نوروز بمانید که پیروز شمایید ــ سعید عبداللهی

نوروز بمانید که پیروز شمایید

*

نوروز ۱۴۰۴ مبارک

با آرزوی بازگرداندن نوروز خجسته‌ی آزادی به ایران‌زمین زیبا و محبوب.

چه سال‌ها که فرودین به دشت لاله‌ها دوید

چه سال‌ها بهار‌ها تو را ز ابرها چکید

*

آن جام جم و عید گل‌افروز شمایید

نوروز بمانید که پیروز شمایید

*

سرفراز و شادزی و شادمهر باشید

سعید عبداللهی


برچسب‌ها: نوروز, عید, بهاران خجسته, سال ۱۴۰۴
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

گوش به زنگ صدای پای روز نو و سال نو ــ سعید عبداللهی

گوش به زنگ صدای پای روز نو و سال نو

*

سعید عبداللهی

*

زمستان‌ها را سر کردیم و سرمازده نشدیم. پیمودن، بر ناصیه‌ی آدمی‌ست.

«با اینا زمستونو سر می‌کنیم.»

سال‌های ۱۳۵۱ و ۵۲ بود. دانش‌آموز بودم، شیفته‌ی درس و فوتبال؛ و فوتبال بیشتر. روزی رامین با یک نوار کاست به خانه‌مان در خیابان هاشمی کوچه اسدمردی، بین کارون و جیحون آمد. نوار تازه و کتاب تازه، هدیه‌های همیشگی رامین بود. نوار را گذاشت توی ضبط صوت. جلد نوار را گرفتم توی دستم. خواننده‌گانش فرهاد، فریدون فروغی و داریوش بودند. از توی نوار، طعم معرفت در اتاق پخش می‌شد. برای نوجوانی مثل من که دنیا دوتا بال بیشتر برای آرزومندی و رؤیاپروری نداشت، یعنی درس و فوتبال، این معرفت‌پروری‌های بالاتر از کتاب‌های درسی، خیلی تازه‌گی و کشش داشت: بوی گندم مال من، هرچی می‌کارم مال تو...بوی عیدی، بوی توپ...همیشه غایب من زخمامو مرهم می‌ذاره...

این‌ها آن نظم عادت‌شده‌ام را برهم می‌زدند. بوی هوای تازه از پنجره به اتاق آمده بود؛ من داشتم از نظم طبقاتیِ تحمیل‌شده بر جامعه باخبر می‌شدم.

در گیج و منگی‌های ورود به دنیایی تازه، خیلی از مفاهیم نو را نمی‌دانستم، ولی با احساس و عواطفم پیوند می‌یافتند. حس انسانی‌ام ندا و پیام را می‌گرفت، اما تئوریِ تشریح و تبیین‌اش را نداشتم. هنوز زودم بود، باید مفاهیم نو بیشتر به مغزم تلنگر می‌زدند...و بی‌انصاف‌ها کوتاه نیامدند،‌ نوارها با کتاب‌ها و مجله‌ها لشکری شدند، زدند و زدند...

اسفندها میعاد همیشگی با ترانه‌ی «بوی عیدی» بود. «بوی توپ»، بوی باروت توپ‌هایی بود که قدیم‌ترها موقع تحویل سال شلیک می‌شدند.

بی‌آن‌که گله از زندگی باشد که همیشه عید و بهار را پیش می‌اندازد و پیرسالانه، امید تقسیم می‌کند، نمی‌دانم چرا هر اسفند که با «بوی عیدی» سرمی‌رسد، هر سال و هر سال یاد این حرف فروغ فرخ‌زاد می‌افتم که: «یادش به‌خیر آن‌وقت‌ها که زندگی معنا داشت».

بله، با همین معناها، زمستونا رو تا آن عید و بهار بزرگ وصال محبوب آزادی در مرز پرگهر ایران‌زمین، سر می‌کنیم...

به استقبال نوروز۱۴۰۴


برچسب‌ها: بوی عیدی نوروز۱۴۰۴
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

سیاست؛ شرمگین از فاصله‌ی جنسیتی و طبقاتی!

سیاست؛ شرمگین از فاصله‌ی جنسیتی و طبقاتی!

*

ریسنده و بافنده‌ی سرنوشت‌ها

«سیاست»، گسترده‌ترین ساحت رفت و آمد ناگزیر انسان‌ها در جهان ماست. کدام جزء زندگی را می‌توان اثرپذیر از ساحت سیاست ندانست؟ کدام انسان متظاهر به غیر سیاسی بودن هست که بخش عمده‌ی امورات زندگی‌اش متأثر از سیاست و کارکردهای سیاست‌مداران نباشد؟ آیا قابل تصور است که حتی آب و نان زندگانی، از چگونگیِ امر سیاسی مصون باشند؟ مالیات گرفتن از شهروندان بر اساس چه کارکردی یا ضرورتی صورت می‌گیرد؟ آیا جز از منظر سیاسی و برای چرخه‌ی کار یک دولت که اولین نشانه‌ی هویت‌اش، سیاسی بودن است؟

پس آب، نان، هوا و طبیعت در جهان ما، توسط سیاست محاصره شده‌اند. ساختار گردش کار روزمره‌ی دنیای زیست انسانی و حیوانی، عجین با سیاست‌های محلی، منطقه‌یی و جهانی‌ست. پس سیاست‌های جهانی، ریسنده و بافنده‌ی سرنوشت ملت‌ها و کشورها هستند.

