زندگی چیست؟ ــــ سعید عبداللهی

زندگی چیست؟

*

سعید عبداللهی

*

هر وجود انسانی در این جهان، آن‌گونه معنا می‌آفریند که جهان‌بینی دارد و آن‌گونه که انتخاب کرده است، زندگی می‌کند.

آن‌چه مهم است، پرسش‌انگیزیِ ذهن برخی انسان‌ها و بی‌تفاوتیِ برخی دیگر است. جهان ما را پرسش‌انگیزی و تکاپو برای رسیدن به پاسخ، استوار نگه داشته است. این همان فرهنگ‌سازیِ ضروری برای بهتر و شایسته‌تر کردن زندگی‌ست. همه‌ی نبردهای ذهنی و عینی در طول تاریخ حیات بشر، برای تحقق همین هدف بوده است و ادامه دارد.

چکیده‌یی از تنوع نگرش‌ها به زندگی، در این چند نظر و نگاه عرضه شده است. همه‌ی این نگرش‌ها از تجربه‌ی مشترک بشری نتیجه‌گیری شده‌اند. هیچ‌کدام پاسخ مطلق به مفهوم زندگی نیستند. هیچ‌کدام بی‌ارتباط با مفهوم زندگی نیستند. همه‌شان یک وجه مشترک دارند که: زندگی، فرصت ظهور و بلوغ استعداهاست.

هر وجودی با جهان‌بینی، نتیجه‌ی انتخاب‌ها و تجربه‌ها‌یش به این پرسش پاسخ می‌دهد: زندگی چیست؟

*

سقراط: امتحان است.

ارسطو: ذهن است.

آرتور شوپنهاور: رنج است.

کارل مارکس: ایده است.

زیگموند فروید: مرگ است.

فئودور داستایفسکی: جهنم است.

پابلو پیکاسو: هنر است.

فریدریش نیچه: قدرت است.

مهاتما گاندی: عشق است.

آلبرت اینشتین: دانش است.

برتراند راسل: رقابت است.

فرانتس کافکا: آغاز است.

استیو جابز: ایمان است.

استیون هاوکینگ: امید است.


برچسب‌ها: زندگی, تبیین جهان, شناخت انسان
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۸ آبان ۱۴۰۴

لينك مطلب

عشق متبسم در برگ‌های تاریخ ـــ سعید عبداللهی

عشق، متبسم در برگ‌های تاریخ

*

سعید عبداللهی

*

جنگ‌ها به‌ناگاه سرمی‌رسند؛ انبوه انسان‌ها کشته می‌شوند، شهرها ویران، طبیعت سوگوار و جنایت به سور می‌نشیند!

زندگی اما از خاکستر جنایت برمی‌خیزد. مبارزه راه را می‌گشاید. هنر راه را می‌یابد. علم به تکاپو ادامه می‌دهد. موسیقی و ورزش از تک‌وتا نمی‌افتند. عشق، متبسم و باوقار گام می‌زند. جنایت، شکست خورده است.

یک برگ از تاریخ که ورق می‌خورد، بر سربرگ دوم نوشته است:

دیکتاتورها فقط سقوط می‌کنند، جنایت، فقط شکست می‌خورد!

عشق، متبسم در برگ‌های تاریخ، ورق می‌خورد...


برچسب‌ها: عشق, انسان, تاریخ
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴

لينك مطلب

جا ماندن از دورنمای درون‌مایه

جا ماندن از دورنمای درون‌مایه

*

دولت‌هایمان سیاست «فقط برای امروز» دارند و از برنامه‌های بلندمدت خبری نیست.

مدت‌هاست که زندگی و مشاغل و نوشته‌ها نیز «فقط برای امروز» شده‌اند.

انسان کوتاه‌مدت شده‌ایم.

تاریخ را به دقیقه‌ی اکنون می‌شناسیم.

پشتکار نیست و سبب شده است از دورنمای درون‌مایه جا بمانیم.

*

از کتاب: الف تألیف، ص ۸

گردآوری و تدوین: کیهان خانجانی

نشر آگه، چاپ اول، ۱۴۰۲


برچسب‌ها: الف تألیف, عناصر داستان, تاریخ
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴

لينك مطلب

مفهوم جدید از خودبیگانگی انسان ـــ اریک فروم

مفهوم جدید از خودبیگانگی انسان

اریک فروم

*

مفهوم جدید از خودبیگانگی انسان همان ایدة قدیمی بت‌پرستی است. انسان از خود بیگانه‌شده، در برابر کار و شرایطی که خودش به‌وجود آورده است، سر فرود می‌آورد،. کالا و شرایط کار ، خدایان او شده‌اند. زمانی که او تجربة خودش به‌عنوان حامل خلاق زندگی را فرومی‌گذارد، آن‌ها بالاتر از او و در برابرش می‌ایستند. انسان مدرن فکر می‌کند قربانی کردن فرزندان در برابر الهة آتش، ایدة بت‌پرستی دوران قدیم است. او از پرستش خدای آتش یا خدای جنگ یا خدای عشق(ونوس) سر بازمی‌زند، اما همان خدایان را تحت نام‌های دیگر پرستش می‌کند.

امروز بت‌ها، حرص و آز فزاینده برای پول، زور، مصرف، قدرت نظامی، تجارت و دولت می‌باشند. هر قدر انسان بت‌های خود را قوی‌تر و شکوهمندتر می‌سازد، خودش فقیرتر می‌گردد. به‌جای شادمانی، احساس نگرانی و وحشت؛ به‌جای زندگی، شیفتة ابزارهای مکانیکی؛ به‌جای رشد، در جست‌وجوی ثروت و به‌جای «بودن» به «داشتن» و «مصرف» روی می‌آورد.

*

از کتاب: انسان مدرن و آینده، ص ۵

گردآوری: راینر فونک

برگردان: حسن نایب‌آقا

انتشارات انجمن هما

چاپ اول، تابستان ۱۳۹۰


برچسب‌ها: اریک فروم, روشنگری, روانشناسی, عشق ورزیدن
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۸ مهر ۱۴۰۴

لينك مطلب

سلوک با کتاب، جلد پنجم ـــ سعید عبداللهی

سلوک با کتاب

جلد پنجم

[یادداشت‌برداری از کتاب‌ها]

سعید عبداللهی

*

دریافت پی. دی. اف کتاب:

https://tinyurl.com/5f3vpmh6

*

مقدمه

[جلد پنجم]

*

هرچه از کتاب‌ها یادداشت برمی‌دارم، احساس می‌کنم برای فهمیدن و تغییر بنیادین دنیای انسانی و اجتماعی‌مان، به تنوع بیشتری از افکار و اندیشه‌ها نیازمندیم. این تنوع، حجمی گسترده از تبیین گوناگون دنیایمان را لایه‌به‌لایه در منظرمان آشکار می‌کند. روبه‌رو شدن با این حجم از گوناگونی، ظرفیتی بیشتر و والاتر را از ما می‌طلبد. این ظرفیت را چگونه باید تربیت نمود تا در میدان عمل اجتماعی، سودآوریِ فردی و جمعی ببخشدمان؟

گستره‌ی یادداشت‌های من از کتاب‌ها شامل ادبیات، شعر، تاریخ، فلسفه، جامعه‌شناسی، سیاست و اندکی روان‌شناسی است. همین تنوع موضوع، من را به این یقین رساند که هنوز باید بسیار بدانیم و دانسته‌ها را به میدان عمل اجتماعی بیاوریم.

در کتاب‌هایی با موضوع مشترک، تفاوت‌های بسیار در تفسیرها و تبیین‌ها وجود دارند که از منظرهای گوناگون، خواسته‌اند واقعیت و حقیقت یک موضوع واحد را بشناسانند. مثلاً در همین سه کتاب ــ که جلد پنجم را تشکیل داده‌اند ــ به مقوله‌ی شعر در پشت انواع پنجره‌ها نگاه شده است. این تأمل به ما می‌گوید که ما نمی‌توانیم ادبیات بخوانیم و بدانیم ولی از کنار تاریخ، بی‌تفاوت بگذریم. نمی‌توانیم تاریخ بخوانیم و بدانیم ولی سر راه‌مان به فلسفه و سیاست برنخوریم. نمی‌توانیم شعر بیافرینیم، بخوانیم و بدانیم ولی با نقد ادبی، تاریخ، فلسفه و سیاست بیگانه باشیم. همه‌ی این‌ها به ما می‌گویند که انسان یک جامعیت همه‌جانبه، شامل این مقولات است و نمی‌شود «تک‌ساحتی» باشد و توان تغییر داشته باشد.

*

همه‌ی ما به شناخت تفاوت‌ در تبیین‌ها نیازمندیم تا در پوسته‌ی دنیای محدود تخصصی، دنیای کوچک خانوادگی، دنیای فردیِ منافع‌طلبی، دنیای پیرامونیِ اجتماعی، دنیای یک‌جانبه‌ی سیاسی و دنیای بسته‌ و ناگزیر صنفی‌مان ترک بیندازیم و روزنه‌یی به جهان متنوع‌تر از «خودمان» بگشاییم.

خروجیِ مطالعه‌ی کتاب‌ها با تنوع موضوعی‌شان، باید از ما چنین ظرفیت فردی و اجتماعی بیافریند. از هر کتابی که یادداشت برداشتم، پتک چنین الزامی بر سندان واقعیت‌های درونی و پیرامونیِ ما فرود آمدند. با وجود محاط بودن‌مان در عصر تنوع تکنولوژی و گستره‌ی روزافزون ارتباطات، کشور ما، جهان ما، من و شما بیش از گذشته به این الزام نیازمندیم. هرچه از کتاب‌ها یادداشت برمی‌دارم، همه‌ی موضوعات‌شان به‌مثابه پیکان‌هایی موازی، همین هدف را و ضرورت همین فرهنگ‌سازی را نشانم می‌دهند.

*

در سه کتاب جلد پنجم «سلوک با کتاب»، به قدرت «شعر» برای این فرهنگ‌سازی، بیش از گذشته یقین کردم. بیش از گذشته این عبارت «نیچه» برایم تداعی شد که: «از جامعه‌یی که کتاب و شعر نمی‌خواند، باید ترسید»! واقعیت اکنونیِ ایران و جهان ما این است که هنوز با عبورمان از این ترس و رسیدن به امنیت روحی و روانی فاصله‌ها داریم.

*

این کتاب، سه دنیا در میان دنیاهای نقد ادبی است؛ سه کتاب در نقد و شکافتن گستره‌های آشکار و پنهان اصلی‌ترین، اصیل‌ترین و قوی‌ترین جریان شعر معاصر ایران. شعری که پوسته‌ی قالب خود را شکافته و عرصه‌های جامعه، انسان، تاریخ، فلسفه و سیاست را شناخته و نقد ماندگار کرده است.

در رفت و برگشت‌های میان این سه کتاب، دریافته‌ام که شعر، برگ است و نقد، خوانش نقش و نگار برگ‌ها؛ شعر، درخت است و نقد، باران و نسیم و باد و گاهی طوفان که از آن می‌گذرد. هیچ شعری بدون عبور از دهلیز‌های باران و باد و گاه طوفان، خامه‌اش آشکار نخواهد شد. این نقد و عبور گاهی به‌آنی در ذهن خواننده‌ی کاشف جان و پیام یک شعر رخ می‌دهد. آیا گاهی در روبه‌رو شدن با حافظ و برخی شعرها، چنین نیستیم؟

*

«طلا در مس» که به‌نظرم جامع‌ترین پرتوافکنی بر شعرشناسی و نقد «شعر و شاعری» در دهه‌های گذشته‌ باید باشد، به‌راستی گزینه‌ی «طلا» از ذرات «مس» است. فقط باید دستی در کارگاه‌های شعر معاصر ایران و نقد ادبی داشت تا مراحل استخراج طلای شعر و نثر از ذرات مس را در این کتاب و نمونه‌های مشابه آن تجربه نمود تا به‌عنوان گنجینه‌ی دست‌آوردهای بشری درک‌شان نمود. این در زمره‌ی همان فرهنگ‌سازی‌ست که ایران و جهان ما هنوز با آن فاصله دارد.

«طلا در مس» را اولین‌بار زنده‌یاد حمید اسدیان(کاظم مصطفوی)، عصر یک جمعه‌ی پاییزی در اوایل دهه‌ی ۷۰ در دستم گذاشت. همان‌طور که کتاب میان دست من و خودش بود، گفت: «اینو بخون، چند بار هم بخون».

