خمیدم.

این‌همه را

کجا برایت بیاورم؟

*

۲۰ فروردین ۱۴۰۳


برچسب‌ها: عاشقانه‌ها, موسیقی ایرانی, دستگاه موسیقی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۳

لينك مطلب

ز سر می‌رود خواب نوشین من ـــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

*

ز سر می‌رود خوابِ نوشین من

تو و ماه و پروین به بالین من

*

به پایت گذارم سراپای عشق

ز اندیشه‌ی پاك و پویای عشق

*

شكیلای نام تو آذین شعر

سرود ستاره، نشید سپهر

*

نگارا تو ای سرو زیبای من!

غم و سور و مهرت دل‌آرای من

*

جمال تو و طاق مینای تو

بر و بومِ مه‌سا و زیبای تو

*

چو گلبرگ جان سو به سو می‌كشم

به دور جهان كو به كو می‌كشم

*

همه عمر گل وقف باغ تو باد

هزاران ستاره چراغ تو باد

*

به آهنگ و شعر و ترانه‌ی رود

همه تار و پودم تو را می‌سرود

*

تو انگشتری زمین را نگین

تو را خواهم آزاد و فخر زمین...


برچسب‌ها: ایران, مرز پرگهر, شعر, ترانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

لينك مطلب

سال «وصل دوست‌داران» باد ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

سال «وصل دوست‌داران» باد...

*

سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

*

سال شوق بردمیدن رفت

سال امید رسیدن شد

*

قافله‌ها خاطره بردند

نوبت یادت چکیدن شد

*

ماه، گر شب‌پو و گر دلتنگ

از غزل،‌ مهتاب چیدن شد

*

سال ــ شب‌ساری و گر قیرین ــ

بارش صبح فریدن شد

*

سال‌ها هجران ــ گر بدکیش ــ

سال وصل عشق، دیدن شد

*

سال رؤیا، باز رؤیا، باز

باز با رؤیا پریدن شد

*

با ترانه آمدیم از شعر

وقت واژه آفریدن شد

*

سال دست تو به‌دست من

سال عشق ما دمیدن شد

*

فر مهر و فخر یاران باد

سال «وصل دوست‌داران» باد...

*

فریدن: واژه‌یی اوستایی به معنی دوست، محبوب، خجسته، مبارک، زیبا.

*

اول فروردین ۱۴۰۳

*

نوروز۱۴۰۳ 🌸


برچسب‌ها: نوروز ۱۴۰۳, سال نو, بهاران خجسته باد
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

لينك مطلب

شناسنامه ــ س. ع. نسیم

شناسنامه

*

س. ع. نسیم

*

مخاطب چیستی؟

کدام واژه‌ها صیدت می‌کنند

کدام راه‌ها به جانبت می‌آیند

کدام صداها تو را می‌نامند

کدام نت‌ها شنیدن‌شان را از رؤیاهایت انتظار می‌کشند

کدام دستانی گرفتن‌شان را از دستانت تمنا می‌کند

مخاطب چیستی و کیستی...

*

شناسنامه‌ات گشوده بر دستانم؛

واژه‌ها را بنویس

راه‌ها را

صداها را

نت‌ها را

دست‌ها را...

*

مخاطب چیستی؟

*

۲۰ اسفند ۱۴۰۲


برچسب‌ها: شعر, تحول زبان, قدرت فکر, ایماژ
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲

لينك مطلب

نلرز ــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

نـلـرز

*

س. ع. نسیم

*

نلرز از هجمه‌ی رگبار

که عشق

باران‌ترین است؛

گرت ویران نیارد کرد،

سماجت‌های سیل‌اش

تا همیشه

برندارد سر ز تعقیبت...

*

۲۶ تیر ۱۴۰۲


برچسب‌ها: شعر, زبان شعر, قدرت فکر, ایماژ
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲

لينك مطلب

زیر پوستم ــ س. ع. نسیم

زیر پوستم

*

س. ع. نسیم

*

زیر پوستم موسیقی می‌وزد

زیر پوستم خاطره قدم می‌زند

زیر پوستم شاهراه هزاره‌ی چهره‌ها

زیر پوستم چشم‌ها خیره به نگاهم

زیر پوستم تابش کهکشان زندانی

زیر پوستم قهقهه‌ی کودکان، فرشته‌تر

ــ زیر پوستم، برشته از گریه‌های گرسنگی‌شان ــ

زیر پوستم عشق؛ آواره / موسیقی؛ عصایش...