*

نخ نبات سیاست

با چنین ساختاری متشکل از سیاست و اقتصاد و فرهنگ، نخ نبات مناسبات سیاسی میان کشورها و دولت‌ها چیست؟ از قرن‌ها پیش تا کنون، نخ نبات این رابطه، «منافع» بوده است. و اصل موضوع این است که باید دانست این «منافع» چقدر با زدوبند، خودپرستی، نفع فردی و نفع گروهی آغشته است. بهترین معیار تشخیص میزان آلودگیِ به عوامل فوق یا دور بودن از آن‌ها، مناسبات دولت‌ها با مردم است. حقوق مردم با آزادیِ اندیشه و بیان، دموکراسیِ اجتماعی و سیاسی، برابری جنسیتی و برخورداری از مواهب اقتصادی، شناخته می‌شود.

*

سرنوشت مردم در آینه‌ی سیاست

اشاره‌‌های فوق می‌گویند که سرنوشت بخش عمده‌یی از مردم جهان ما، آینه‌یی مقابل سیاست است. آینه‌یی که نشان می‌دهد درصد قابل توجهی از تصمیمات سیاسی، از منافع شخصی، اقتصادی، جنسیتی و در مواردی ایدئولوژیک ناشی شده‌اند. این امر باعث شده است که سیاست، به‌جای آن‌که بستری برای تحقق عدالت و صلح و فرهنگ‌سازی باشد، به میدان رقابت برای قدرت و ثروت تبدیل شده است. باوجود پیشرفت رعدآسای تکنولوژی و ارتباطات در جهان ما، متأسفانه شاهدیم که هنوز قربانیان صفوف مقدم سیاست رایج، زنان و کارگران هستند و دیگر اقشار نیز از آسیب‌های آن مصون نیستند.

*

جنگ‌ها از کجا می‌آیند؟

جنگ‌های خاورمیانه طی سه دهه‌ی گذشته، به‌وضوح نشان می‌دهند که منافع سیاسی، ایدئولوژیک و مذهبی حاکمیت‌ها، یک‌طرف اصلی و علت عمده‌ی وقوع آن‌ها بوده است. عواملی دیگر مثل منافع شرکت‌ها و صنایع تسلیحاتی، مکمل این جنگ‌افروزی بوده‌اند. تاریخ بیش از چهار دهه‌ی گذشته در ایران و منطقه نشان داده است که جنگ‌هایی که به آن‌ها مبادرت شده، به‌طور مطلق نه به‌دلیل دغدغه‌های انسانی، بلکه به‌علت ادامه‌ی سلطه‌ی سیاسی برای تأمین قدرت و ثروت بوده است. اگر قدرت، ثروت و توسعه‌طلبی، از انگیزه‌ی چاشنیِ جنگ‌ها گرفته شود، باروت آن‌ها هرگز مشتعل و منفجر نخواهد شد.

*

سیاست؛ شرمگین از فاصله‌ی جنسیتی و طبقاتی!

یکی از مهم‌ترین آثار آلودگیِ سیاست به منافع، فاصله‌ی گسترده‌ی جنسیتی و طبقاتی است. در این دو امر، جهان ما به‌نسبت پیشرفت علم، تمدن، تکنولوژی و ارتباطات، بسیار شرمگین می‌نماید. چنین می‌نماید که فرهنگ انسانی، قربانیِ مناسبات سیاسیِ متکی بر منافع‌گرایی شده است. افزایش فاصله‌ی بی‌اعتمادیِ مردم به عرصه‌ی حکمرانی‌ِ جنسیتی و طبقاتی، گویای این واقعیت نازیبنده‌ی شأن انسانی‌ست.

آیا این واقعیت اشاره به علت افزایش فساد، نابرابری اجتماعی و بحران‌های اقتصادی و انسانی ندارد؟ آیا ناگزیریِ وقوع انقلاب‌ها برای برابری ــ جنسیتی و طبقاتی ــ دلیلی روشن‌تر و ضروری‌تر از این واقعیت می‌خواهد؟

چه باید کرد؟

به همان میزانی که قدرت و ثروت در هیأت یک حاکمیت، تلاش دارد مردم را از تعیین سرنوشت خود دور نگه دارد، باید شفافیت و پاسخگویی در نظام‌های حکومتی افزایش یابد. باید رسانه‌های مستقل، بدون فشار و سانسور، گسترش یابند. باید زنان به‌طور خاص و دیگر اقشار به‌طور عام در عرصه‌ی اجتماعی و سیاسی فعال و پیشگام باشند. باید سازمان‌های بین‌المللیِ غیر دولتی در ایجاد و گسترش چنین سازوکارهایی کوشا باشند تا بر تصمیمات دولت‌ها تأثیر بگذارند.