*

«باغ بی‌برگی» اگرچه عنوان یادنامه را دارد، ولی گستردگیِ نقد و تنوع نگرش‌ها در خوانش یک سبک شعر را گرد آورده است. شعر اخوان مخاطبان بسیاری جذب کرد و جوهر آن، نقد سیاسی ــ اجتماعی ــ فرهنگیِ جامعه‌ی ایران است. همین‌اش جایگاه برجسته و ماندگاری در شعر معاصر ایران داد. در این کتاب، انواع قلم به کالبدشکافیِ شعر و شخصیت اخوان در اتاق عمل تاریخ معاصر ایران مشغول می‌شوند. در این کالبدشکافی زبان‌شناسی شعر، سبک‌شناسی شعر، هستی‌شناسی، سیاست‌شناسی و تاریخ‌شناسیِ شعر اخوان تشریح آموزشی می‌شود. اصرار و پایداری اخوان در ماندن بر «سبک خراسانی» و نفوذ اجتماعیِ شعرش در این سبک، همراه با تحقیقات و موفقیت او در تسلط بر زبان شعر، یادداشت‌های متنوع را به خود اختصاص داده است.

*

«با چراغ و آینه» را شاید بتوان چکیده‌ی عمر فیزیکی و فکری شفیعی کدکنی تلقی نمود. این کتاب، تابلویی از سیر مشغولیات فکریِ او از نوجوانی تا دهه‌ی ۹۰ خورشیدی است. این کتاب، چندین پاسخ به یک پرسش تکراری در ادوار پیاپی است: شعر چیست؟ این کتاب، بررسی علل بیماری‌های دوره‌ییِ جامعه‌ی ایران و بیماری ادبیات و شعر آن است. در این کتاب شاید برای نخستین بار متوجه می‌شویم که شفیعی کدکنی یک سیاست‌شناس و تاریخ‌شناس مسلط در بین شاعران معاصر ایران است. [با این حال در بیرون این کتاب، سکوت شفیعی کدکنی در مورد تمام تحولات سیاسیِ ایران و پیرامونش، قابل نقد و تأمل است. به‌طور خاص که در این کتاب با نویسنده‌یی همراه می‌شویم که تاریخ سیاسی، تاریخ ادبیات، تاریخ شعر، موضوعات مبتلابه دوره‌های زیستیِ مردم ایران، دیوان‌‌های شعر قدیم و میانه و جدید فارسی و آثار نویسندگان معروف جهان را در شعاع دایره‌ی دانسته‌هایش دارد.]

خواننده‌ی این کتاب متوجه می‌شود که ایران ما اندیشه‌ی فلسفی ندارد و به چه آسیب‌های پیاپی از این کمبود دچار شده‌ایم و هستیم: «در یک جامعه‌ی بیمار که با یک مویز نقد مدرن، گرمش می‌شود و با یک غوره‌ی رئالیسم سوسیالیستی سردی‌اش می‌کند، چگونه می‌توان در باب پروین و جایگاه او سخن گفت؟...انبوه استعاره‌های هرز و پا در هوای شعر عصر صفوی را از یاد نبریم که در هر گوشه‌ی دیوان‌های هر یک از ایشان، صدها و هزارها استعاره‌ی تجریدی پا در هوا، بر روی هم خوابیده و در حال پوسیدن است». ص ۴۶۳

این کتاب، نقدی جامع و دفاعیه‌یی موفق از «جان نجیب هنرمندان بزرگ» ایران است؛ دایرة‌المعارف تحلیلیِ تحول شعر فارسی در بستر تحولات پیاپیِ سیاسی. و خواندنش بر هر شاعر، ترانه‌سرا، نویسنده و منتقد ادبی، واجب.

شاید در عصر بی‌حوصله‌ی پسامدرن، تمرکز و رسوخ در تاروپود متن‌های بلند و کشف معناها، تابوشکنی باشد! باوجود این واقعیت که جامه‌ی چهل‌پاره‌یی بر عصر ما می‌پوشاند، توجه پرحوصله‌ی شما را در خلاصه‌ی این سه کتاب آرزومندم؛ آرزویی با چشم داشتن در افق «فرهنگ‌سازی» برای آفریدن دنیای ذهنی، عینی و اجتماعیِ نوین.

۱۸ شهریور ۱۴۰۴


برچسب‌ها: یادداشت‌برداری, فیش برداری, سلوک با کتاب, کتابخوانی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۴

لينك مطلب

روح‌القوانین ـــ مونتسکیو

روح‌القوانین

*

«روح القوانين (ruhol.qavanin) عنوان ترجمه‌ی فارسی، تهران ۱۳۲۲ ه.ش، اثر معروف مونتسکیو. در فلسفه‌ی سیاسی، نام اصلی کتاب (ل / اسپری د لوا lesprit de la) است و آن نخست، سال ۱۷۴۸ در ژنو به چاپ رسید و در مدت ۲ سال، ۲۲ بار طبع شد.

در این کتاب مونتسکیو انواع حکومت‌هایی را که در تاریخ پدید آمده است، مورد بحث قرار می‌دهد و روابط بین قوانین انسانی و رسوم و عادات و قوانین طبیعت را بررسی می‌کند.

مونتسکیو می‌گوید که ستمگری ناشی از جمع آمدن قدرت است در دست یک فرد؛ چنان‌که در آن زمان در سلطنت لوئی پانزدهم چنین بود.

وی معتقد است که آزادی سیاسی فقط وقتی به‌وجود می‌آید و محفوظ می‌ماند که قوای اجرائیه و مقننه و قضائیه از هم تفکیک شوند. به‌این طریق هر یک از این قوا، سایرین را تعدیل می‌کند و درنتیجه،آزادی حاصل می‌شود.

کتاب روح القوانین یکی از مؤثرترین آثار فرانسویِ دوره‌ی روشنگری بوده است و نه فقط در نزد فرانسویان رواج تمام یافت، بلکه انگلیسی‌ها و مهاجرنشینان امریکا با حرص و ولع تمام آن را می‌خواندند. لهذا می‌توان گفت که این کتاب در متشكل ساختن عواملی که سرانجام منجر به انقلاب امریکا و انقلاب فرانسه شد، مؤثر بود.»

*

(از دایرة‌المعارف فارسی، به‌سرپرستی غلامحسین مصاحب، جلد اول، ص ۱۱۱۵)


برچسب‌ها: روح القوانین, مونتسکیو, تفکیک سه قوه, آزادی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۴

لينك مطلب

رئالیسم و ضد رئالیسم ـــ دکتر سیروس پرهام

از مقدمه‌ی کتاب:

رئالیسم و ضد رئالیسم

نوشته‌ی: دکتر سیروس پرهام

*

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی

*

هنرمند راستین هرگز استغفار نمی‌کند، اما اگر جهان را امروز به‌گونه‌ای دیگر می‌بیند، می‌گوید که امروز جهان را چنین می‌بینم. هنرمند راستین واقعیت‌های تاریخی امروز را در آثاری که امروز و از این پس به‌وجود می‌آورد به‌کار می‌گیرد و ملزم به حک و اصلاح آثار گذشته در پرتو واقعیت‌های امروز نیست.

در اين دوران دگرگوني پرشتاب ارزش‌ها، ارزش پايدار، در بيدار ماندن است؛ چشم و گوش را باز نگهداشتن، جست‌وجو كردن و بي‌دروغ و ريا گفتن و بازگو كردن و به نواله‌اي دست‌آموز نشدن و به افيوني در خواب نرفتن. بگذار كه انديشه‌اي پاك، هر چند آميخته به ترديد و اشتباه، برقرار و استوار بماند تا نگويند كه:

چه شكرهاست در اين شهر كه قانع شده‌اند

شاهبازان طريقت به مقام مگسي (حافظ)


برچسب‌ها: هنرمند, نقد ادبی, سیروس پرهام
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴

لينك مطلب

نوروز بمانید که پیروز شمایید ــ سعید عبداللهی

نوروز بمانید که پیروز شمایید

*

نوروز ۱۴۰۴ مبارک

با آرزوی بازگرداندن نوروز خجسته‌ی آزادی به ایران‌زمین زیبا و محبوب.

چه سال‌ها که فرودین به دشت لاله‌ها دوید

چه سال‌ها بهار‌ها تو را ز ابرها چکید

*

آن جام جم و عید گل‌افروز شمایید

نوروز بمانید که پیروز شمایید

*

سرفراز و شادزی و شادمهر باشید

سعید عبداللهی


برچسب‌ها: نوروز, عید, بهاران خجسته, سال ۱۴۰۴
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

گوش به زنگ صدای پای روز نو و سال نو ــ سعید عبداللهی

گوش به زنگ صدای پای روز نو و سال نو

*

سعید عبداللهی

*

زمستان‌ها را سر کردیم و سرمازده نشدیم. پیمودن، بر ناصیه‌ی آدمی‌ست.

«با اینا زمستونو سر می‌کنیم.»

سال‌های ۱۳۵۱ و ۵۲ بود. دانش‌آموز بودم، شیفته‌ی درس و فوتبال؛ و فوتبال بیشتر. روزی رامین با یک نوار کاست به خانه‌مان در خیابان هاشمی کوچه اسدمردی، بین کارون و جیحون آمد. نوار تازه و کتاب تازه، هدیه‌های همیشگی رامین بود. نوار را گذاشت توی ضبط صوت. جلد نوار را گرفتم توی دستم. خواننده‌گانش فرهاد، فریدون فروغی و داریوش بودند. از توی نوار، طعم معرفت در اتاق پخش می‌شد. برای نوجوانی مثل من که دنیا دوتا بال بیشتر برای آرزومندی و رؤیاپروری نداشت، یعنی درس و فوتبال، این معرفت‌پروری‌های بالاتر از کتاب‌های درسی، خیلی تازه‌گی و کشش داشت: بوی گندم مال من، هرچی می‌کارم مال تو...بوی عیدی، بوی توپ...همیشه غایب من زخمامو مرهم می‌ذاره...

این‌ها آن نظم عادت‌شده‌ام را برهم می‌زدند. بوی هوای تازه از پنجره به اتاق آمده بود؛ من داشتم از نظم طبقاتیِ تحمیل‌شده بر جامعه باخبر می‌شدم.

در گیج و منگی‌های ورود به دنیایی تازه، خیلی از مفاهیم نو را نمی‌دانستم، ولی با احساس و عواطفم پیوند می‌یافتند. حس انسانی‌ام ندا و پیام را می‌گرفت، اما تئوریِ تشریح و تبیین‌اش را نداشتم. هنوز زودم بود، باید مفاهیم نو بیشتر به مغزم تلنگر می‌زدند...و بی‌انصاف‌ها کوتاه نیامدند،‌ نوارها با کتاب‌ها و مجله‌ها لشکری شدند، زدند و زدند...

اسفندها میعاد همیشگی با ترانه‌ی «بوی عیدی» بود. «بوی توپ»، بوی باروت توپ‌هایی بود که قدیم‌ترها موقع تحویل سال شلیک می‌شدند.

بی‌آن‌که گله از زندگی باشد که همیشه عید و بهار را پیش می‌اندازد و پیرسالانه، امید تقسیم می‌کند، نمی‌دانم چرا هر اسفند که با «بوی عیدی» سرمی‌رسد، هر سال و هر سال یاد این حرف فروغ فرخ‌زاد می‌افتم که: «یادش به‌خیر آن‌وقت‌ها که زندگی معنا داشت».

بله، با همین معناها، زمستونا رو تا آن عید و بهار بزرگ وصال محبوب آزادی در مرز پرگهر ایران‌زمین، سر می‌کنیم...

به استقبال نوروز۱۴۰۴


برچسب‌ها: بوی عیدی نوروز۱۴۰۴
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

یادداشت از کتاب رمان «کوری»

یادداشت‌ از کتاب رمان

کوری

(برنده جایزه نوبل ادبی ۱۹۹۸)

نوشته: ژوزه ساراماگو

ترجمه: عاطفه اسلامیان

چاپ سوم، ۱۳۸۸

*

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی ــ شهریور ۱۳۹۹

*

ــ اگر در این جهنم‌دره‌ای که زندگی می‌کنیم و آن را به جهنم جهنمین تبدیل کرده‌ایم، هنوز شرم و حیا معنی داشته باشد از برکت وجود آن کسی است که جرأت کرد برود و کفتار را در لانه‌اش بکشد...همیشه کسانی بوده‌اند که چون شرم و حیا حالی‌شان نمی‌شده، شکم‌هایشان را پر کرده‌اند. اما ما که به غیر از این آخرین ذرة شرافت که به دور از استقامت‌مان است، چیزی نداریم. حداقل بیایید نشان دهیم که هنوز قادریم برای احقاق آن‌چه حقاً مال ماست بجنگیم. ص۲۶۵

ــ وقتی که ذهن تسلیم هیولاهایی که خود خلق کرده می‌شود، مورد هجوم توهم قرار می‌گیرد. ص ۳۰۷

ــ آب نیست، برق نیست، هیچ نوع مواد خوراکی وجود ندارد. این باید همان آشوب ازلی باشد. معنی آشوب ازلی همین است. مرد کور اولی گفت: حتماً یک دولت در مصدر کار است. زیاد مطمئن نیستم. ولی اگر هم باشد دولت کورهاست که می‌خواهد بر کورها حکومت کند. به عبارت دیگر نیستی سعی در سازماندهی نیستی دارد. ص ۳۳۶

ــ شما نمی‌دانید، نمی‌توانید بدانید که چشم داشتن در دنیایی که بقیه همه کورند، چه معنی دارد. ص ۳۶۱

ــ یک دولت، یک سازمان، بدن انسان هم یک نظام سازمان یافته است. تا زمانی زنده است که سازمان‌یافته بماند و مرگ تنها نتیجة اختلال و بی‌نظمی است. جامعه‌ای از آدم‌های کور چطور می‌تواند برای ادامة حیات، خود را سازماندهی کند؟ سازماندهی خودش و قدم اول در این سازماندهی، به عبارتی، داشتن چشم است. صص ۳۸۳ و ۳۸۴


برچسب‌ها: رمان, کوری, ادبیات جهان, یادداشت‌برداری
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

یادداشت از رمان طاعون

از پیشگفتار معرفی رمان

طاعون

نوشته‌ی: آندره موروا

*

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی

*

هنرمند بزرگ، بیش از هر چیز، زنده‌ی بزرگی است. ص ۸

پیش از آن که به اندیشیدن عادت کنیم به زیستن عادت کرده‌ایم. در اغلب موارد باید روح، جسم را گول بزند تا او را وادار به حرکت مرگ‌آور بکند. ص ۱۱

فهمیدن برای روح انسانی عبارت خواهد بود از خلاصه کردن دنیا به‌صورت انسانی، مهر خویشتن را بر آن زدن و اندیشه‌های خود را در آن مجسم ساختن. ص ۱۲

لذت بردن از تداوم حال؛ چنین است کمال مطلوب پوچی. هیچ منظره‌ای زیباتر از منظره‌ی‌ ذکاوت نیست، در حال درگیری با واقعیتی که بر آن پیشی گرفته است. ص ۱۳

وقتی که آزادی یک امپراطور حد و مرزی نشناسد، برای قساوت و بی عدالتی نیز حد و مرزی باقی نمی ماند. ص ۲۴

زیبایی ناب در ذهن انسان تصویری از نظم و در روح او هیجانی بی‌رنگ و ریا جایگزین می‌کند که او را برای نبردهای واقعی آماده می‌سازد. ص ۲۷


برچسب‌ها: طاعون, آلبر کامو, رمان
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۳

لينك مطلب

یادداشت‌های آخر شب (۱) ــ سعید عبداللهی

یادداشت‌های آخر شب (۱)

*

[«یادداشت‌های آخر شب»، شعر نیستند؛ حتی اگر ستونی و زیر هم نوشته شوند. شاید تصویری یا استعاره‌یی به‌طور مستقل، خصوصیت شعر داشته باشد، ولی ساختار نوشته، نثری هست با قدری وام از آرایه‌ها. قدر مسلم این است که این یادداشت‌ها نقد ویژگی‌های اکتسابی روزگارمان و آثار خوب و بد آن‌ها بر ما انسان‌های اجتماعی‌ست.]

*

گوشی را بردار

نوستالوژی‌هایم را برایم بخوان

[این واژه فارسی نیست، ولی رایج و ساده شده]،

بخوان: در گذشته ماندن

گاهی خیلی خوب است

خاص که

در اقیانوس اینترنت

گاه

بلمی اندیشه هم یافت نمی‌شود.

[خودمانیم؛ شعور هست ولی باید با ذره‌بین بر اقیانوس بیابی!]

گاهی

قدم‌زنان از روبه‌روی ویترین سایت‌ها

ــ و این‌همه صفحه ــ

حسرت یافتن آن غول‌های قلم و فکر و فیلم

امان نمی‌دهد.

*

برمی‌گردم

پنجره‌ی نوستالوژی‌هایم را

طاق به طاق می‌گشایم:

چقدر غول‌های قلم و فکر و فیلم دیروز

دانا، سخی، فاخر، مغرور، بخشنده، بافرهنگ و مهربان‌اند!

چقدر معنا می‌کاشتند و فرهنگ درو می‌کردیم!

یادش به‌خیر

کودکی‌های جهان...

*

سعید عبداللهی

۱۴ دی ۱۴۰۳


برچسب‌ها: یادداشتهای روزانه, مینی‌مال, نوستالوژی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳

لينك مطلب

حرفهای همسایه ــ نیمایوشیج

حرف‌های همسایه

*

عزیزم!

بخوانید. من باز تکرار می‌کنم: بخوانید.

هیچ‌چیز ما را نجات نمی‌دهد، جز خواندن؛ در صورتی که دریابیم و مطلب به کار ذوق و طبع ما بخورد. ملت ما زیاده بر آنچه تصور می‌کنید، به این کار احتیاج دارد.

وضعیت ما اگر رشد خود را نکرده، یک راه برای فهمیدن هست: خواندن.

*

نیمایوشیج، حرف‌های همسایه، از نامه شماره ۸۰


برچسب‌ها: حرفهای همسایه, نامه‌های نیمایوشیج
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳

لينك مطلب

یادداشت به یک دوست ــ سعید عبداللهی

یادداشت به یک دوست

سلام

با تشکر از یادداشت شما که من را شرمنده کردی.

به‌قول خودت بگذریم از تفاوت نظرها که چه بهتر اصلاً سراغ آن‌ها نرویم تا مشترکات‌مان را بیشتر کنیم و بیشتر به‌هم نزدیک باشیم.

من معتقدم دو نفر را هم نمی‌شود روی کره‌ی زمین یافت که مثل هم فکر کنند و نظر یکسان داشته باشند. این خوب است که دنیای انسانی این‌قدر تنوع فکر و نگرش درش هست؛ اما با این‌همه تفاوت‌ در نگرش و جهان‌بینی و عقاید، راه چاره برای هم‌زیستیِ انسانی چیست؟

راه حل من که حدود بیست سال است به آن رسیده‌ام این است که باید همه‌مان «اندیشه‌ی دموکراتیک» داشته باشیم تا این کره‌ی زمین بیشتر از این جهنم نشود. تنها با اندیشه‌ی دموکراتیک است که حق تفاوت دیگری با خودم را به‌رسمیت می‌شناسم و هیچ‌کس جای من را تنگ نمی‌کند، که برعکس، به دیگری هم نیازمند می‌شوم تا خودم کامل شوم. این‌طوری دنیای بهتری را در درون خودمان می‌سازیم و اگر ضریب اجتماعی و جهانی به آن بزنیم، این‌طوری تمام جنایت‌ها از زمین جمع می‌شوند.

مارگوت بیکل شاعر آلمانی قطعه‌ای قشنگ و عمیق دارد که شاملو ترجمه و دکلمه کرده:

«یکدیگر را می‌آزاریم

بی‌آن‌که بخواهیم.

شاید بهتر آن که

دست در دست یکدیگر نهیم

بی‌هیچ سخنی.»

*

اگر از من بپرسی چرا عمرت را گذاشتی در مبارزه با سلطه‌گری و تمامیت‌خواهیِ ایدئولوژیک و سیاسی، می‌گویم برای این‌که آزادی را تمرین کنم، بفهمم، فرهنگ آن را در خودم و پیرامونم و جامعه‌ام جاری کنم و به‌سهم خودم بتوانم «اندیشه‌ی دموکراتیک» را سرلوحه‌ی حل تمام مشکلات مزمن و تاریخیِ ایران کنم.

یکی از آن کبوترهای خوش‌خبر شرق، شما هستی که سال‌ها سال است به ‌سوی هدف مشترک برای ایران و مردمانش و آرمان مشترک انسانی پرواز می‌کند.

قربانت

سعید


برچسب‌ها: یادداشتهای روزانه, خانه دوست کجاست
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳

لينك مطلب

درباره کتاب و موبایل (۱)

بدون شرح...!


برچسب‌ها: کتاب, موبایل, بی‌سوادی, بیشعوری
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۳

لينك مطلب

فن نمایش‌نامه‌نویسی ــ لاجوس اگری

ــ پس از خواندن اين كتاب، شما ديگر از ديدن فيلم‌های مبتذل بازاری

يا نمایشنامه‌های خودمانی لذت نخواهيد برد.

ــ نترسيد! نترسيد و افكار خود را بنويسيد. حتی اگر شما نابغه نباشيد

و آثار شما هم شاهكار نباشد، از زندگی بهتر و بيشتر لذت خواهيد برد.

ــ در عشق و پايداری است كه شما با روحيات، سجايا و

خُلق و خوی قهرمانان داستان آشنا می‌شويد.

ــ گاهی مرگ، نقطة وصال يك عشق است.

ــ نويسنده هرگز نبايد راجع به مطلبي كه به آن ايمان ندارد، چيزي بنويسد.

ــ قوه تصور و تخيل ، نياز به معلومات دارد تا شكوفا شود.

ــ هنر، آينه زندگی نيست، بلكه جوهر و خلاصة زندگی است.

*

📚 از کتاب: فن نمایش‌نامه‌نویسی، چاپ دوم، ۱۳۶۴

🖌 نوشته: لاجوس اگری

🖌 برگردان: دکتر مهدی فروغ

*

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی


برچسب‌ها: فن نمایشنامه‌نویسی, نویسندگی, اهل قلم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳

لينك مطلب

یادداشت یک کارت تبریک نوروزی

یادداشت یک کارت تبریک نوروزی

*

آغاز سال نو، شروع رویش، باروری و سرسبزی مبارک‌باد!

یک سال را پشت سر گذاشتیم. آموختیم در سال آینده بهتر عمل کنیم، بهتر فکر کنیم، بهتر دوست داشته باشیم، بهتر عشق بورزیم، بهتر گذشت کنیم و معنای بهتری برای زیستن و مبارزه خلق کنیم.

اگر شجاعت دنبال کردن رؤیاهایمان را داشته باشیم، آن‌ها محقق خواهند شد.

با آرزوی آزادی ایران و با بهترین‌ها...

*

م. و. سپهر

نوروز ۱۴۰۳


برچسب‌ها: کارت تبریک, نوروز ۱۴۰۳
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳

لينك مطلب

نوروز ۱۴۰۳ خجسته و مبارک‌باد ـــ سعید عبداللهی

نوروز ۱۴۰۳ خجسته و مبارک‌باد

*

نوروز

تو را پنداشتن است...

*

با ستایش از عبور سرفرازانه از شب زمهریر بدکیش،

با امید به وصال محبوب آزادی در مرز پرگهر ایران‌زمین...

*

شادکام و شادمهر و شادزی باشید.

*

نوروز۱۴۰۳

سعید عبداللهی


برچسب‌ها: نوروز ۱۴۰۳, سال نو, بهاران خجسته باد
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

لينك مطلب

خجسته‌باد ۸ مارس؛ روز جهانی زن

خجسته‌باد ۸ مارس؛ روز جهانی زن

*

اکنون زنان ایران و جهان از تاریخ وقایع‌نگاری ۸ مارس گذشته‌اند و به تاریخ اندیشنده‌گی و مسؤلیت‌پذیری برای پالایش جهان از تفکر جنسیتی به‌مثابه ضرورت بنیادین و مبنای تغییر به‌جانب آزادی و برابری رسیده‌اند. مبارزات و پایداری و روشنگریِ آنان، جهان ما را به سوی عصر خجسته‌ی دگرگونیِ عظیم تاریخی در امر برابری سوق داده است.

*

سعید عبداللهی

۱۶ اسفند ۱۴۰۲


برچسب‌ها: ۸ مارس, روز جهانی زن, جنبش برابری
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲

لينك مطلب

مستبدان و ظالمان، خوانندگان شایق کتاب شهریار

مستبدان و ظالمان، خوانندگان شایق کتاب شهریار

*

«نمی‌توان کتمان کرد که مستبدان و ظالمان هر دوره از تاریخ پندها و دستورهای مفیدی در «امیر»[کتاب شهریار] یافته‌اند. صورت اسامی خوانندگان شایق این کتاب بسیار جالب است.

امپراطور شارل پنجم و کاترین دومدیچی این اثر را بسیار تحسین می‌کردند.

الیور کرامول یک نسخه از آن را به‌دست آورد و اصولش را در راه تقویت حکومت مشترک‌المنافع بریتانیا به‌کار برد.

هانری سوم و هانری چهارم پادشاهان فرانسه هنگامی که مقتول شدند نسخه‌یی از این کتاب را همراه داشتند.

این کتاب به شاهزاده فردریک کبیر در پرداختن سیاست پروس کمک فراوانی کرد.

لوئی چهاردهم از این کتاب چون بهترین شب‌کلاهش استفاده می‌کرد.

یک نسخه‌ی کتاب که پر از یادداشت و اظهار نظر بود در کالسکه‌ی ناپلئون بناپارت هنگامی که در واترلو بود به‌دست آمد. نظریات ناپلئون سوم درباره‌ی حکومت، کلاً از این کتاب اقتباس شده.

بیسمارک شاگرد وفادار مکتب ماکیاولی بود.

آدولف هیتلر به‌قول خودش کتاب «امیر»(شهریار) را همیشه کنار بستر خود نگه می‌داشته تا همیشه منبع الهامات وی قرار گیرد.

بنیتو موسولینی می‌گوید: «به‌عقیده‌ی من کتاب امیر ماکیاولی عالی‌ترین راهنما برای هر سیاست‌مداری است. مکتب وی هنوز زنده است زیرا طی چهارصد سال هیچ تغییر ژرفی در اذهان آدمیان و یا در کردار ملت‌ها روی نداده است».

تحلیل‌کننده‌گان موشکاف وقایع تاریخی آشکار کرده‌اند که جبارانی چون هیتلر و موسولینی به این سبب دچار سرنوشت شوم خود گردیدند که یا به پاره‌یی از اصول اساسی ماکیاولی توجهی نکردند یا آن‌ها را به‌غلط تفسیر کردند.»

*

(رابرت بی. داونز، کتاب‌هایی که دنیا را تغییر دادند، صص ۲۶ و ۲۷)


برچسب‌ها: ماکیاولی, شهریار
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲

لينك مطلب

۱۷ دی؛ یادواره‌ی جهان پهلوان غلامرضا تختی 

۱۷ دی؛ یادواره‌ی جهان‌پهلوان غلامرضا تختی

*

در سلطه‌ی دیکتاتورها، همه‌ی پدیده‌های پرمخاطب اجتماعی مثل ورزش، موسیقی، سینما، ادبیات، شعر و حتا علوم، بر روی یک تیغه واقع می‌شوند؛ یک‌طرف مردم‌اند، یک‌طرف دیکتاتور.

در این سلطه‌گری‌ها، به‌ناگریز این پدیده‌ها، سیاسی می‌شوند. مگر می‌شود وقتی مو و نوع و رنگ لباس، ارزاق و اقلام حیاتی سیاسی می‌شوند، این پدیده‌های پرمخاطب، سیاسی نشوند؟

محبوبیت ملی، مردمی بودن و ماندگاریِ جهان‌پهلوان تختی در حافظه‌ی تاریخی نسل به نسل ایرانیان، از آن‌رو است که منش و رفتار و گفتار وی، مثلثی را تشکیل داده‌اند که هر ضلع آن و مجموع‌شان علیه استبداد و خودکامه‌گی‌ و فردیت‌گرای قدرت‌پرست است.


برچسب‌ها: تختی, جهان‌پهلوان, کشتی ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۲

لينك مطلب

از رمان طبلی حلبی ــ گونتر گراس

*

غالباً ما آدم‌ها توقع داریم طرف مقابل‌مان،

به تمام وقایع دنیا از زاویه‌ی دید ما نگاه کند!

*

از رمان: طبل حلبی

نوشته: گونتر گراس


برچسب‌ها: طبل حلبی, گونتر گراس, فرهنگسازی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۹ دی ۱۴۰۲

لينك مطلب

معیار کیفیت در آموزش، پیشرفت، توسعه و فرهنگ ــ داگلاس نورث

معیار کیفیت در آموزش، پیشرفت، توسعه و فرهنگ

*

اگر می‌خواهید بدانید كشوری توسعه می‌یابد یا نه، اصلاً سراغ فناوری كارخانه و ابزاری كه استفاده می كند نروید؛

اینها را به‌راحتی می‌توان خرید یا دزدید یا كپی کرد.

برای دیدن توسعه، بروید در دبستان‌ها و پیش‌دبستانی ببینید آن‌جا چگونه بچه‌ها را آموزش می‌دهند.

مهم نیست چه چیزی آموزش می‌دهند؛ بلكه ببینید چگونه آموزش می‌دهند.

اگر كودكان شما را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم‌پذیر، خطرپذیر، دارای روحیه‌ی گفت‌وگو و تعامل و دارای روحیه‌ی مشاركت جمعی و همكاری بار آورد، این‌ها انسان‌ها و شخصیت‌هایی خواهند شد كه می‌توانند توسعه ایجاد كنند.

*

داگلاس نورث

( ۵ نوامبر ۱۹۲۰ ـــ ۲۳ نوامبر ۲۰۱۵)

اقتصاددان آمریکایی

برنده جایزه نوبل اقتصاد ۱۹۹۳


برچسب‌ها: آموزش, توسعه, پیشرفت فرهنگسازی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲

لينك مطلب

۲۵ دلیل کتاب خواندن 

۲۵ دلیل کتاب خواندن

۱- تقویت تخیل

۲- تقویت حافظه

۳- رشد مغز

۴- کسب دانش

۵- کاهش استرس

۶- بهبود مهارت نگارش

۷- بهبود دایره واژگان

۸- بهبود مهارت‌های انتقادی

۹- عادتی پرفایده

۱۰- افزایش دقت و تمرکز

۱۱- بهبود مهارت‌های ارتباطی

۱۲- انگیزش

۱۳- بهبود عواطف

۱۴- افزایش خودباوری

۱۵- تقویت مهارت‌ها

۱۶- آموختن همگام با توانایی‌های خود

۱۷- افزایش خلاقیت

۱۸- تقویت فرهنگ اجتماعی

۱۹- آشنایی با جهان‌های دیگر

۲۰- بهبود اخلاقیات و رفتارها

۲۱- ایجاد گزینه‌ها برای افکار جدید

۲۲- آموختن درباره گذشته و تاریخ

۲۳- افزایش هوش

۲۴ ـ تقویت خردورزی و عقلانیت

۲۵ ــ سهولت درک آزادی و اختیار


برچسب‌ها: کتابخوانی, فرهنگ, مطالعه, کتاب
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۰ آذر ۱۴۰۲

لينك مطلب

از کتاب باغ بی‌برگی

«انسانی که دانسته زیسته و لحظه به لحظه‌ی عمرش معنی داشته،

آبروی جامعه، پشتوانه‌ی سربلندی و بخشی از تاریخ یک ملت است،

حتا هنگامی که محیط او به‌درستی درکش نکند.»

احمد شاملو

*

از کتاب «باغ بی‌برگی»، ص ۲۷۱


برچسب‌ها: باغ بی برگی, اخوان ثالث, احمد شاملو, درک زمانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲

لينك مطلب

ویژه‌گی‌های هنر استاد شجریان ــ سعید عبداللهی

ویژه‌گی‌های هنر استاد شجریان

*

سعید عبداللهی

*

ـــ همواره پاسخ به نیاز روحی، عاطفی و آگاهی مخاطب شعر و موسیقی را در نظر داشته است.

ـــ برای تأمین این پاسخ، با همکاری آهنگ‌سازان و نوازندگان، سراغ بهترین‌های شعر و موسیقی در تاریخ ایران رفته است.

ـــ از سال ۱۳۵۸ به بعد، همواره شعرها را ــ چه خودش و چه با هم‌فکری دیگران ــ گزینشی انتخاب کرده است؛ طوری که موضوعات روز سیاسی و اجتماعی ایران در این شعرها بازتاب و انعکاس یافته‌اند.

ـــ تحولات سیاسی ــ اجتماعی ــ فرهنگی ایران را همواره مطالعه کرده و تحت نظر داشت. دقتی که از ضرورت‌های ناگزیر داشتن «شعور سیاسی» هنرمند در سلطه‌گریِ دیکتاتوری‌ها بر کشور ما بوده است و ادامه دارد.

ـــ با هوشیاریِ ستودنیِ درخور یک هنرمند بااصالت، هرگز هنرش را ملکوک خودکامه‌گان سیاسی و سلطه‌گران جانی زمانه‌اش نکرد.

ـــ به‌همین دلایل، هنرش همواره خدمتگزار حقیقی به رنج‌ها و عشق‌های مردمان بوده و در سینه و زبان و خاطرشان ارج گذاشته شده است.

ـــ تقریباً هزار سال شعر فارسی را می‌توان در آثار آوازی و تصانیف استاد شجریان یافت.

ـــ هزاران ایرانی را با بهترین‌های شعر فارسی آشنا کرد و بسیاری بیت‌های آوازی و تصانیف را بر سر زبان‌شان جاری نمود.

ـــ با همه‌ی این سرمایه‌ها، از وجدان انسانی ــ هنری و صدای روح‌نواز و جان‌شکار کم‌نظیرش، در خدمت به فرهنگ بالنده‌ی ایران محافظت کرد و نام و هنرش جزئی از فرهنگ جاودانه‌ی ایران‌زمین جاری گشته است.

*

یاد خوب و محبوبش، در آرزوهای دیرینه‌ و همیشه جاریِ ایران‌زمین برای تحقق جامعه‌یی آزاد و دموکراتیک و بافرهنگ همراه با حضورش در قلم و شعر و موسیقیِ معشوق مردم، جاودان باد...

*

۱۷ مهر ۱۴۰۲


برچسب‌ها: شجریان, خسرو آواز ایران, موسیقی, چاوش
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲

لينك مطلب

شکوه آفرینش

شکوه آفرینش

اگر طبیعی‌ست؛ پیروزی نهاییِ زیبایی و عشق و محبت

اگر نقاشی‌ست؛ شکوه آفرینش مغز و دست انسان

اگر کودکانه؛ آینه‌ی معصومه‌گیِ انسان گمشده


برچسب‌ها: نقاشی, آفرینش هنری, شاهکار قلم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲

لينك مطلب

مکثی در غبارروبیِ واژه‌ها‌‌

مکثی در غبارروبیِ واژه‌ها‌‌

**

«پرسیدی:

صوفیا شهر بزرگی‌ست؟

عزیزم!

بزرگی شهر به وسعت خیابانش نیست

به عظمت بنای یادبوی‌ست

که برای شاعرانش برپا می‌کنند.»

*

ناظم حکمت

--------------------------

«شاید کسی را که با او خندیده‌ئی فراموش کنی،

اما هرگز کسی را که با او گریسته‌ئی از یاد نخواهی برد.»

*

جبران خلیل جبران

-------------------------

«کار روشنفکر فقط تأمل و تعمق در گذشته و پرداختن به جنبه‌های صرفاً زیباشناختی در ادبیات نیست. روشنفکر باید فعالانه وضع موجود را به نقد بکشد، در اصلاح آن بکوشد و برای سازندگی فردا به مسائل و مشکلات روز بپردازد.»

«به روشنفکری که مدعی است فقط برای خود یا برای آموزش محض یا فقط به‌خاطر علم مجرد می‌نویسد، نه می‌شود و نه باید باور داشت.»

*

از کتاب: نقش روشنفکر، پیشگفتار، ص ۱۰

نوشته: ادوارد سعید

برگردان: دکتر حمید عضدانلو


برچسب‌ها: ناظم حکمت, خلیل جبران, ادوارد سعید, واژه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲

لينك مطلب

درگذشت دریغ‌انگیز پروین

درگذشت دریغ‌انگیز

پروین

از محبوبان هنر مردمی و بالنده‌ی ایران‌زمین.

یک ایران خاطره در سوگ و یاد پروین!

صدای زیباترین نواها، آواها، نغمه‌ها و شعرها.

آوای شورآفرین ستاره‌گان در شب‌های متوالی ستاره‌افشان سرزمینی مشتاق سپیده‌های خجسته‌ی آزادی و برابری.

غوفاافکن نواهایی آشیانه کرده در زلال‌ترین عواطف و سرشت بشری.

افتخار ترانه‌های زبان فارسی.

*

تا هستیم و ایران هست، دوستش داریم...

*

ترانه‌هایت را بخوان

تا در آن‌ها

برایت زندگی کنیم...


برچسب‌ها: پروین, غوغای ستارگان, ترانه ایران‌زمین
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲۰ مرداد ۱۴۰۲

لينك مطلب

جایگاه تاریخی، ادبی و سیاسی کتاب «با چراغ و آینه» ــ سعید عبداللهی

جایگاه تاریخی، ادبی و سیاسی کتاب «با چراغ و آینه»

*

سعید عبداللهی

*

پس از یک دوره‌ی تقریباً چهار ماهه، یادداشت‌برداری از کتاب حجیم «با چراغ و آینه» [۷۶۰ صفحه] نوشته شفیعی کدکنی به‌پایان رسید.

شاید در عصر بی‌حوصله‌ی پسامدرن، تمرکز بر مطالعه‌ی معناها و رسوخ در تاروپود متن‌های بلند، تابوشکنی باشد!

بیش از یک‌پنجم کتاب یادداشت‌برداری شد. تلاش شد جوهر اصلی همه‌ی مباحث کتاب، استخراج شود. بسیاری جاهای این کتاب، شرح تاریخ سیاسی و چگونگی دنیای سیاست در ایران است. از این رو، مخاطب کتاب، فراگیر است.

اما نظر من درباره این کتاب:

کتابی چکیده‌ی عمر فیزیکی و فکری شفیعی کدکنی.

تابلویی از سیر تفکرات او از نوجوانی تا دهه‌ی ۹۰ خورشیدی.

یکی از بهترین منابع برای شناخت روش‌ها و اصول نقد شعر و نقد ادبی.

چندین پاسخ به یک پرسش تکراری در ادوار پیاپی: شعر چیست؟

بررسی علل بیماری‌های دوره‌یی جامعه‌ی ایران و بیماری ادبیات و شعر آن.

تا به‌حال، جوهر سیاست در ایران چه بوده است؟ [پاسخ به این تناقض که علت دوری شفیعی کدکنی از فضای سیاسی ایران چیست.]

در این کتاب شاید برای نخستین بار متوجه می‌شویم شفیعی کدکنی یک سیاست‌شناس ماهر و یک تاریخ‌شناس کم‌نظیر در بین شاعران معاصر ایران است.

خواننده در این کتاب متوجه می‌شود که ایران ما فلسفه ندارد و به چه آسیب‌های پیاپی از این کمبود دچار شده‌ایم و هستیم.

تشریح بیماری استعاره‌های تجریدی که دشمن خلاقیت فرهنگی و ادبی هستند. به این عبارات توجه کنید: «در یک جامعه‌ی بیمار که با یک مویز نقد مدرن، گرمش می‌شود و با یک غوره‌ی رئالیسم سوسیالیستی سردی‌اش می‌کند، چگونه می‌توان در باب پروین و جایگاه او سخن گفت؟...انبوه استعاره‌های هرز و پا در هوای شعر عصر صفوی را از یاد نبریم که در هر گوشه‌ی دیوان‌های هر یک از ایشان، صدها و هزارها استعاره‌ی تجریدی پا در هوا، بر روی هم خوابیده و در حال پوسیدن است». ص ۴۶۳

شعاع مطالعاتی هر انسانی چقدر می‌تواند باشد؟ در این کتاب با نویسنده‌یی همراه می‌شویم که تاریخ سیاسی، تاریخ ادبیات، تاریخ شعر، موضوعات مبتلابه دوره‌های زیستیِ مردم ایران، تقریباً تمام دیوان‌‌های شعر قدیم و میانه و جدید فارسی و آثار نویسندگان معروف جهان را در شعاع دایره‌ی دانسته‌هایش دارد.

این کتاب، نقدی جامع و دفاعیه‌یی موفق از «جان نجیب هنرمندان بزرگ» ایران است.

این یادداشت‌برداری را تقدیم‌تان خواهم کرد؛ به‌خصوص که می‌تواند منبع مراجعه و استناد برای نوشته‌هایتان باشد.

می‌ماند قدرشناسی و سپاس بی‌اندازه از همراهان گرامی که این کتاب را در اختیارم گذاشتند.


برچسب‌ها: با چراغ و آینه, نقد ادبی, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۲

لينك مطلب

همایون‌باد نوروز مبارک‌دم ۱۴۰۲ ــ سعید عبداللهی

بهار و هرچه در او هست صورتند و تو جانی...

همایون‌باد نوروز مبارک‌دم

*

زمین به‌انتظار تو گشت

تویی تویی خجسته‌ی عید

*

نوروز۱۴۰۲

سعید عبداللهی


برچسب‌ها: نوروز ۱۴۰۲
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱

لينك مطلب

ای انسان‌ها! اندیشه کنید! ــ ولتر

«ای انسان‌ها!

به اندیشیدن خو بگیرید. برای این‌که هر موقع ملتی به اندیشه کردن خو گرفت، هیچ‌چیز نمی‌تواند آن ملت را از ترقی بازدارد».

ولتر

فرانسوا ماری آروئه معروف به ولتر

(۲۱ نوامبر ۱۶۹۴ ـــ ۳۰ مه ۱۷۷۸)

فیلسوف و نویسنده‌ی فرانسوی در عصر روشنگری

*

ولتر از آن‌رو شهرت یافت که با هوش خارق‌العاده‌اش، سمت درست تاریخ را درک نمود. تشخیص سمت درست تاریخ، وی را راهنمایی کرد تا با کلیسای کاتولیک ــ که آن زمان مظهر نگاهبانی از جهالت و سرکوب‌گری بود ــ به مخالفت برخیزد و از آزادی اعتقاد، آزادی بیان و جدایی دین از دولت سخن بگوید.


برچسب‌ها: ولتر, روشنگری, قدرت فکر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۱

لينك مطلب

تفنگ‌های پر و مغزهای خالی ــ نیچه

تفنگ‌های پر برای شلیک به مغزهای پر ساخته شده‌اند

و مغزهای خالی برای پر کردن این تفنگ‌ها!

*

فردریش نیچه


برچسب‌ها: نیچه, فلسفه, زبان‌شناسی, جملات قصار
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱

لينك مطلب

۲۴ بهمن؛ درگذشت فروغ فرخ‌زاد

۲۴ بهمن

درگذشت فروغ فرخ‌زاد

*

شكستن ديوار تقويم‌

بيرون جهيدن از تيك‌تاك زمان‌

هجرت از حصار سرد قاب‌ها،

اين است راز «صراحی سياه ديدگان» و صدای بال انديشه‌های فروغ فرخ‌زاد.

*

میان رفت و آمد این سال‌های توفانی

به‌یاد می‌آورمت

شعر زنده‌ی «بودن».

*

سعید عبداللهی


برچسب‌ها: تولدی دیگر, فروغ فرخزاد, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱

لينك مطلب

با که باید گفت این حال عجیب؟ ــ سعید عبداللهی

«با که باید گفت این حال عجیب؟»

***

امان از ابتذال پوپولیسم فالوری

امان از ابتذال حجم‌آگین و حجم‌بین

امان از ابتذال هیاهوی مجاز و غربت اصالت

امان از غربت شعور و رونق «ابتذال شر»

امان از قحطی لعل و رواج خزف...!

امان از توفان غبار ربات بر کتیبه‌ی «فرهنگ انسان»...!

سعید عبداللهی

۱۹ دی ۱۴۰۱


برچسب‌ها: ابتذال شر, پوپولیسم, فرهنگ‌سازی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۱

لينك مطلب

دوگونه روشنفکرشناسی در ایران ــ محمدرضا شفیعی کدکنی

دوگونه روشنفکرشناسی در ایران

از کتاب «با چراغ و آینه»

نوشته: دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

انتشارات سخن

چاپ اول، ۱۳۹۰

............................

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی

مهر ۱۴۰۱

ـ من قصد توهین به هیچ روشنفکر راستینی را ندارم ولی در مجموع آن‌ها را به دو گروه تقسیم می‌کنم:

الف. روشنفکرِ «نمی‌خواهم»

ب. روشنفکرِ «چه می‌خواهم».

متأسفانه جامعة عقل‌گریز ما همیشه به «روشنفکران نمی‌خواهم» بها داده است و از «روشنفکر چه می‌خواهم» با بی‌اعتنایی و گاه نفرت یاد کرده است. ولی آن‌ها که سازندگان این سرزمین‌اند، بیشتر همان «روشنفکرانٍ چه می‌خواهم»اند. در ایران برای این‌که شما مصداق «روشنفکر نمی‌خواهم» شوید کافی است که از مادرتان قهر کنید و بگویید «خورشت بادمجان را دوست ندارم» و یک عدد رمان پست‌مدرن کذایی و یا چند شعر جیغ بنفش بی‌وزن و بی‌قافیه و بی‌معنی(«احمدای» مدرن) هم در این عوالم مرتکب شوید و به تمام کاینات هم بد و بیراه بگویید و دهن‌کجی کنید. ولی «روشنفکر چه می‌خواهم» شدن، بسیار دشوار است. «خربزه خوردنی» است که حتی پس از مرگ هم باید «پای لرز» آن بنشینید. از نکات عبرت‌آموز یکی هم این است که فرنگی جماعت نیز، برای روشنفکران نمی‌خواهم ما همیشه کف زده‌اند. صص ۵۷۲ و ۵۷۳


برچسب‌ها: با چراغ و آینه, روشنفکری در ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۱

لينك مطلب

عمر گران‌مایه چسان می‌رود؟ ـــ ٰسعید عبداللهی

عمر گران‌مایه چسان می‌رود؟

سعید عبداللهی

سال‌ها پیش چند روزی بیمار و بستری بودم. در یکی از گاه‌گاه‌هایی که حال و حوصله‌ی مطالعه و تمرکز و تفکر داشتم، ناگهان اشعه‌ی یک هشدار و تأمل بر روزها و سال‌های گذران عمر، ذهنم را درگرفت و با خود برد. حاشیه‌های همراه این اشعه‌ی ناگهانی ــ که همان انبوه حوادث تاریخ خودمان و جهان‌مان باشند ــ با پرسشی کامل شد: ما آدمیان بر این کره‌ی خاکی چه می‌کنیم؟ ما چقدر فرصت عمر مفید داریم و چقدر عمر ناگزیر برای زنده ماندن؟

کاغذی برداشتم و حساب و کتاب کردم.

اگر از ۱۵ سالگی تا ۸۰ سالگی را بازه‌ی زمانیِ عمر حیات اجتماعی‌مان در نظر بگیریم، در این ۶۵ سال ما چقدر عمر مفید داریم؟

حساب و کتاب‌ها از ۲۴ ساعت شبانه‌روز چنین حرف می‌زنند:

کار برای رفع احتیاجات روزانه ...... ۸ ساعت

تغذیه ...... ۲ ساعت

بهداشت ...... ۱/۵ ساعت

خواب و استراحت ...... ۷/۵ ساعت

متفرقه [فرصت استفاده برای عمر مفید] ...... ۵ ساعت

در یک سال:

۶۹۰۰ ساعت صرف احتیاجات ناگزیر کف زندگی و زنده ماندن می‌شود.

۱۸۰۰ ساعت فرصت استفاده برای عمر مفید هست.

[عمر مفید را می‌توان به‌طور قراردادی شامل این موارد دانست: ارتقای کار فکری، مطالعاتی و سطح علوم، تولید محتوا و اطلاعات، ورزش، دیدار با خویشان و دوستان و یاری رساندن به آنان، مشارکت در سرنوشت میهن و مردم با شاخص اثرگذاری بر روند پیشرفت مشارکت و داشتن راندمان مطلوب.]

در پایان ۶۵ سال حیات اجتماعی [در ۸۰ سالگی]:

۴۴۸۵۰۰ ساعت صرف احتیاجات ناگزیر کف زندگی و زنده ماندن می‌شود.

۱۱۷۰۰۰ ساعت فرصت استفاده برای عمر مفید.

نتیجه:

از ۶۵ سال بازه‌ی زمانیِ عمر حیات فردی و اجتماعی

۵۲ سال صرف احتیاجات ناگزیر کف زندگی و زنده ماندن می‌شود. [وجه مشترک همه‌ی انسان‌ها با دیگر حیوانات.]

از تولد تا مرگ، فقط ۱۳ سال فرصت کیفیت بخشیدن و مفید نمودن عمر وجود دارد!

خوب است با چراغ هشداریِ این اعداد و ارقام، به خودمان توقف بدهیم و از خود بپرسیم:

من در این جهان چه می‌کنم؟

من چقدر عمر مفید داشته‌ام و دارم؟

شاید پاسخ انگیزاننده به این پرسش‌ها بتواند ساعت‌ها و سال‌های عمر مفیدمان را بیشتر کند و سرنوشت مشترک خودمان و جهان‌مان را نکوتر، شایسته‌تر، انسانی‌تر.

۱۸ شهریور ۱۴۰۱


برچسب‌ها: فرهنگ‌سازی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۱

لينك مطلب

برگی از سوگ سیاوش

«خون در زمین فرو نرفت. روی زمین پخش شد. از زیر هر سنگ جوشید و جوشید و به راه افتاد. هر کس آن را می‌دید، می‌فهمید جایی بی‌گناهی را کشته‌اند.»

‏ از کتاب: در سوگ سیاوش

نوشته: شاهرخ مسکوب

این تصویری‌ست سوررئالیستی که جز در این سبک، نمی‌شود معانی واقعیت‌های روی زمین را بالغ و گویا نمود.

گابریل گارسیا مارکز در رمان «صد سال تنهایی» روایتی از همین توصیف شاهرخ مسکوب دارد که جز با این روایت، نمی‌توان حجم نبرد تاریخیِ عاطفه با شقاوت را گویا نمود:

جوانی در طبقه ی دوم ساختمانی چاقو می‌خورد، خونش بر كف اتاق می‌ریزد. قطره‌های خون از زیر در بیرون می‌آیند. از پله‌ها پایین می‌روند. از پیاده روها و خیابان می‌گذرند. وارد كوچه‌یی می‌شوند. از دروازه خانه‌یی تـو می‌روند. از حیاط می‌گذرند. از پله‌ها بالا می‌روند. در طبقه دوم، به اتاقی می‌رسند كه در آن باز است. از در تو می‌روند. زنی بوی خون می شنود؛ برمی‌گردد: خدا مرگم بدهد، پسرم كشته شد!


برچسب‌ها: سوگ سیاوش, شاهرخ مسکوب, سوررئالیسم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱

لينك مطلب

یادواره‌ی محمود بابایی

یادواره‌ی محمود بابایی

(۱۳۳۷ ــ ۱۰ مرداد ۱۳۶۵)

 

آزادی‌خواهی بی‌آرام، فروتن، بی‌نام و نشان، همیشه متبسم، شمع انجمن یاران.

هر کجا پای نهاد،‌ محبوب همگان شد.

هنگامه‌ی ناگهان خاموشی‌اش، جنگل چشمان آدمیان، برگ‌ریزان اشک بود و زمین زار می‌زد...

از سنگ ناله می‌خیزید وقت وداع یاران...

 

هر صبح و سحر موی تو را شانه کنم

هر شام به شوق تو سوی خانه کنم

از صبح به شام و شبنوردی، تا چند

مشت‌مشت ستاره بشمرم، دانه کنم؟


برچسب‌ها: محمود بابایی, رباعی, یادواره
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۱

لينك مطلب

فرهنگ‌سازی؛ کندوکاو در درس‌های مهم تاریخ (۲)

فرهنگ‌سازی؛ کندوکاو در درس‌های مهم تاریخ (۲)

 

در جامعه‌شناسی معروف است «ملتی که تاریخ خود را نخواند، مجبور است آن را تکرار کند».

در راستای فرهنگ‌سازی، نگاهی داریم به روش‌های خودکامه‌پذیری و تمامیت‌خواه‌پروری در الگوهای آموزشی ناریسم آلمان در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ قرن بیستم.

 

نگاهی به کتاب «رایش هیتلر»

[از مجموعة تاریخ برای نوجوانان]

نوشته‌ی: آیلین پیرسون

برگردان: معصومه طرفه

انتشارات مازیار، ۱۳۵۹

 

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی

 

ـ در سال ۱۹۳۳ چندین میلیون بهودی در آلمان بودند. غالب آن‌ها انسان‌هایی فعال و پشت‌کاردار و موفق در پیشة خود بودند...اما تبلیغات ضدیهودی چنان ریشه گرفت که یهودیان را شر و پست‌تر از انسان خواندند. شکست جنگ اول جهانی و مشکلات دهة ۱۹۲۰ را همه از چشم یهودیان دیدند. به آن‌ها هم به‌عنوان کمونیست و هم سرمایه‌دار حمله می‌کردند...در سال ۱۹۳۵ قوانین نورنبرگ حق شهروندی را از آنان صلب کرد و ازدواج‌شان با غیریهودیان ممنوع اعلام شد.  ص ۱۹

ـ لزوم خودکفایی اقتصادی، احتیاج به ابزار جنگی و نیاز به فضای بیش‌تر باعث اشغال شوروی شد. هیتلر می‌خواست مزارع گندم اوکراین و مخازن نفت قفقاز را به‌دست آورد. در دسامبر ۱۹۴۱ او در حالی که به پشتیبانی ژاپن در اقیانوس آرام اطمینان داشت، علیه آمریکا اعلام جنگ کرد.  ص ۱۹

ـ در آلمان گروهی که خود را عاقل‌تر و فهمیده‌تر از مردم دیگر می‌دانست، مدعی کنترل دولت شد. این گروه عدة زیادی را متقاعد کرد که حرف‌هایش را بپذیرند. بدین ترتیب حزب نازی کنترل را به‌دست گرفت و از قدرت خود برای آن‌چه حزب برای مردم صحیح می‌دانست استفاده کرد.  ص ۲۲

ـ آن‌چه هشداردهنده است، آن سهولتی است که هیتلر مردم را متقاعد کرد که از آزادی‌های خود دست بشویند. وقتی راجع به فجایع هیتلری می‌خوانید حتماً با خود می‌گویید مردم چگونه زیر بار چنین حکومتی رفتند؟ یکی از دلایل اصلی، قدرت نظامی بود. پلیس و  ارتش در دست حکومت بود. دلیل دیگر این است که غالب آلمانی‌ها از قانون تبعیت می‌کردند و خواستار انقلاب نبودند. دلیل سوم این است ک بسیاری از مردم آلمان تصور می‌کردند حزب نازی کشور را رونق بخشیده و آلمان را از اوضاع وخیم و بحرانی سال ۱۹۳۲ نجات داده است. بیکاران کار پیدا کردند و تاجران نیز سود بردند. مردم عادی که به‌کار خود مشغول بودند، اشکال زیادی در کارها نمی‌دیدند. غالب آن‌ها نمی‌خواستند کتاب‌های ممنوعه را بخوانند؛ لذا اگر به آن‌ها می‌گفتند که نمی‌توانند این کتاب‌ها را بخوانند، فرقی برای‌شان نمی‌کرد. آن‌ها اطلاع زیادی از اردوگاه‌های اجباری نداشتند و نمی‌دانستند چه فجایعی در آن‌ها می‌گذرد. فقط بعد از سال ۱۹۴۲ یعنی وقتی جنگ آغاز شد، آلمانی‌ها تازه از خواب غفلت بیدار شدند. اما دیگر کار از کار گذشته بود.  ص ۲۲

 

ـ کارآموزی برای اس. اس

(گزارش یک شاهد عینی)

کارآموزی جنگی ترسناک است. دیروز بعدازظهر به تماشای جنگ‌های وحشتناک رفتم. این نمایش در مزرعة بزرگی که به دریاچه‌یی متصل است انجام می‌شد. چهار قفس سگ‌های درنده به میدان آوردند. با یک اشاره، در قفس‌ها باز شد و سگ‌ها دیوانه‌وار خود را روی گلوی کاندیدهای تیرکامفی انداختند. کارآموزان در مقابل خشم این درندگان هیچ‌گونه پوشش محافظی نداشتند. این عملیات مخصوص، آن‌ها را تربیت می‌کند که پس از چند دقیقه به سگ‌ها غلبه کنند...این یک نمونه از ورزش‌های برنامة «شخصیت‌پروری» است. دستورات جدید باید از برلین رسیده باشد. کارآموزی روزبه‌روز خشن‌تر می‌شود. در این‌جا ضعیف‌ها باید بمیرند. فقط آن‌هایی که جان سالم به‌در می‌برند حق دارند بخشی از نخبگان ناسیونال سوسیالیست را تشکیل دهند.  

ص ۲۶، سند شماره ۱۰

 

ـ نظر آلمانی‌ها راجع به اسلاوها

(هیملر در سخنرانی برای رهبران نفرات اس. اس در ۴ اکتبر ۱۹۴۳)

برایم فرقی نمی‌کند که چه بر سر روس‌ها یا چک‌ها می‌آید. اگر خون پاک آریایی و آلمانی در این ملت‌ها پیدا شود، آن را برای خودمان می‌گیریم حتی اگر لازم باشد بچه‌های‌شان را گرفته می‌آوریم در میان خودمان بزرگ‌شان می‌کنیم. خواه مردم در راحتی زندگی کنند یا از گرسنگی تلف شوند، فقط تا این حد برای من جالب توجه است که بخواهم آن‌ها را هم‌چون برده در خدمت فرهنگ خودمان به‌کار گیرم. این‌که ۱۰ هزار زن روسی به هنگام کندن گودال تانک از شدت خستگی غش کنند، فقط تا این اندازه توجه مرا  جلب می‌کند که گودال تانک برای آلمان تمام شود. ما آلمانی‌ها که تنها مردان مهربان با حیوانات هستیم، نسبت به این حیوانات انسانی نیز نظر خوبی خواهیم داشت. اما اگر بخواهیم نگران شرایط زندگی یا تربیت آنان باشیم، علیه خون خودمان مرتکب جنایت شده‌ایم.   ص ۲۸، سند شماره ۱۴

 

ـ مواد درسی یک مدرسة نازی

(نقل از یک اتوبیوگرافی)

من آن روز بعداظهر درس نداشتم. وقتی که ساعت ۵ کلاوس از مدرسه برگشت، ناچارم کرد که در تکلیف‌هایش کمکش کنم. همان‌طور داشتم کتاب‌هایش را ورق می‌زدم، متوجه شدم که چقدر این کتاب‌ها با کتاب‌های ما فرق کرده است؛ در حالی که من فقط چند سال پیش همان کلاس را گذرانده بودم.

مثلاً به این مسأله ریاضی که من برای کلاوس حل کردم توجه کنید: «یک اشتورم آمفلیگر در موقع پرواز ۱۲ دوجین بمب حمل می‌کند که هر یک ۱۰ کیلو وزن دارد و به‌سوی ورشو، یعنی مرکز بین‌الملل یهودیت در حرکت است. شهر را بمباران می‌کند. هواپیما با تمام بمب‌هایش برخاسته بود و مخزن سوختش هم معادل ۱۵۰۰ کیلو سوخت داشت. هواپیما ۸ تن وزن دارد. وقتی که از جنگ برمی‌گردد هنوز ۲۳۰ کیلو سوخت دارد. وزن هواپیما را موقعی که خالی است تعیین کنید!».   ص ۳۰، سند شمارة ۱۸

 

ـ یک دین جدید

(نقشه‌یی برای تخریب مسیحیت و استقرار کلیسای ملی رایش)

۵. کلیسای ملی مصمم است اعتقادات عجیب و غریب و خارجی مسیحیت را که در سال نامیمون ۸۰۰ به المان آورده شده از صحنة این کشور محو کند.

۷. کلیسای ملی احتیاج به کاتب و واعظ و پیش‌نماز و کشیش ندارد اما خطبای رایش ملی به‌جای آن‌ه سخنرانی خواهند کرد.

۱۳. کلیسای ملی خواستار قطع فوری چاپ و پخش انجیل در آلمان است.

۱۸. کلیسای ملی کلیة صلیب‌ها، انجیل‌ها و عکس‌های قدیسین را ا زمحراب‌ها خواهد زدود.

۱۹. روی محراب‌ها جز «نبرد من» که نزد آلمانی‌ها و بنابراین نزد خدا مقدس‌ترین کتاب است، کتاب دیگری نباید باشد و در سمت چپ محراب هم باید شمشیری گذاشته شود.

۳۰. صلیب مسیحی در روز تشکیل کلیسای ملی باید از کلیة کلیساها، کلیساهای جامع و نمازخانه‌ها برداشته شود. فقط نماد شکست‌ناپذیر یعنی سواستیکا باید جایگزین آن شود. 

ص ۳۰، سند شماره ۱۹

 

ـ نظام نوین هیتلر در لهستان

(از اسناد دادگاه‌های نورنبرگ در سال ۱۹۴۵ برای محاکمة جنایتکاران نازی زمان جنگ)

اشغال لهستان فقط از طریق ذیل ممکن است: به‌کار گرفتن مردم این کشور، استثمار بی‌ترحم از آنان، صدور تمام تولیدات، مواد اولیه، ماشین‌آلات، تأسیسات کارخانه‌ها و غیره که برای اقتصاد جنگ‌زدة آلمان مفیدند. استفاده از کارگران در آلمان، تخریب کل اقتصاد لهستان و به‌جا گذاشتن حداقل معیشت لازم برای ادامة حیات جمعیت، بستن تمام نهادهای تعلیماتی به‌خصوص مدارس فنی و کالج‌ها برای جلوگیری از رشد روشنفکرانه کارگران لهستان. لهسات هم‌چون یک مستعمره خواهد بود. لهستانی‌ها بردگان رایش آلمان بزرگ‌اند.    ص ۳۱، سند شمارة ۲۱

پایان


برچسب‌ها: تاریخ برای نوجوانان, فرهنگ‌سازی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۱

لينك مطلب

فرهنگ‌سازی؛ کندوکاو در درس‌های مهم تاریخ (۱)

فرهنگ‌سازی؛ کندوکاو در درس‌های مهم تاریخ (۱)

 

در جامعه‌شناسی معروف است «ملتی که تاریخ خود را نخواند، مجبور است آن را تکرار کند».

یکی از تکرارها، فرهنگ خودکامه‌پذیری و مغلوب ابتذال هوچیگری‌های مسلط آن شدن است. بی‌تعارف بگوییم که ایران ما هم از تبلیغ و جاانداختن این فرهنگ توسط خودکامگان و عوامل و لابی‌هایشان، کم آسیب ندیده است. یک نگاه تحقیقی به تاریخ ۲۰۰ سال گذشته‌ و هم‌اکنون این مملکت، گویای بسیاری درس‌ها از منظر همان عبارت مشهور «جامعه‌شناسی» است.

در راستای فرهنگ‌سازی از طریق مرور این تجارب تلخ، نگاهی داریم به روش‌های خودکامه‌پذیری و تمامیت‌خواه‌پروری در روش‌های آموزشی ناریسم آلمان در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ قرن بیستم.

این یادداشت‌ها در چند شماره تقدیم می‌شود.

نگاهی به کتاب «رایش هیتلر»

[از مجموعة تاریخ برای نوجوانان]

نوشته‌ی: آیلین پیرسون

برگردان: معصومه طرفه

انتشارات مازیار، ۱۳۵۹

 

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی

 

 

ـ زن آرمانی نازی‌ها زنی است ساده و خانه‌دوست که نه از آرایش خوشش بیاید، نه از لباس و مد و نه از کتاب خواندن.  ص ۱۵

ـ خانواده آن‌چنان بخشی از دولت شده بود که دیگر روابط داخلی و خصوصی خانواده مفهوم خود را از دست داده بود.  ص ۱۵

ـ هیتلر می‌خواست که نسل جوان، نازی‌های سر به زیری باشند که به او کاملاً وفادارند...آن‌ها باید مکتب نازی را کاملاً فرا می‌گرفتند، اونیفورم نازی می‌پوشیدند و قسم می‌خوردند که به هیتلر وفادار خواهند بود...پسرها و دخترهای ۱۴ تا ۱۸ سالة سازمان جوانان هیتلری در ورزش، موسیقی و  حتی جمع‌آوری پول برای فراغت زمستانی با یکدیگر رقابت می‌کردند. این نوع کارها تمام وقت و نیروی آنان را می‌گرفت و آنان را معمولاً جوانانی فعال اما سر به راه بار می‌آورد. در ۱۸ سالگی غالب آن‌ها نازی‌های متعصب قشری بودند. آن‌ها هم مانند ارتش و اس. اس‌ها با شور و شوق فراوان در رژه‌های طویل شرکت می‌کردند.  ص ۱۵

ـ مدارس آلمانی کارشان این بود که فقط نازی‌های خوبی تربیت کنند. تمام شاگردان در مدارس روزانه و شبانه دروس مربوط به برتری و والائی نژاد آریایی و اصول ناسیونال سوسیالیسم را فرا می‌گرفتند. موادی هم که برای دروس عادی مانند ریاضیات و تاریخ در نظر گرفته شده بود بر این نوع مسائل تکیه می‌کرد.  صص ۱۵ و ۱۶

ـ فعالیت روشنفکرانه مورد تنفر شدید بود. سطح آموزش به‌شدت پایین آمد؛ حتی در مدارس مخصوص صاحبان مقامات دولتی و ارتشی و هم‌چنین در دانشگاه‌ها.  ص ۱۶

ـ برای معلم‌ها، عضو سازمان معلمان نازی بودن مهم‌تر از معلم خوب بودن بود.  صص ۱۶ و ۱۷

ادامه دارد...


برچسب‌ها: تاریخ برای نوجوانان, فرهنگ‌سازی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۱

لينك مطلب

نگاهی به نتایج انقلاب فرانسه

درس‌هایی برای ایران امروز و فردا

با نگاهی به نتایج انقلاب فرانسه

 

از کتاب: انقلاب فرانسه (مجموعه تاریخ برای نوجوانان)

نوشته: ریچارد تیمز

برگردان: ع. پاشائی

 

قرن نوزدهم شاهد ظهور و پیروزی سه «ایسم» یا مکتب بزرگ بود:

سوسیالیسم[جامعه‌گرایی]

لیبرالیسم[آزاداندیشی و آزادی‌خواهی]

ناسیولیسم[ملی‌گرایی].

انقلاب فرانسه، انگیزه‌ی هر سه‌ی این‌ها بوده است.

ص ۱۹

 

از مقدمه‌ی «اعلامیه حقوق بشر، ۱۷۸۹»[سال پیروزی انقلاب کبیر فرانسه]:

«جهل به حقوق بشر یا غفلت از آن یا تحقیر آن تنها علت بدبختی‌های عمومی و حکومت‌های فاسد است. مجلس ملی فرانسه بر آن شده‌ است که در یک اعلامیه رسمی، حقوق طبیعی و لاینفک و مقدس بشر را روشنگری کند تا شاید این اعلامیه ــ که پیوسته به همه‌ی اعضای هیأت اجتماعی عرضه شده ــ حقوق و وظایف آنان را مستمراً به یادشان بیاورد.»

ص ۲۹، سند ۱۴


برچسب‌ها: انقلاب فرانسه, ایران فردا
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱

لينك مطلب

یادواره‌ی عبدالله عبداللهی (رامین)

 

یادواره‌ی عبدالله عبداللهی (رامین)

(بهمن ۱۳۳۶ ـ ۹ خرداد ۱۳۶۹)

 

از نوجوانی شیفته‌ی کتاب و آگاهی شد.

با عشق به محبوب آزادی، دست‌ها داد و دست‌ها گرفت و بسیاری گاه‌ها، تنها خورشید و مهتاب، شاهد آبیاری او در پای درخت آزادی بودند.

با منشی بزرگوارانه که محبوب دوستانش کرد، بسیار شریف و فروتن زیست.

در میان همگان و با سجایای مشترک با آنان، در زمره‌ی انسان‌هایی زیست که «عشق می‌داند آیین بزرگ کردن‌شان را».

به‌راستی که فتح قلب انسان‌ها و از زمانه‌ی خود فراتر رفتن، چه شایستگی‌ها می‌طلبد...

 

بر خاک نشین و عشق از خاک بچین

از برگ درخت مهربانان زمین

گلبانگ ترانه‌های این خاک شنو

ــ می‌گفت به گوش من گل سرخ چنین.

 

محبوب ندا و نام و یاد یاران

رخشی‌ست رمیده در پس ابر روان

کوهی‌ست نهاده سر به پای پروین

گیسوی مدام دانه‌دانه باران.

 

بنگر به زمین ــ به جای پای یاران ــ

از باد شنو صدای پای یاران

بنشسته به‌روی پلک گل، شنبم یاد

از ژاله شنو نوای نای یاران

 

هر صبح و سحر موی تو را شانه کنم

هر شام به شوق تو سوی خانه کنم

از صبح به شام و شبنوردی، تا چند

مشت مشت ستاره بشمرم، دانه کنم؟

 

سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)


برچسب‌ها: عبدالله عبداللهی, رباعی, یادواره
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱

لينك مطلب

یادواره استاد عماد رام

۳ خرداد

یادواره‌ی استاد عماد رام  

 

صدایی و نوایی همراه نم‌نم باران در رواق بسیاری خاطره‌ها.

 خالق ملودی ماندگار «فروغ جاویدان» با صداهای لطیف و حریر نادر گلچین و  هایده برای «مستان جان شهود و عقل‌آفرینان بزم وجود».

هنرمندی که ساحت هنر اصیل و ماندگار را از پلیدی‌های روزگاران مصون داشت تا ترجمان حقیقیِ نواهایش باشد.

گرامی باد یاد و نوا و نجوایش با ترنم آزادی ایران.


برچسب‌ها: عماد رام, آفتاب نیمه شب, فلوت
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱

لينك مطلب

بزرگداشت غزاله علیزاده

۲۱ اردیبهشت

درگذشت غزاله علیزاده 🌹

رمان‌نویس آرمانخواه و آزادیخواه با قلمی دنبال تجلی انسان

 

«اگر حرمت‌گذار یکدیگر باشیم، می‌توانیم جهانی شویم.»

«با قطعیت می‌گویم هنر بدون پیوند با مسائل جامعه، جز خودفریبی نیست. الحان و اصوات خوش آهنگ، فرم های بی‌محتوا، لالایی گوش‌های بورژوازی بی‌درد است.

وقتی که کودکان دسته دسته از بی‌دوایی و کمبود تغذیه می‌میرند،

وقتی که زیر فشار فقر، دختران بچه‌سال را در بدترین شکل برای تجاوز جنسی می‌دهند،

وقتی که کارگران به‌راحتی آب خوردن زیر آوار می‌روند یا در کارگاه‌ها سل می‌گیرند، حرف زدن از زیبایی، وقاحت مطلق است.»

📕 از کتاب: شب‌های تهران


برچسب‌ها: غزاله علیزاده
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱

لينك مطلب

یادداشت‌هایی از کتاب: تیغ بر نشر(سانسور از دیروز تا امروز)

يادداشت‌برداري از كتاب:

تیغ بر نشر(سانسور از دیروز تا امروز)

نوشته: ژان ایو مولیه 

برگردان: شهرزاد سلحشور

نشر نوگام

چاپ اول، آبان ۱۴۰۰

 

 يادداشت‌برداري: سعید عبداللهي ــ فروردین ۱۴۰۱

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  سانسور سیاسی، پرکاربردترین سلاح امروز جهان است. وقتی از نویسندگان، روزنامه‌نگاران و ناشران دربارة این موضوع سؤال می‌شود، بیشترشان با پیشی گرفتن از یکدیگر تکرار می‌کنند: سانسور سیاسی پرکاربردترین و گسترده‌ترین است و مسلماً خطرناک‌ترین‌شان؛ زیرا زندگیِ جسورترین مشاغل را تهدید می‌کند.  ص ۴۲

 

 ـ روحانیت و در عین حال سیاست در ذات خود، در سال ۴۴۳ قبل از میلاد مسیح، در رم در قلب نظام سرشماری شهروندانی پدید آمد که در آن نظام هر کس که تلاش می‌کرد به درجات عالی صعود کند، با فضاحت از سوی سانسورچی‌ها محکوم می‌شد؛ قاضی‌های مخوفی که مسؤلیت‌شان پراکندن سرزنش عمومی و پاسداری از رسومات رومی‌ها بود.  ص ۱۳

ـ شارل بودلر شاعر، تنها پس از درگذشتش در سال ۱۹۴۹ بود که توانست اعتبار خود را دوباره به‌دست بیاورد...سانسور نیز غالباً در جامه‌ی ققنوس ظهور می‌کند؛ پرنده‌یی که همیشه از خاکستر خود دوباره متولد می‌شود.  ص ۱۵

ـ قدرت‌ها فهمیده‌اند که سرکوب کردن، خشم و سرخوردگی برمی‌انگیزد و مخالف سودآوری است. در واقع دموکراسی‌های مردمی به ممنوع کردن چرخة سامیزدات‌ها نایل آمده بودند. می‌دانیم که انتشار «مجمع‌الجزایر گولاگ»[۱۹۷۴] بیشتر از «جنگ ستارگان» مورد حمایت رونالد ریگان، باعث انفجار درونی اتحاد جماهیر شوروی شد. 

[پاورقی: سامیزدات به نشریه‌های زیرزمینی‌یی در بلوک شرق تحت سلطه شوروی گفته می‌شد که در آن‌ها مقاله‌های سیاسی، اخبار، رمان، شعر و کارهای توقیف‌شدة خارجی به‌صورت مخفیانه منتشر می‌شد.]  ص ۱۷

 

ـ در واقع فقط شرکت‌های بزرگ یا مجموعه‌های بزرگ حاصل از ادغام چند شرکت، در ابعاد و اندازه‌یی بر نشر جهانی حاکم هستند که محصولات‌شان را در رأس جست‌وجوشده‌های آمازون یا گوگل قرار می‌دهند و حتی امروز در فیس‌بوک، اینستاگرام یا یوتیوب.  ص ۲۰

ـ سانسور سیاسی، پرکاربردترین سلاح امروز جهان است. وقتی از نویسندگان، روزنامه‌نگاران و ناشران دربارة این موضوع سؤال می‌شود، بیشترشان با پیشی گرفتن از یکدیگر تکرار می‌کنند: سانسور سیاسی پرکاربردترین و گسترده‌ترین است و مسلماً خطرناک‌ترین‌شان؛ زیرا زندگیِ جسورترین مشاغل را تهدید می‌کند.  ص ۴۲

ـ بدنة سانسورچی‌های سلطنتی در سال ۱۶۲۹ پایه‌گذاری شد و شامل بیش از دویست سانسورچی بود که بیشترشان از ادیبان بودند. با این‌که انقلاب در ۱۷۸۹ به کار آن‌ها پایان داد، ناپلئون اول با انتصاب بازرسان کتاب‌فروشی ــ پلیس‌های روح انسان ــ امتیاز ویژه‌یی به آنان داد که تا سال ۱۸۸۱ برقرار بود.  ص ۴۵

ـ در سال ۱۹۳۳ در آلمانی که تازه خود را به آغوش نازیسم انداخته بود، کتاب‌های نویسندگان یهودی و کمونست را آتش زدند. همین اتقاق در ۱۹۳۹ در بارسلون و مادرید هم تکرار شد؛ زمانی که قشون فرانکیست بزرگ‌ترین کتاب‌سوزی و نشریه‌سوزی‌ها را سازماندهی کرده و بخش زیادی از کتابخانه‌های دانشگاهی را نابود کردند. ص ۶۴

ـ چطور می‌شد اعتقادات را آزادانه بیان کرد؟ زمانی که در برزیل، شیلی و آرژانتین، در بولیوی و اروگوئه، پلیس و ارتش هرگونه اظهار نظر اندک آزادانه را تحت فشار قرار می‌دهند، شکنجه می‌کنند و با شادمانی به‌نام دفاع از «جهان آزاد» دست به قتل عام می‌زنند. این با حمایت کامل سی. آی. ای و سفارت‌های آمریکا در کشورهایشان صورت می‌گیرد. چگونه می‌توان انتخابی به جز این دو داشت: تحمیل خودسانسوری سختگیرانه بر خود یا انتخاب تبعید برای آزادی؟  صص ۶۴ و ۶۵

ـ جریان‌های سیاسی سنتی، جنبش‌های سیاسی سنتی، جنبش‌های شهروندی و محافظه‌کارترین جریان‌های فکری، زمانی که به سازمان‌های مذهبی بنیادگرا می‌پیوندند، از تمامی فرصت‌ها برای به‌دست گرفتن قدرت بهره می‌برند.  ص ۶۹

ـ همه از عذابی که «ژولین آسانژ» متحمل شد باخبر هستند. او مجبور شد تا آوریل ۲۰۱۹ در سفارت اکوادور در لندن پناهنده شود تا به ایالات متحده استرداد نشود. آن‌ها هرگز سخنگوی ویکی‌لیکس را برای انتشار اسناد محرمانه‌ی جنگ‌شان در افغانستان و حمایت‌شان از گروه‌های متهم به تروریسم، نبخشیدند.

ادوارد اسنودن مجبور شد به روسیه پناهنده شود و اگر برای هر دو نفر مورد بحث مقدرو نبوده که به‌روشنی در مورد حمایت‌هایی که گرفته‌اند، صحبت کنند، به‌دلیل خواست دولت‌های بزرگ جهان است تا مانع حرکت افشاگرانی شوند که فعالیت‌هایشان برای بازارهای اقتصادی، پیامدهایی منفی به همراه خواهد داشت؛ چرا که بانک‌های بزرگ سرمایه‌داری سوییس و همکاران لوکزامبورگی‌شان به نوبه‌ی خود روزنامه‌نگارانی را مقصر می‌دانند که سعی در روشنگری رویه‌های آن‌ها دارند.  صص ۹۶ و ۹۷

ـ تجارت مواد مخدر و جرایم سازمان‌یافته دارای قدرت سانسوری هستند که در گذشته متعلق به دولت‌ها و بعداً متعلق به شرکت‌های بزرگ بوده است. ص ۹۹

ـ شهروند عادی در مواجهه با شرکت‌های عظیم ــ چه قانونی باشند چه غیرقانونی، مجرمانه باشند یا خیر ــ دستش از هر ابزاری برای افشای ظرفیت آن‌ها در جهت اعمال آزار و سانسور کوتاه است.

از این منظر نمی‌توانیم نادیده بگیریم که جنگ تریاک در اوایل دهه‌ی ۱۸۴۰ به‌دست قدرت‌های استعمارگر اروپایی، سرچشمه‌ی اولیه‌ی این تجارت بود که امروزه باعث چرخش مبالغی افسانه‌ای در دنیاست.  ص ۱۰۰

ـ قتل ده‌ها روزنامه‌نگار مکزیکی، خبرنگاران روس و هم‌چنین دیگر تحقیق‌کنندگان در سراسر جهان، به جز نمایش سرگیجه‌آور قدرت سانسور قدرت‌مندترین شرکت‌ها و مؤسسات، هیچ هدف دیگری نداشته است.  ص ۱۰۱

ـ اروپا در اصل می‌خواهد در زمینه‌ی آزادی‌های فردی فرای هر سوءظن باشد، ولی سانسورهای دیگری در آن‌جا اعمال می‌شود که شایسته است با همان دقتی مورد بررسی قرار بگیرند که سانسورهای سیاسی و مذهبی در دیگر نقاط دنیا.  ص ۱۰۵

ـ سایه‌ی سانسور به هیچ‌وجه دست از سر سرزمین‌های ما برنمی‌دارد. خواندن این کتاب با هدف ارائه‌ی چشم‌اندازی گسترده، باید همه را به تأمل و پرسش از خود ترغیب کند که چگونه اگر نه در انعدام آن، حداقل در تضعیف آن سهیم باشند. انسان‌گرایان(اومانیست‌ها) قبلاً در قرن شانزدهم این را گفته بودند و سخن آن‌ها بعد از پنج قرن هنوز درست است: «جایی که کتاب وجود دارد، انسان‌ها آزادند». با این حال یک پیامد حتمی را نیز باید اضافه کرد: کتاب‌ها تنها در صورتی ارزش دارند که به تفکر بشریت کمک کنند. بدون شک این نقش یا مأموریت بر عهده‌ی ناشرانی است که با وجود تمامی امر و نهی‌های مذهبی، سیاسی، اخلاقی یا اقتصادی، کتاب‌شان را منتشر می‌کنند و هر بهایی را که نیاز است می‌پردازند تا کتاب‌ها به عرصه‌ی ظهور برسند.  صص ۱۱۰ و ۱۱۱

ـ در مارس ۲۰۱۷ آی. پی. آی بیانیه‌ای منتشر کرد که تماماً به آزادی بیان اختصاص یافته بود. در این بیانیه به‌خصوص تصریح کرد: «نشر، سازوکار قدرت‌مندی است که انسان با بهره‌گیری از آن توانسته برای قرن‌ها تفکرات، اطلاعات، ایده‌ها، اعتقادات و نظراتش را به اشتراک بگذارد. آزادی بیان پایه و اساس شکل‌گیری تفکر است. برای ناشران، این آزادی هم زیربنای فکری کارشان است و هم زیربنای اقتصادی‌اش. انجمن بین‌المللی ناشران باور دارد که نقش منحصر به فرد نشر در ایجاد بستری برای آزادی بیان، گفت‌وگو و مناظره از راه انتشار آثار دیگران، شایسته‌ی تقدیر و پاسداری است».  ص ۱۱۴

پایان


برچسب‌ها: سانسور, تیغ بر نشر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

لينك مطلب

معرفی مقام یک شعر در «جشن میلاد اقاقی‌ها» ــ سعید عبداللهی

معرفی مقام یک شعر در «جشن میلاد اقاقی‌ها»

 

 سعید عبداللهی

  ۷ فروردین ۱۴۰۱

 

گاهی شعرهایی را می‌خوانیم که به‌نظر می‌رسد مناسبتی هستند؛ خاص واقعه‌یی و رخدادی. این رخداد می‌تواند یک مناسبت ویژه باشد یا مناسبتی عام. در هر دو صورت، هنر در این است که شاعر، سهل و ممتنع بنویسد؛ طوری که ویژه و عام را با هم دربر بگیرد، از دایره‌ی محدود زمان خاص رخداد بیرون برود، بی‌زمان و جاودانه شود و با حس و روان و نیاز انسانی تا همیشه بیامیزد.

این قسمت از شعر معروف زنده‌یاد فریدون مشیری که با عنوان «باز کن پنجره‌ را» می‌شناسیمش، در زمره‌ی چنین شعرهایند؛ سهل و ممتنع، ویژه و عام، بی‌زمان و آمیخته با پیوند طبیعت و انسان و مناسبت نوروز و بهار.

تمام ویژگی‌های آدمی با استعاره‌های متناظرشان به عناصر شعر داده شده‌اند و شعر، با قامت انسان و جامه‌ی آن، در مقابل زمان بی‌مرگ و همیشه آمدنی نوروز، رخ می‌نماید:

 اقاقی، میلاد و تولد دارد / نسیم، جشن می‌گیرد / بهار، شمع روشن می‌کند. پس دیدنی، شنیدنی، حس‌آمیز و باورکردنی هستند. و تمام این‌ها در قاب یک پنجره جا می‌شوند. و پنجره، آشناترین نماد رابطه‌ی انسان از درون خانه به تمام جهان است. از این رو پنجره، عنصر شعر جهان است. پنجره، حس‌آمیزترین رابطه‌ی انسان را با هستیِ بیرون او رقم می‌زند.

این‌گونه است که «شعر»، «زبان»ی فراتر از زبان رایج معیار است. با زبان معیار هرگز نمی‌توانیم به کشف این معناها و تصویرها برویم. هر زبانی با میزان و گستره‌ یا بازه‌ی استعاره‌آفرینی‌اش می‌تواند نوع تفکرش را بیافریند. از این رو زبان شعر، بازه‌یی نامحدود دارد ولی زبان رایج و روزمره فاقد این بازه یا توان آفرینش است.

با این زبان و نگرش، بار دیگر شعری قدیمی ولی همیشه تازه و باطراوت و فاتح زمان‌ها را می‌خوانیم...

 

  باز کن پنجره را

  

باز کن پنجره‌ها را

که نسیم

روز میلاد اقاقی‌ها را جشن می‌گیرد

و بهار

 روی هر شاخه

کنار هر برگ

شمع روشن کرده‌ست.

 

باز کن پنجره‌ها را وْ  

بهاران را

باور کن!

 

فریدون مشیری


برچسب‌ها: باز کن پنجره را, مشیری
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱

لينك مطلب

دلم یک عید قدیمی می‌خواهد

دلم یک عید قدیمی می‌خواهد

 

آخرین روز مدرسه تمام شود و بوی نان پنجره‌ای‌های مادربزرگ، تا سر كوچه بیاید. برایم پیراهنی سفید با آستین‌های پف و سارافون جین خریده باشند و كفش‌های بندی قرمز كه دلم برایش غنج برود و كتاب قصه‌ی «دخترک دریا» با جلد شمیز...

 

پدر بزرگم زنده باشد و سنگک به‌دست، وارد خانه‌مان شود و پشت سرش «مادر بزرگ» با خنچه‌ای بر سرش از عیدی های رنگارنگ ما.

 

دلم شمعدانی‌های سرخ كنار حوض‌مان را می‌خواهد.

بنفشه‌ها و اطلسی‌ها و مادرم، صدا كردن عاشقانه‌ی پدرم را...

 

دلم تماشا می‌خواهد! وقتی پدرم با دقت ظریف، گره كراواتش را در گوشه‌ای از آینه تماشا می‌كردم.

دلم خنده‌های جوان مادرم را می‌خواهد، وقتی هزار بار زیباتر می‌شد.

 

دلم یک عید قدیمی می‌خواهد.

یک عید واقعی كه در آن تمام مردم شهر بی‌وقفه شاد باشند؛

نه كسی عزادار آخرین پرواز باشد

نه بیم بیماری، تن شهر را بلرزاند

نه غم جنگ، رنگ دل‌ها را خاکستری کند.

 

دلم

 یک عید قدیمی می‌خواهد؛

بدون ماسک، بدون احتكار، بدون بیماری، بدون جنگ و بدون این‌همه رنج و دلهره...

 

🖌 برگرفته از اینترنت


برچسب‌ها: نوستالوژی عید
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۱

لينك مطلب

نوروز ۱۴۰۱

سال ۱۴۰۱

نوروز میعاد با بهار و رویش

مبارک

 

بهاران خجستگی و فرخندگی با ندای محبوب آزادی

هماره می‌خواندمان که

ریشه در تاریخم، چنینم من، شکوه‌مندم


برچسب‌ها: بهاران خجسته باد, سال ۱۴۰۱
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰

لينك مطلب

۸ مارس روز جهانی زن همایون باد

   ۸ مارس  روز جهانی زن همایون باد

 

دست‌یابیِ زنان به حقوق حقه‌ی انسانی‌شان از پیِ پایداری و روشنگری‌شان برای رساندن جامعه‌ی بشری به مدنیت شایسته‌‌اش، اکنون بیش از همیشه در دسترس است.

 

اکنون آگاهی زنان به منشور حقوق بشر، به حقوق مدنی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و به نقش‌شان در ایجاد جامعه‌یی با حقوق و جایگاه برابر، یکی از مهم‌ترین انقلاب‌های ناگزیر و تحولات در تقدیر در همه‌ی کشورها ــ به‌طور خاص ایران ــ شده است.

 

اکنون پیام زنان به تاریخ نابرابری، اجبار، تحمیل، استثمار و بهره‌کشی این است: زنان دیگر تسلیم نمی‌شوند!

عشق از نفس گرم شما تازه کند جان

خورشید شما، مام شما، بام شمایید


 ایام به فردای شما باد همایون


برچسب‌ها: روز جهانی زن, برابری, آزادی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰

لينك مطلب