زیر پوستم آزادی؛ پرسه‌زنان

ایران؛ نعره‌زنان...

زیر پوستم

زیر پوستم

زیر پوستم...

*

۷ بهمن ۱۴۰۲


برچسب‌ها: پیوند شعر و موسیقی, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲

لينك مطلب

آهنگ تو ـــ س. ع. نسیم

آهنگ تو

*

س. ع. نسیم

*

غمت «تار» شکوه نغمه‌ام شد

حزین‌سنتور سوز قصه‌ام شد

جهان از روی آهنگ تو برخاست

دلاویزی شد و دل‌بسته‌ام شد...

*

۲۳ دی ۱۴۰۲


برچسب‌ها: دو بیتی, چهارپاره, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۶ بهمن ۱۴۰۲

لينك مطلب

تپش فرعون ـــ س. ع. نسیم

تپش فرعون

*

س. ع. نسیم

*

انکار زیبایی

نابیناییِ خرد.

انکار دانایی

شقاوت جهل.

انکار تمنای آزادی

تپش فرعون در سینه‌ات.

*

۳۱ مرداد ۱۴۰۲


برچسب‌ها: آزادی, اختیار, آگاهی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲

لينك مطلب

پشت سر ــ س. ع. نسیم

پشت سر

*

س. ع. نسیم

*

پشت سر، مجنون‌تر

پشت سر از خون، تر

پشت سر، آه...از گذر

پشت سر در هر ورق

واژه‌ها بیدارتر

لیک سیاسان دهر

از یکی کفتارتر!

۲۲ دی ۱۴۰۲


برچسب‌ها: نقد تاریخی, نقد ادبی, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲

لينك مطلب

سال نو میلادی ۲۰۲۴ مبارک 

سال نو میلادی ۲۰۲۴ مبارک

*

سالی می‌رود

امیدی از پنجره سرک می‌کشد؛

جهانی

پرده برمی‌گیرد

افقی

چهره می‌گشاید.

زندگانی

رقص نور

برگ امید

بر درخت کاجی‌ست...

*

خوشا سالی خوشامدتر؛

زمین

گهواره‌ی صلح‌و

زمان

شوق‌آفرین گوهر.

امیدت باد این گهواره و گوهر...

*

س. ع. نسیم

۱۰ دی ۱۴۰۲ / ۳۱ دسامبر ۲۰۲۳


برچسب‌ها: سال نو میلادی ۲۰۲۴
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲

لينك مطلب

غزل‌نگار نجیب ـــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

غزل‌نگار نجیب

در یادواره‌ی حمید اسدیان

*

س. ع. نسیم

*

به هرچه خاطره دست می‌کشم شب و روز

نجیب واژه، سخن‌گوی آه‌وار زمین

*

عجب شباهت باران به شعرهای تو هست

بر این کتیبه‌ی دلتنگ ماه‌وار زمین

*

چه دست‌ها به سر واژه‌ها کشیدی و، عشق

نوشت قصه‌ی خون‌رنگ راه‌وار زمین

*

نبرد حکمت و جهل است، حدیث قصه و شعرت

در این بسیط شقاوت، سماط چاه‌وار زمین

*

نگاه داغ شقایق، غریو آزادی

غزل‌نگار نجیبت، ندای گاه‌وار زمین

*

۲۳ آذر ۱۴۰۲


برچسب‌ها: حمید اسدیان, کاظم مصطفوی, غزل, عاشقانه‌ها
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲

لينك مطلب

میان واژه‌ها ــ سعاد صباح

میان واژه‌ها

*

من خیلی می‌ترسم

که این عشق

عادت شود.

می‌ترسم رؤیاها بسوزند

و لحظه‌ها منفجر شوند.

می‌ترسم آرزوها سکته کنند

و شعر به پایان برسد!

*

خیلی می‌ترسم

ابری نمانَد

بارانی نماند

درختان ِ جنگل نمانند؛

زین سبب

از تو یک خواسته دارم:

مرا میان واژه‌ها بکار!

