سیاست، فرهنگ، هدف‌مندی ـــ سعید عبداللهی

سیاست، فرهنگ، هدف‌مندی

*

سعید عبداللهی

*

از رفت و آمدهای سیاسی میان روزانه‌هایی که سرنوشت‌مان را میدان‌های سیاست و تبادل و تعادل‌های آن تعیین می‌کند، گریزی نداریم. چشم‌مان را هم که به‌روی سیاست ببندیم، سرمان را که زیر برف کنیم تا سیاست را نبینیم، خودمان را فریفته‌ و از واقعیت گریخته‌ایم.

این یک وجه اجتناب‌ناپذیر در زندگی اجتماعی و مشترک‌مان است و حرفی جدید یا مفهومی نو نیست.

مهم این است که در سیاست «الینه» نشویم. سیاست ما را از خودبیگانه نسازد. سیاست ما را از ضرورت‌های روزمره‌ی تغذیه‌ی انسانی‌مان دور نکند و غرق در آن نشویم. از سیاست نمی‌توانیم جدا بشویم، که اگر بشویم، خود را فریفته و میدان را باخته و عرصه را به کیش سیاست‌پیشه باخته‌ایم.

*

ضرورت‌های روزانه و هفتگیِ تغذیه‌ی روح و ضمیر و نهاد انسانی‌مان را زمین نگذاریم و فراموش نکنیم. حین نبرد هوشیارانه‌ی سیاسی با تضادها و موانع آزادی و دموکراسی و برابری، مجموعه‌ی تغذیه‌ی «عشق» را در خود و با خود داشته باشیم. مجموعه‌یی مرکب از دیدار یاران، گوش کردن به موسیقی روح‌نواز و اصالت‌پرور، مطالعه‌ی روزانه‌ی کتاب‌های راهنمای اندیشیدن و خردوزری و فرهنگ‌سازی، ورزش و کوه‌نوردی، گشت‌وگذار در کتابخانه‌ها حتی هفته‌یی ۱ ساعت، یادداشت خاطرات روزانه، یادداشت ایده‌ها و نظرات‌مان درباره‌ی آن‌چه که از آن‌ها تأثیر مثبت یا منفی پذیرفته‌ایم، به‌اشتراک‌گذاری مطالب فرهنگ‌ساز، خواندن شعر و تأمل حوصله‌وار در کشف معانی شعرها؛ چرا که رسوخ در شعرهایی که حقیقتاً شعرند، بی‌تردید فرهنگ‌ساز و تغییردهنده‌ی مثبت شخصیت هستند.

*

تجربه‌ی شخصی‌ام در فعالیت روی اینترنت در عصر شلوغ و مزدحم ارتباطات، به من گوشزد نمود که هدف‌مند به اینترنت بروم تا زمان و فرصت‌های نادر روزمره را قربانی گشت‌گذار تفننی و خودبه‌خودی و گاه بیهوده نکنم. برای فعالیت اینترنتی، لیست کار و موضوع و تعیین زمانبندی داشته باشم تا بتوانم راندمان مفید استخراج کنم.

ترکیب سیاست، فرهنگ‌سازی و هدف‌مندی، ضرورت اجتناب‌ناپذیر در عصر شلوغ جهانی‌شدن برای تغذیه‌ی مثبت روح و روان، استخراج خلاقیت و تضمین پیشرفت و موفقیت است.

۲۳ فروردین ۱۴۰۴


برچسب‌ها: سیاست, فرهنگ, هدف
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۴

لينك مطلب

آرزو ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

آرزو

*

س. ع. نسیم

*

آرمیده در میان دشت

پرنیان آرزوی من

می‌رود به سوی او نسیم

با خیال و گفت‌وگوی من

*

در میان سبزه‌ها ببین

پچ‌پچی میان لاله‌هاست

می‌رسد نوایشان به گوش

گویدم شنو چه نغمه‌هاست:

*

ای قاصدک! ای خوش خبر!

جانم به لب آمد دگر

از آتش من، لاله‌ای

بردار و سوی او ببر

*

ارغوان به ناگهان دوید

آسمان ستاره شد، چکید

آرزو ز دشت جان پرید

در پی‌اش هراس من دوید

*

می‌رود کنون به هر کجا

ای خدا سلامتش بدار

در سرای فرودین و مهر

عشق او به راه من گذار

*

ای قاصدک! ای خوش خبر!

جانم به لب آمد دگر

از آتش من، لاله‌ای

بردار و سوی او ببر


برچسب‌ها: عاشقانه, هجرانی, ترانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴

لينك مطلب

بیا ره‌توشه برداریم... ـــ سعید عبداللهی

بیا ره‌توشه برداریم...