تنها با مسؤلیت‌پذیریِ ملی در جهت افزایش نظارت بر شفافیت آزادی و برابری، می‌توان امید داشت که سیاست بین‌المللی از این آلودگی دور شود و به سمت تحقق عدالت، صلح و برابریِ واقعی و سعادت مشترک بشری پیش رود.

۱۷ اسفند ۱۴۰۳


برچسب‌ها: تضاد طبقاتی, اندیشه جنسیتی, استثمار
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

تعادل ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

تعادل!

*

با شحنه‌گان، جهان به تعادل رسیده است

ــ یعنی که فقر روشنایی و فاتح، ظلام ــ

دوری‌ عجیب!

در این سلسله، مدام

ارباب جهل می‌شکند حرمت کلام!

*

س. ع. نسیم

۱۴ اسفند ۱۴۰۳


برچسب‌ها: شعر اعتراضی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

بی‌هستی ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

بی‌هستی

*

س. ع. نسیم

*

همه‌چیز هست

گلدان

کتاب‌خانه

کاغذ دیواری

قاب‌های پرواز یادها

پنجره‌ها‌ی پرنده‌ها و ابرها و ستاره‌ها

میزهای کام و کتاب

سفره‌های منتظر نان

قلم‌های منتظر واژه و فکر

شاهراه‌ شبکه‌ی روزاشب جهان

موسیقیِ آشوب‌گر عشق

نورهای کاشف ظلمت‌

جامه‌های حاجب

کفش‌های زندگی‌پوی.

*

در حصار همه‌چیز هستی‌بخشم

و تو نیستی...

و بی‌تو

چه بی‌هستی‌ام...!

*

۴ اسفند ۱۴۰۳


برچسب‌ها: شعر, عاشقانه, رئالیسم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

یادداشت از کتاب رمان «کوری»

یادداشت‌ از کتاب رمان

کوری

(برنده جایزه نوبل ادبی ۱۹۹۸)

نوشته: ژوزه ساراماگو

ترجمه: عاطفه اسلامیان

چاپ سوم، ۱۳۸۸

*

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی ــ شهریور ۱۳۹۹

*

ــ اگر در این جهنم‌دره‌ای که زندگی می‌کنیم و آن را به جهنم جهنمین تبدیل کرده‌ایم، هنوز شرم و حیا معنی داشته باشد از برکت وجود آن کسی است که جرأت کرد برود و کفتار را در لانه‌اش بکشد...همیشه کسانی بوده‌اند که چون شرم و حیا حالی‌شان نمی‌شده، شکم‌هایشان را پر کرده‌اند. اما ما که به غیر از این آخرین ذرة شرافت که به دور از استقامت‌مان است، چیزی نداریم. حداقل بیایید نشان دهیم که هنوز قادریم برای احقاق آن‌چه حقاً مال ماست بجنگیم. ص۲۶۵

ــ وقتی که ذهن تسلیم هیولاهایی که خود خلق کرده می‌شود، مورد هجوم توهم قرار می‌گیرد. ص ۳۰۷

ــ آب نیست، برق نیست، هیچ نوع مواد خوراکی وجود ندارد. این باید همان آشوب ازلی باشد. معنی آشوب ازلی همین است. مرد کور اولی گفت: حتماً یک دولت در مصدر کار است. زیاد مطمئن نیستم. ولی اگر هم باشد دولت کورهاست که می‌خواهد بر کورها حکومت کند. به عبارت دیگر نیستی سعی در سازماندهی نیستی دارد. ص ۳۳۶

ــ شما نمی‌دانید، نمی‌توانید بدانید که چشم داشتن در دنیایی که بقیه همه کورند، چه معنی دارد. ص ۳۶۱

ــ یک دولت، یک سازمان، بدن انسان هم یک نظام سازمان یافته است. تا زمانی زنده است که سازمان‌یافته بماند و مرگ تنها نتیجة اختلال و بی‌نظمی است. جامعه‌ای از آدم‌های کور چطور می‌تواند برای ادامة حیات، خود را سازماندهی کند؟ سازماندهی خودش و قدم اول در این سازماندهی، به عبارتی، داشتن چشم است. صص ۳۸۳ و ۳۸۴


برچسب‌ها: رمان, کوری, ادبیات جهان, یادداشت‌برداری
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب