تبیین ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

تبیین

*

س. ع. نسیم

*

عنکبوت سیاست

تنیده بر رگ‌های آب و

رشته‌های نان.

*

تبسم ارغوان طلوع و

بوم نقاش غروب زندگی

در چنگ اختاپوس سیاست.

*

زمرد و الماس آدمیت

در حصار غلاف سیاست.

*

ناگزیر آب و نانم

تمنای ارغوان طلوع و غروبم

رهایی زمرد و الماسم

می‌خواندم

تبین عنکبوت و اختاپوس و غلاف را.

*

۶ تیر ۱۴۰۴


برچسب‌ها: شعر, سیاست, تبیین
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴

لينك مطلب

بی‌هستی ــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

بی‌هستی

*

س. ع. نسیم

*

همه‌چیز هست

گلدان

کتاب‌خانه

کاغذ دیواری

قاب‌های پرواز یادها

پنجره‌ها‌ی پرنده‌ها و ابرها و ستاره‌ها

میزهای کام و کتاب

سفره‌های منتظر نان

قلم‌های منتظر واژه و فکر

شاهراه‌ شبکه‌ی روزاشب جهان

موسیقیِ آشوب‌گر عشق

نورهای کاشف ظلمت‌

جامه‌های حاجب

کفش‌های زندگی‌پوی.

*

در حصار همه‌چیز هستی‌بخشم

و تو نیستی...

و بی‌تو

چه بی‌هستی‌ام...!

*

۴ اسفند ۱۴۰۳


برچسب‌ها: شعر, عاشقانه, رئالیسم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳

لينك مطلب

فاتح ـــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

فاتح

*

سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

*

امپراتوری‌ات را بگستر؛
در جغرافیای اندیشه

در سرزمین ادبیات

در اقلیم فلسفه

در میهن شعر

در قاره ــ فضای موسیقی

در صحرارودهای تاریخ

در اقیانوس متلاطم سیاست

در کشور انسانیت...

*

فرمان‌روایان خرد را

بر قله‌های آزادی گمار.

امپراتوری‌ات را نگاه دار...

*

۱۵ آذر ۱۴۰۳


برچسب‌ها: ادبیات, فلسفه, تاریخ, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۳

لينك مطلب

ز سر می‌رود خواب نوشین من ـــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

*

ز سر می‌رود خوابِ نوشین من

تو و ماه و پروین به بالین من

*

به پایت گذارم سراپای عشق

ز اندیشه‌ی پاك و پویای عشق

*

شكیلای نام تو آذین شعر

سرود ستاره، نشید سپهر

*

نگارا تو ای سرو زیبای من!

غم و سور و مهرت دل‌آرای من

*

جمال تو و طاق مینای تو

بر و بومِ مه‌سا و زیبای تو

*

چو گلبرگ جان سو به سو می‌كشم

به دور جهان كو به كو می‌كشم

*

همه عمر گل وقف باغ تو باد

هزاران ستاره چراغ تو باد

*

به آهنگ و شعر و ترانه‌ی رود

همه تار و پودم تو را می‌سرود

*

تو انگشتری زمین را نگین

تو را خواهم آزاد و فخر زمین...


برچسب‌ها: ایران, مرز پرگهر, شعر, ترانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

لينك مطلب

شناسنامه ــ س. ع. نسیم

شناسنامه

*

س. ع. نسیم

*

مخاطب چیستی؟

کدام واژه‌ها صیدت می‌کنند

کدام راه‌ها به جانبت می‌آیند

کدام صداها تو را می‌نامند

کدام نت‌ها شنیدن‌شان را از رؤیاهایت انتظار می‌کشند

کدام دستانی گرفتن‌شان را از دستانت تمنا می‌کند

مخاطب چیستی و کیستی...

*

شناسنامه‌ات گشوده بر دستانم؛

واژه‌ها را بنویس

راه‌ها را

صداها را

نت‌ها را

دست‌ها را...

*

مخاطب چیستی؟

*

۲۰ اسفند ۱۴۰۲


برچسب‌ها: شعر, تحول زبان, قدرت فکر, ایماژ
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲

لينك مطلب

نلرز ــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

نـلـرز

*

س. ع. نسیم

*

نلرز از هجمه‌ی رگبار

که عشق

باران‌ترین است؛

گرت ویران نیارد کرد،

سماجت‌های سیل‌اش

تا همیشه

برندارد سر ز تعقیبت...