*

سعید عبداللهی

*

سال ۱۴۰۳ و سال‌های قبل را چطور دیدیم؟ از سال‌های گذشته و ۱۴۰۳ چطور عبور کردیم؟ آیا ره‌توشه‌یی یا به‌قول قدیمی‌ها زاد سفر داشتیم؟ منظور، زاد سفر معرفت به پشت سر و پیش رو است.

در میان همه‌ی موضوعات اجتماعی به‌عنوان عوامل اثرگذار بر زندگی روزانه‌ی ما، امر سیاست، پررنگ‌ترین و اثرگذارترین است. این البته پسند ما نیست، ولی واقعیتی انکارناپذیر است؛ پس باید بشناسیمش و در فعالیت‌های‌مان، خود را به سمت بلوغ سیاسی سوق دهیم.

بلوغ سیاسی از مهم‌ترین عوامل راه نجات ایران‌زمین از بلاهای موروثیِ جهل، خرافات، تعصب و مطلق‌گرایی و سلطه‌گری است.

می‌توان در دنیای سیاست با خبرهای روز و تحولات سیاسی رفت و روزها و هفته‌ها و ماه‌ها را گذراند و تغییری را در ذهن و نظرگاه خود نیافت. می‌توان روی خبرها و تحولات مکث کرد، اندیشید، به سابقه و روند رخ دادن تحولات فکر کرد تا نتیجه‌ی واقعی یا نزدیک به علمی گرفت. در فلسفه بسیار خوانده‌ایم که باید مدام به خود توقف داد و از خود پرسید من دارم چه می‌کنم؟

تردید نکنید که ما در ایران‌زمین به یک انقلاب فکری در امر فرهنگ اجتماعی و سیاسی نیازمندیم. رنسانس فکری، ضرورت و فوریت کشور ما است تا از تداوم تحمیل سیاسی و اجبارهای ناشی از آن خلاص شویم. این را هم باید تأکید نمود که دیکتاتوری هرگز بدون نیروی میدانیِ لمپن ــ چماقدار و متکی بر جهل و خرافات، کارش پیش نمی‌رود. رنسانس فکری در امر فرهنگ اجتماعی و سیاسی، پادزهر همه‌ی این‌هاست. کشور ما به این تحول انسانی و تاریخی نیازمند است.

تأکید مداوم در نوشته‌های مختلف بر «فرهنگ‌سازی»، همین هدف را دنبال کرده است؛ چرا که خود به فرهنگ‌سازی و تمرین مداوم آن بسیار نیازمندم.

در آغاز بهار خجسته و عبور از میمنت نوروز، برای همگی‌مان آرزوی تشنگیِ هرچه بیشتر به رنسانس فکری با شاخص فرهنگ‌سازی پیرامون آزادی، اندیشه‌ی دموکراتیک و برابری دارم تا تضمین نفی مطلق هرگونه اجبار مذهبی و سیاسی و بردگی فکری در کشورمان باشد.

مبارک بادت این سال و همه‌سال

همایون بادت این روز و همه‌روز

۵ فروردین ۱۴۰۴


برچسب‌ها: فرهنگ‌سازی, رنسانس ایرانی, شعور سیاسی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۴

لينك مطلب

عشق و همه‌ی این‌ها... سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

عشق و همه‌ی این‌ها...
*
س. ع. نسیم
*
عشق را رنگ‌هاست؛
جایی معبود
جایی محبوب
جایی واژه
جایی شعر
جایی طلوع
جایی غروب
جایی برگی در باد
جایی سرشکی در یاد
جایی تبسم
جایی صدا
جایی سکوت
جایی نغمه
جایی نوا
جایی «نه»
جایی «آری»
جایی هدیتی
جایی انتظاری
جایی ناقوس
جایی نوروز
همه‌جا آزادی...

*
عشق
همه‌جا
‌همه‌ی این‌هاست...

۲۹ اسفند ۱۴۰۳


برچسب‌ها: عشق, نمادها, سمبل‌‌ها, نوروز
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۵ فروردین ۱۴۰۴

لينك مطلب

نوروز، انسان و استعاره‌ی تخت فیروزی ـــ سعید عبداللهی

نوروز، انسان و استعاره‌ی تخت فیروزی

*

سعید عبداللهی

*

نوروز همیشه با قافله‌ی گردش زمین، سر وعده می‌رسد و بر صحن زندگانی تخت فیروزی می‌نشاند. بدین سبب‌ همیشه پیروزش می‌خوانند. نوروز، ضد سکون و فرسودگی‌ست. از این‌رو با جوهر، نهاد و سرشت آدمی پیوندی ناگسستنی دارد.

آمد و شد زیبای طبیعت، عواطف و آرزومندی‌های مشترک ما انسان‌ها را پیوند می‌دهد و خجسته‌خواهی را زینت معاشرت نوروزی‌مان می‌کند.