*

نوشته: سعاد صباح

برگردان: یدالله گودرزی


برچسب‌ها: سعاد صباح, شعر جهان
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲

لينك مطلب

ستایش ــ س. ع. نسیم

ستایش

*

سپاس گر نگزاری مقام دانش را

چو برگ از فلک و اوج‌ها فرود ‌آیی

*

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: ستایش دانش
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲

لينك مطلب

دنبال حوا ــ س. ع. نسیم

دنبال حوا

*

میهنت

باغ «ارم» است

با درختانی لرزان از توفان نفس‌های زنان!

*

ــ وارثان فقاهت نمرود

قرن‌هاست

دنبال حوا می‌گردند ــ

*

تو از حوالی کدام فکر رد شده‌یی

که سنگ‌اندیش نمرودی

در نگاه کردنت

آب می‌شود

و میلادش

رنج انسان شدن است...

*

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: حوا, ارم, برابری, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱ آذر ۱۴۰۲

لينك مطلب

فرشته‌گان و دیوان ـــ س. ع. نسیم

فرشته‌گان و دیوان

*

س. ع. نسیم

*

به‌جست‌وجوی انسان

سنگ‌پاره‌های زمان برچیدم

به معبدهای زمینیان شدم

حجره در حجره، طاق در طاق

قاره در قاره، آفاق به آفاق؛

و یافتم:

نصرانی فرشته

نصرانی دیو.

مسلمان فرشته

مسلمان ابلیس.

یهودی فرشته

یهودی دیو.

ادیان رحیم

ادیان شقی.

بی‌دین فرشته

بی‌دین ابلیس.

*

به جست‌وجوی انسان

سنگ‌‌دیواره‌های زمان

ورق زدم

عشق را یافتم

ــ تبعیدیِ گریان

بی‌‌نوا، بی‌نان ــ

با چرک‌زخمی از انزوا!

*

چنین نوشت سفرنامه‌ام

فلسفیدن زحم را

انزوا را

انسان را

عشق را.

*

۱۷ آبان ۱۴۰۲


برچسب‌ها: فرشته, دیو, ابلیس, ادیان
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۲

لينك مطلب

به پاییز می‌روی ـــ س. ع. نسیم

به پاییز می‌روی

*

به پاییز می‌روی

مکث کن!

به غبارروبی واژه‌ها می‌روی

به خوانش کتیبه‌های نام و نگاه می‌روی

بایست!

*

زمان

ــ با هزاره‌هایش ــ

عریان شده‌ست.

به پاییز می‌روی

شنل تفکر از شانه‌های اخراییِ باغ برچین

شنل دلتنگی از نقاشیِ برگ‌های سوگین

شنل عاشقانه‌های پاییز

ــ مادر عارفانه‌های رنگ و خیالین هزاره‌هایت ــ

*

به پاییز می‌روی

بی‌نوا نرو

مکث کن!

بایست!

*

س. ع. نسیم

۲ مهر ۱۴۰۲


برچسب‌ها: پاییز, عارفانه رنگ‌ورنگ, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۲

لينك مطلب

گزارش ــ س. ع. نسیم

گزارش

*

جهان به همین تیرگی‌ست

زمین به همین غبارآجینی؛

غزه و تل‌آویو

جنایت درو می‌کنند.

*

طاقه‌های بافته‌ی جهان

شرم پیشانی سیاست و قدرت را نمی‌سترند، نمی‌خشکانند

هنگام که فلسطین

خانه ندارد

و نژاد و مذهب و سرزمین موعود

داس‌های دروگر انسان‌اند.

*

جهان به همین تیرگی‌ست

به همین جنایات در غزه

به همین جنایات در تل‌آویو

به همین دمنده‌ی جنایت در تهران

به همین تالارهای لوکس مماشات و تجارت با جانیان

با تراژدی قدرت در پنج قاره.

*

نظاره‌ی جنایت

امضای تبرئه‌ی جلاد است!

درفشی برآر!

سراجی برافروز!

سهم آزادی را بستان

سهم خانه و نان و زندگی را بستان

سهم انسان بودنت را

سهم جهانت را...

*

س. ع. نسیم

آبان ۱۴۰۲


برچسب‌ها: جنگ, فلسطین, غزه, اسرائیل
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲

لينك مطلب

مکثی در غبارروبیِ واژه‌ها‌‌

مکثی در غبارروبیِ واژه‌ها‌‌

**

«پرسیدی:

صوفیا شهر بزرگی‌ست؟

عزیزم!

بزرگی شهر به وسعت خیابانش نیست

به عظمت بنای یادبوی‌ست

که برای شاعرانش برپا می‌کنند.»

*

ناظم حکمت

--------------------------

«شاید کسی را که با او خندیده‌ئی فراموش کنی،

اما هرگز کسی را که با او گریسته‌ئی از یاد نخواهی برد.»

*

جبران خلیل جبران

-------------------------

«کار روشنفکر فقط تأمل و تعمق در گذشته و پرداختن به جنبه‌های صرفاً زیباشناختی در ادبیات نیست. روشنفکر باید فعالانه وضع موجود را به نقد بکشد، در اصلاح آن بکوشد و برای سازندگی فردا به مسائل و مشکلات روز بپردازد.»

«به روشنفکری که مدعی است فقط برای خود یا برای آموزش محض یا فقط به‌خاطر علم مجرد می‌نویسد، نه می‌شود و نه باید باور داشت.»

*

از کتاب: نقش روشنفکر، پیشگفتار، ص ۱۰

نوشته: ادوارد سعید

برگردان: دکتر حمید عضدانلو


برچسب‌ها: ناظم حکمت, خلیل جبران, ادوارد سعید, واژه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲

لينك مطلب

نواچنگ و زنگ قافله ـــ س. ع. نسیم

نواچنگ و زنگ قافله

*

س. ع. نسیم

*

به همین‌ها زنده‌ام

به همین شعر که صدایم کند

به همین ساز که بیدارم.

به همین تکاپو که آزادی

در جانم بیفکند.

به همین رفتن‌

به همین آمدن‌

که خیالین‌ات بر دروازه می‌کوبد

تا عقربه‌ها از خورشید

تمنا ‌کنند برآید.

*

به همین دریای زندگی که موج‌های مرگش را شکستم

و در مصب بازپسین‌اش

جز «آزادی»

نامی نخواندم.

*

همین‌ها سوگندم دادند

تا زهار زمین

ریشه‌ام داد

و بچه‌های اعماق‌اش

نگهم داشتند...

*

دیری و دوری‌ست

آرشه‌های بیدارباش قافله‌یی چنین

هر سپیده

نواچنگ و زنگ می‌زنند؛

خیالین‌ات بر دروازه‌ی زمان ایستاده

چشم‌دار رسیدنم...

*

۲۷ شهریور ۱۴۰۲


برچسب‌ها: چنگ, نوا, آزادی, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲

لينك مطلب

پرچم را بالا بگیر ــ یانیس ریتسوس

ما مست از سخنانی هستیم

که هنوز به فریاد درنیاورده‌ایم

مست از بوسه‌هایی هستیم

که هنوز نگرفته‌ایم

از روزهایی که هنوز نیامده‌اند

از آزادی که در طلبش بودیم

از آزادی که ذره‌ذره به‌دست می‌آوریم.

*

پرچم را بالا بگیر

تا بر صورت بادها سیلی‌ بزند

حتا لاک‌پشت‌ها هم

هنگامی که بدانند به کجا می‌روند

زودتر از خرگوش‌ها به مقصد می‌رسند.

*

زنده‌یاد یانیس ریتسوس

شاعر پیشرو و معاصر یونان


برچسب‌ها: یانیس ریتسوس, ترانه‌های میهن تلخ, شعر جهان
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۲

لينك مطلب

برگشت از تبعید[به حرمت خاطره‌هایم] ــ س. ع. نسیم

به حرمت خاطره‌هایم

*

س. ع. نسیم

*

پرنده‌ی خیال من تشنه‌ی دیدن تو موند

ترانه‌ی ماه تو رو دریا به دریا رفت و خوند

*

شعر به شعر می‌دوم پلنگ قصه‌ها می‌شم

تا برسم به ماه تو بوسه به بادها می‌دم

*

تا که پلنگ زندگی از آب و آتیش رد بشه

مهتاب قصه‌هام بمون تا شب بدکیش رد بشه

*

وقتی که برگردی، یه‌هو شب از ستاره پر می‌شه

فصل قناره می‌گذره رسم بهاره پر می‌شه

*

بذار فریب من بیاد کمک کنه رؤیاها‌مو

دستای عشقو بگیره برسونه به دست تو

*

از شعر بلند: برگشت از تبعید

۱۷ مرداد ۱۴۰۲


برچسب‌ها: قدرت خاطره‌ها, صور خیال, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲

لينك مطلب

دو شعر از سعید عبداللهی

*

دو شعر از سعید عبداللهی

ندا ــــــــــ

*

اهریمن یأس خو

به غارت امیدهایت می آید!

با دستانت برشو

بر شانه‌های عشق بزن...!

*

سروش ــــــــــ

*

آهنگ‌ها

آواها

نداها

ـ یاران استعاره‌هایت ـ

تنهایی عظیمت را

رامشِ شکوه می‌بخشند.

در هالـه‌ی بارش هوایی و

رویش زمین.

*

جهان و انسانش

این‌گونه برت می‌گیرند...

از کتاب: تماشای جهان سخت است


برچسب‌ها: عاشقانه, تماشای جهان سخت است
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

لينك مطلب

شیرکو بی‌کس؛ شاعری در خاطره‌های زمین و آه عمیق مهتاب ــ سعید عبداللهی

به‌مناسبت ۴ اوت، سالگرد درگذشت شیرکو بی‌کس

شاعری در خاطره‌های زمین و آه عمیق مهتاب

*

سعید عبداللهی

*

با شعر شیرکو بی‌کس که باشی، با زمین و گهواره و زندگی پیوند می‌یابی. زمینی که مادر است؛ گهواره‌یی که می‌پرورد و زندگی‌یی که جلوه‌ی سالخورده‌ترین چنگاچنگ عشق و تمنای زیستن و نبرد با ناگزیر مرگ است.

با شعر شیرکو بی‌کس که باشی، در رئالیسمی خانه‌کرده در متن و بطن زندگی، تنفسی دیگر و نگاهی بایسته‌تر به واقعیت‌های تلخ و شیرینش خواهی داشت. این واقعیت در مضمون‌هایی متبلور می‌شود که با شعر جهان پهلو می‌زند؛ مضمون‌هایی چون «آزادی»، «همبستگی انسانی»، «عشق تبعید گشته در هزارتوی جهان پررنج» و «نابرابری زنان».

احمد شاملو در یادداشت حسرت‌باری، درباره شیرکو بی‌کس می‌نویسد: «اگر شیرکو بی‌کس را زود‌تر می‌شناختم، اشعارش را قبل از لورکا ترجمه می‌کردم. افسوس که شاعر و نابغه‌ی کُرد را دیر یافتم؛ ولی تعدادی از شعرهای این نابغه‌ی کُرد را ترجمه کردم».

اندیشه و قلم شیرکو بی‌کس را در ردیف شاعران پیشرو و نامی جهان فدریکو گارسیا لورکا(اسپانیا)، ناظم حکمت(ترکیه)، یانیس ریتسوس(یونان)، پابلو نرودا(شیلی) و محمود درویش(فلسطین) معرفی می‌کنند.

شعر شیرکو بی‌کس از کج و کوژ زمین برمی‌خیزد و در نقد زندگی، زبان خاطره‌های بی‌تعارف همه‌گان است. شعر او اما زمانه‌های بدسگال را پیموده و در ایوانی از تداعی‌های دریغ‌انگیز آدمی، مادرانه با زندگی نجوا می‌کند؛ مادرانه، آری، از آنسان که رنج‌های زندگی زیر سلطه جهل و نظم ضد آزادی و برابری، هرگز با مادران تعارف نداشته‌اند:

«هر لذتی که می‌پوشم

یا آستینش دراز است

یا کوتاه

یا گُشاد

به قد من!

هر غمی که می‌پوشم

دقیق!

انگار برای من بافته شده...».

شیرکو بی‌کس را «امپراتور شعر کردستان» لقب داده‌اند. او زاده‌‌ی کردستان عراق است. همین نسبت اقلیمی کافی‌ست تا بتوان بوم نقاشی‌یی از رنج، درد، استثمار، نابرابری، مبارزه، عشق و شیفتگی به آزادی و برابری را بر آن نظاره کرد.

شعر شیرکو بی‌کس هم از تار و پود همین بوم نقاشی و نماد مجسم اقلیمی در عراق، ایران، سوریه و ترکیه سر برآورده است. از این‌رو، شعرش بدون فریاد و اعتراض و پرخاش، نمی‌تواند واژه‌گزینی و تداعی‌سازی و مضمون‌پروری کند. او این بوم را در شعر «شرافت شهر» نقاشی می‌کند:

«یا حضرت دموکراسی!

گذﺭﺕ که به کوﺭﺩستاﻥ افتاد

از سیم خاﺭﺩﺍﺭها که گذشتی

مین‌ها را که ﺩﻭﺭ ﺯﺩﯼ

ﺍﺯ فشنگ‌های ﺩﺍﻍ که جان سالم به‌ﺩﺭ برﺩﯼ

ﺍﺯ تشنگی ﺟاﻥ نباختی

گوﺭستاﻥ فرشتگاﻥ ﺭﺍ که ﺭﺩ کرﺩﯼ

پیرزنی جواب سلامت ﺭﺍ می‌دهد

ـ شاید سواد نوشتن ندﺍشته باشد

ﺍما شرﻑ مادری‌اش را ﺍﺯ حفظ ﺍست ـ

ﺍﻭ چند هزﺍﺭ ساﻝ ﺍست که قهرماﻥ ﺍست،

ﺍﺯ لوله‌ﯼ تفنگش نترﺱ

ﺩستش ﺭﺍ ببوﺱ

سر تعظیم فرود ﺁﺭ

این روز را ثبت کن:

"شرﺍفت" ﺭﺍ ماﺩﺭﺍنی می‌ساﺯند که شهر ﺭﺍ برﺍﯼ شغاﻝ‌ها ترﮎ نگفتند».

مضمون‌یابی‌های شیرکو بی‌کس با گردش متلاطم زمین و انسان‌هایش و پوست ترک‌ترک زندگی عجین است. از سویی اما مثل آبی است که سنگ و ریگ و چوب و برگ کف‌ش را می‌توان دید؛ می‌توان دست در آن برد و قدرت حس‌آمیز و پویاییِ روانش را لمس نمود. مضمون‌های اندیشه و قلم او همان زخم‌های همیشه باز و دردهای مشترک جهان سوم‌اند: فقدان آزادی، نابرابری زنان و مردان و عشق تبعید گشته در هزارتوی جهان پررنج.

شعر «آزادی» را مانند یک نیاز و نیایش و ترانه، با تمنایی سرایت‌یافته در چهارفصل سال، نجوا می‌کند و نبودش، مرگ تمام سال است:

«از ترانه‌های من اگر

گل را بگیرند

یک فصل خواهد مرد؛

اگر عشق را بگیرند

دو فصل خواهد مرد؛

و اگر نان را

سه فصل خواهد مرد؛

اما آزادی را

اگر از ترانه‌های من،

آزادی را بگیرند

سال

تمام سال خواهد مرد!».

شیرکو بی‌کس نیز چونان تمام شاعران پیوندیافته با واقعیت ملموس رنج‌های زمینی، قلمش در پشت و پسله‌ها و تداعی‌های نابرابری جنسیتی، با هیولای استثمار زنان روبه‌رو می‌گردد. قلم او اما واپس نمی‌نشیند و به قلب دیوسالار اندیشه‌‌ی نرینه‌سای سلطه‌گر نشانه می‌رود:

«در این مشرق زمین

هرگاه کوشیدم

در برابر آینه‌یی

دو واژه‌ی «آزادی» و «زن» را

کنار یکدیگر

بر دو صندلی بنشانم،

بیهوده بود...

هر بار نیز

واژه‌ی «توده»

با سبیلی از بناگوش دررفته

می‌آمد

و با سجاده‌یی زیر بغل

به‌جای واژه‌ی «زن» می‌نشست...!». (از شعر: پنجره‌یی رو به سپیده‌دم)

شعرهای پیشرو از اندیشه‌هایی می‌تراوند که قلم‌هایشان چونان کلنگی در اعماق زندگی و انسان‌هایش در حال کاویدن و کنکاش برای یافتن ریشه‌های فقر و فساد و دیکتاتوری زاده شده از اتحاد قدرت و جهل است. شعر شیرکو بی‌کس مالامال از کنکاش در هزارتوهای عنکبوتی پرستش‌گران زور و زر و تزویر است. پرستشی که در پرتو آن تمام نشانه‌ها و جلوه‌های حیات را به گروگان می‌گیرند و هستی طبیعت و جامعه را آشکارا سرقت می‌کنند و شاهدان را زنده‌به‌گور:

«برابر چشم‌های آسمان

ابر را

برابر چشم‌های ابر

باد را

برابر چشم‌های باد

باران را

برابر چشم‌های باران

خاک را دزدیدند

و سرانجام

برابر همه‌‌ی چشم‌ها

دو چشم زنده را زنده‌به‌گور کردند

چشم‌هایی که دزدها را دیده بود!»

پهناب‌های شعر شیرکو بی‌کس در پرتو رنگین‌کمان عشق جاری بوده‌اند. قلم او به جرگه‌‌ی بی‌کران عاشقانه‌های آدمی که می‌رسد، به جوهر فریبانه‌های عارفانه، بی‌خودانه‌ها‌ی یگانگی و شوق‌های بی‌وزن وصال دست‌می‌برد. این وصال و تمناهای تلاقی‌اش، در اتحادی از زیباترین استعاره‌ها جلوه و جمال عاشقانه می‌یابند:

«صبح را در آغوش گرفتم

دست‌هایم

خیابان نخستین تابش آفتاب شدند

و معبری برای چشمان تو.

دهان کوه را بوسیدم

لبانم چشمه‌یی شدند

و

زمزمه‌هایت

از نو درخشیدند.

....................

عشقت

اگر باران

اینک زیر آن ایستاده‌ام...

اگر آتش

درون آن نشسته‌ام...

شعر من می‌گوید

در تداوم آتش و باران

جاودانه‌ام...».

و شیرکو بی‌کس که شعرش همبستگی آسمان، زمین، زندگی و انسان و خاطره‌های اینها از یکدیگر است، مرگ شاعر را سوگواری عمیق زیبایی برای زندگانی محتاج تجلی‌های فرح‌بخش می‌بیند:

«وقتی شاعری می‌میرد

هیچ اتفاقی نمی‌افتد

فقط ماه

آه عمیقی می‌کشد

چرا که مرگ شاعر

نزدیک‌ترین اتفاق به زندگی‌ست...».

و در وصیت‌نامه‌اش، رگه‌های خون قلم و نگرش و تنفس شاعرانه‌اش را به آینده سرایت می‌دهد و ‌ خداحافظی‌اش هم استعاره‌یی از «نزدیک‌ترین اتفاق به زندگی» و امضای خاطره‌های زمین است: «نمی‌خواهم در هیچ‌کدام از تپه‌ها و گورستان‌های مشهور شهر به خاک سپرده شوم. اول به‌خاطر این‌که جای خالی ندارند و دوم این‌که من جاهای شلوغ را دوست ندارم. من می‌خواهم پیکر مرا در جوار تندیس شهدای ۱۹۶۳ سلیمانیه به خاک بسپارند؛ زیرا فضای آنجا لذت‌بخش‌تر است و نفسم نمی‌گیرد».


برچسب‌ها: شیرکو بی‌کس, شعر کردستان, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

لينك مطلب

روایت ـــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

روایت

*

س. ع. نسیم

*

روایت کن! که رقص گیسوی باد

به هامون گلوی شعر افتاد

*

روایت کن همان لحظه که پرواز

گرفته زیر بال عشق آواز

*

روایت کن نگاه کاروان‌ را

به آونگ هزاران «دار»بان‌ را

*

روایت کن پل عشقی که نگسست

روایت کن حضوری را که نشکست

*

روایت کن سکوتی که به تو ‌گفت

«نخسبد خون من»!یادت اگر خفت

*

روایت کن پریدن از لب خواب

دویدن با ستاره تا لب آب

*

روایت کن قلم در وقت سوگند

رگش را زد که خونش واژه افکند

*

روایت کن که واژه رفت بر «دار»

روایت را به خون واژه‌ بسپار...!