*

۲۶ تیر ۱۴۰۲


برچسب‌ها: شعر, زبان شعر, قدرت فکر, ایماژ
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲

لينك مطلب

آهنگ تو ـــ س. ع. نسیم

آهنگ تو

*

س. ع. نسیم

*

غمت «تار» شکوه نغمه‌ام شد

حزین‌سنتور سوز قصه‌ام شد

جهان از روی آهنگ تو برخاست

دلاویزی شد و دل‌بسته‌ام شد...

*

۲۳ دی ۱۴۰۲


برچسب‌ها: دو بیتی, چهارپاره, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۶ بهمن ۱۴۰۲

لينك مطلب

پشت سر ــ س. ع. نسیم

پشت سر

*

س. ع. نسیم

*

پشت سر، مجنون‌تر

پشت سر از خون، تر

پشت سر، آه...از گذر

پشت سر در هر ورق

واژه‌ها بیدارتر

لیک سیاسان دهر

از یکی کفتارتر!

۲۲ دی ۱۴۰۲


برچسب‌ها: نقد تاریخی, نقد ادبی, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲

لينك مطلب

خواهرم؛ بهار زمین ــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

خواهرم؛ بهار زمین

*

سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

*

خواهرم

***** رعنای استقامت.

خواهرم

***** فخرای سخاوت.

خواهرم

***** وقار کرامت.

خواهرم

***** بهار زمین

***** به خشکسال اصالت.

*

۸ اسفند ۱۴۰۱


برچسب‌ها: زنان و برابری, آزادی, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱

لينك مطلب

قاره‌ی ششم __ س. ع. نسیم

قاره‌ی ششم

*

سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

پیچش الفباهای خبری در گِـره بـاد است:

ـ قاره‌یی می‌آید...

افق‌های قاره‌ی ششم

رو به اشراق‌اند

و فكرها

در گهواره‌ها

زبان باز می‌كنند.

پنجره‌های مشعوف

آبستن كوكب‌هایند.

در سكوت‌های قاره‌ی ششم

همیشه غنچه‌ی فكری لب می‌زند

واژه‌یی می‌شكفد.

در باغ‌های قاره‌ی ششم

انسان از شاخه‌های قرائت‌های مقدس

خود را می‌تکاند

و در میلادی بیجنس و بی‌نژاد و بینـام

رواق‌های قاره‌ی معنا

تصنیف آزادی می‌نویسند...

***

از کتاب: قاره‌ی ششم

دریافت کتاب: https://bit.ly/3Uzd7HC


برچسب‌ها: قاره ششم, شعر, اشراق
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱

لينك مطلب

پرسش و پاسخ ـــ س. ع. نسیم

پرسش و پاسخ

 

نوشته‌یی: «در این بی‌کسی و غریبی فکر

در این طوق عادت و بسط جهل مدرن

به رونق این قلعه‌ها و تیغ و نعره‌ی شب

سپیده از طرف ما گذر تواند کرد؟»

 

ـــ «به زیر لاجورد و کبود و لطیف مینایی

به سیر چین و شکن‌‌های سوری و سوگین

به پیشواز که رفتی در این طلوع و غروب؟

شمار سال شمردی به انتظار چه فتح؟

 

غریبه‌های زندگی‌ات را شماره کن، شاید

همای عشق بود و مرغ دانشی که پرید!»

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: صور خیال, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰

لينك مطلب

چرا من؟ ـــ س. ع. نسیم

چرا من؟

چرا شعر من؟

 

اگر در رنگین‌کمان شعرت

                       زیبا می‌شوم

بگذار همیشه در کمان تو باشم

و هماره

در شوق رها شدن...

 

س. ع. نسیم

۱۱ تیر ۹۹


برچسب‌ها: شعر, یک قصه بلند
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹

لينك مطلب

بالهای خاردار ـــ س. ع. نسیم

نمی‌دانستم در نهفت سیم‌های خاردار

پرنده‌‌گانی دلتنگ

بیداری زمان را انتظار می‌کشند!

 

امان از بال‌های خاردار

کز رؤیازارهای پرواز برخیزند...!

 

س. ع. نسیم

۱۰ تیر ۹۹


برچسب‌ها: شعر, قصه ناگفته بلند
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۹

لينك مطلب

پری گمشده ـ س. ع. نسیم

تو در کدام بامداد زمینی؟

تا چند سالگی باید

با ضرب عقربه‌های رؤیاهایت

از خواب بپرم؟

 

س. ع. نسیم

 

📘 از کتاب: پری گم شده

لینک دریافت کتاب: https://bit.ly/2E4KYW3


برچسب‌ها: پری گمشده, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۸

لينك مطلب

ترانه های زندگی ـ س. ع. نسیم

صبور باش وْ

               آرام‌...