*

انسان‌ها وقتی استعاره‌ی بهار و نوروز را جامه‌ی حیات اجتماعی‌شان می‌کنند، سمبل‌هایی چون بنفشه، لاله، شقایق، سرو، توفان و برف و...پا به زندگی بشری می‌نهند تا گردش فصل‌های آن را معنا و ترجمه‌یی اجتماعی کنند. در تاریخ پرکشاکش میان جبر و اختیار، اسارت و رهایی، خودکامه‌گی و آزادی، فاصله طبقاتی و عدالت اجتماعی همواره شاهد ورود و بروز تمثیل‌ها و نمادهای شاخص گردش طبیعت هستیم. انسان‌ها با تمثیل‌ها و نمادهای فصل‌ها، نبردشان با طبیعت و موانع پیشرفت‌شان را در ادبیات و هنر و سینما توصیف و ماندگار نموده‌اند. از این روی قرن‌هاست که هر نوروز یا عید، بازگشت پیوندهای آدمی با سمبل‌های معنادهنده به هستی‌اش هستند: لاله، شقایق، بنفشه، گل سرخ. این معنایابی آن‌قدر با چرخه‌ی زندگی آدمی عجین است که حتی بارآوری و بیداری طبیعت را سمبل عشق آدمی به رها شدن از قید بندگی می‌انگارد: «بخوان به‌نام گل سرخ / که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند / بخوان / دوباره بخوان / تا کبوتران سپید / به آشیانه‌ی خونین / دوباره برگردند».[۱]

*

بهار که سرآمد گردش فصل‌های طبیعت و اوج آن‌هاست، پیوندی مداوم با تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران دارد. این پیوند را وقتی ناگسستنی می‌یابیم که کلمه‌ی «آزادی» پا به عرصه‌ی زندگی اجتماعی و فرهنگی در ایران گذاشت؛ کلمه‌یی که نیاز مبرم سلسله‌ی نسل‌ها از مشروطیت به این سو شد. بهار با تمام نمادهای استعاره‌گونش، هاله‌یی بر گرد کلمه‌ی «آزادی» است. شرح نبرد مداوم بهار و زمستان که سمبل‌های نبرد انسان با موانع آزادی‌ست، پا به عرصه‌ی هنر، موسیقی، شعر و ادبیات ایران گذاشت. در دهه‌های گذشته تا آستانه‌ی سال ۱۴۰۴، کلمه‌ی «بهار» و عبارت «گل سرخ»، دو نماد پیشگامان راه و آرمان آزادی بوده‌اند و بیشترین آثار هنری و ادبی و موسیقایی ایران را در بر گرفته است.‌ گسترده بودن این فرهنگ و هنر، گویای ریشه‌داری تاریخی و مردمی آن در مقابل سلطه‌گران است. در آلبوم‌های آثار بالنده‌ی فرهنگی و اجتماعی ایران‌زمین، شاهد خجسته‌خواهی و شانه به شانه‌ی بهار بودن هستیم. برای این خجسته‌خواهی و هم‌شأن بهار بودن و ماندن ایران، از دهه‌های گذشته تا به امروز، بیشترین بهای قابل تصور در تسلیم نشدن به سلطه‌گریِ بدکیشان پرداخته شده است.

*

آن‌چه در گذر زمان و سیرورت مداوم بهار و گردش فصول، خجستگی‌اش را تداوم داده و ماندگار مانده، پیوند کاروان بهار و نمادها و استعاره‌هایش با ضمیر آزادی‌خواهی و روح توسعه‌خواهی فرهنگی در ایران‌زمین است. ضمیر و روحی که هرگز در هجوم تندبادهای برگ‌ریزان و تطاول اشغالگری در تاریخ ایران، سکون و سردی سکوت را برنتابیده است.

سرآغاز سال ۱۴۰۴ خورشیدی را در مسیر طلیعه‌ی بهار بزرگ آزادی و وصال‌های شوق‌آمیز ملی در چهارسوی ایران‌زمین، با عشق و وفاداری به آن سپیده‌دم بس‌بسیار آرزومند و زیبا گرامی می‌داریم. با پیوند با خاطره‌‌های فرخنده‌ی یاران محبوب و گل‌های سرخ و کبوترانی که از چهارسوی جهان به آشیانه برمی‌گردند؛ چونان بهار که هماره از نوروز می‌خواهد از سفر فلکیِ فصول باز‌گردد.

۲۸ اسفند ۱۴۰۳

*

پی‌نوشت ــــــــــــــــ

[۱] م. سرشک، «از بودن و سرودن»


برچسب‌ها: نوروز, تخت فیروزی, بهاران خجسته, سال ۱۴۰۴
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴

لينك مطلب