برچسب‌ها: غزل‌مثنوی, عاشقانه, شقایق آی شقایق
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۸ تیر ۱۴۰۲

لينك مطلب

می‌نویسم نامه‌یی از یک دیار بی‌سپیده ـــ س. ع. نسیم

می‌نویسم نامه‌یی از یک دیار بی‌سپیده

*

پشت پنجره نشسته شب تیرکمان کشیده

می‌نویسم نامه‌یی از یک دیار بی‌سپیده:

«خبر بزرگ هر روز: قتل «معصومانه‌ی عشق»

آسمانخراش آتش، سوختن پروانه‌ی عشق

يك جهان لهيب جهل و يك جهان فرش جنايت

يك جهان گم شده معنا زير سايه‌ی سياست

يك جهان جاه و جنایت در حريم و عرش قدرت

می‌شكنه حرمت انسان زير قانون شقاوت

گرگ‌های رعشه‌ی فقر بر سماط خالی از نان

روی نقشه‌ی ولايت می‌شکنه غرور انسان

سکه‌ی فریب و اعجاز با لوای دین و مذهب

کشتن سپیده‌ی مهر زیر چکمه‌های این شب

نه سکندر و نه چنگیز نه نژاد هون و نازی

نه چنین تباه حرث و نه چنین تباه‌سازی

آیه‌های مرگ چیده خاطرات کودک من

شرح این قصه که خوانده از کتاب ماهک من؟

ماه دلتنگ وطن را چشمه‌ها دارن می‌بینن

رد چند هزار ستاره باید از نگاش بگیرن...؟»

پشت پنجره نشسته شب تیرکمان کشیده

دنبال ستاره‌هاتم در دیار بی‌سپیده

عمریه دلم نشسته پای لحظه‌های عشقت

گندم و ترانه کاشته واسه سبزه‌های عشقت...

*

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: غزل‌مثنوی, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲

لينك مطلب

رباعی ـــ س. ع. نسیم

رباعی

*

از عشق بسی گفت و شنیدم، محبوب!

شاید که دگر تو را ندیدم، محبوب!

یک عمر به سنگ این جهان مشت زدم

این سنگ بماند و من پریدم، محبوب!

*

روزی به سپیده‌یی تو را خواهم دید

هنگام شکوفه‌یی تو را خواهم دید

مست از دو نگاه می‌شویم و مدهوش

در خواب دو دیده‌یی تو را خواهم دید

*

س. ع. نسیم

۲ تیر ۱۴۰۲


برچسب‌ها: رباعی, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲ تیر ۱۴۰۲

لينك مطلب

بغض تنور ایران ـــ س. ع. نسیم

بغض تنور ایران

*

نان

گلوگیر بغض کیست؟

جغرافیای کدام تنور

از سینه‌ات لهیب می‌کشد؟

*

کولبر

زنان کولبر

بغض تنور ایران...!

*

از کجا می‌شکنه این شب

رمز این قفلو کی خونده؟

زندگی کدوم ور این

شب بی‌سپیده مونده؟

*

مهتاب شبو کی برده

که دل ستاره تنگه؟

قلب دنیا رو کی کشته

که به جاش انگاری سنگه؟

*

تُو کدوم جام جهان بین

می‌شه دنیا رو خبر کرد؟

با کدوم غزل‌ستاره

می‌شه این شبو سحر کرد؟

*

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: کولبر, زنان کولبر, بغض عزل
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲

لينك مطلب

قانون اساسی زعیم جهل با صدارت مرگ ــ س. ع. نسیم

قانون اساسی زعیم جهل با صدارت مرگ

*

زندگی

----خمیده‌پشت

مرگ

----گردن‌فراز

عشق

---غریب

قداست

----فریب

آدمی

----مغلوب نواله‌ی ناگزیر

امید

----مغبون جولان قفس...!

*

س. ع. نسیم

۱۲ خرداد ۱۴۰۲


برچسب‌ها: قانون اساسی, زندگی, عشق, امید
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۲

لينك مطلب