موج‌ها

صلابت صخره‌ها را می‌بوسند

آرامش سنگین دریا

                             ماه را پذیره می‌شود.

 

صبور باش‌...

آرام‌...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: ترانه‌های زندگی, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸

لينك مطلب

دختر ایران ـ س. ع. نسیم

دختر ایران

دختر سرزمین من!       نگاتو وردار از زمین !

 رؤیاهاتو کی دزدیده؟ به پای رؤیاهات بشین !

اگه قلم باید یه روز          حرف بزنه از آدما 

جوهر دریا رو می خواد  تا که بگه از شماها

 

خونده بودم که «دشت» ما    «هرزِ تمومِ علفاش»

 دیدم الفباهای سرخ، «حک شده» رو تخته سیاش

دختر سرزمین من!        قلب همه باهات باشه 

گُلای سرخ، پناه تو،  بذار که تکیه‌گات باشه

 

دختر خاکسترنشین! کتاب قصه رو واکن!  

ورق بزن، ورق بزن، آرزوهاتو پیدا کن

  آرزوی گذشتن از  افسون این شب سیا

 شکستن دیوار اون  تُو آینه‌های بی‌صدا

آرزوهای تو و من  که باشه سرنوشتمون

 مث یه نیزه که می‌شه رها ز چلّة کمون

 

دختر سرزمین من!   غصّه‌هاتو زمین بذار 

نیزة عشقتو بگیر   رها بکن تُو روزگار

بذار که این نیزه بره  فلک رو بشکافه صداش 

بارون تازه  بـیـاره          دنیای تازه‌ای باهاش

ببار تا این رنگین کمون، پلی واسه فردا باشه 

عالم دیگری شدن        همای رؤیاها باشه...

 

دختر سرزمین من !     به پای رؤیاهات بشین

رؤیاهاتو ستاره کن   این شبو وردار از زمین...!

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: آزادی و برابری, زنان ایرانزمین, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۸

لينك مطلب

نماز برگ ـ س. ع. نسیم

تو آن شاخه‌ی سکوتی

که بر آب خمیده

                    و نگاهش

                             پرستش دریا را نماز می‌برد.

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۸

لينك مطلب

لحظه‌ها...همیشه‌ها ـ س. ع. نسیم

دریا

    بی‌آواز صیادان

                      نمی‌آساید

دیوار

      بی‌آهنگ صدایی

                         بر خود نمی‌ایستد

و خانه‌یی

            بی‌سایه‌ی عشق

                             ایمن نمی‌شود.

 

سعنسیم


برچسب‌ها: لحظه ها, همیشه ها, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۸

لينك مطلب

پر از دور ـ دکتر محمد قرایی

پر از دور

پر از دورم بیا نزدیک من شو!                چراغ لحظه‌ی تاریک من شو

پر از سردم بیا گرمای شادی                  بر این پیکر، ردا و پیرهن شو

پر از تلخم بیا گفتار شیرین                لبی خندان شو و شکرشکن شو

پر از پاییزم ای اردیبهشتی                          بیا بر شانه‌هایم نسترن شو

پر از خشکم، پر از زردی،  پر از برف   بهاری تو صفای این چمن شو

پر از مُردم، پر از خشم و خشونت     برون کن مُرد جان را مهر زن شو

پر از ساکت منم چون صورتک مات   بیا بر چهره‌ام چشم و دهن شو

دلم شد خسته از تکرار بودن       به‌هم ریز این سکون را و شدن شو...

 

 دکتر محمد قرایی

۱۲ شهریور ۱۳۹۸


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۸

لينك مطلب

جایی برای تو ـ س. ع. نسیم

جايی برايت ندارم

مگر ميان آلاچيق‌های روحی از توفان برگشته

و ويران نشده...

 

تو را چنان در کف يادهايم آورده‌ام ‌

كه موسيقی به ياد می‌آورد

 عشق‌هایی را كه بايد در خاطر نُت‌هايش بيابد...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۹۸

لينك مطلب

عاشقانه ـ س. ع. نسیم

عاشق که می‌شوم

به کودکانه‌هایم می‌روم...

 

مگر ابرهای چشمانت را

کودکی‌هایم مجاب کنند...

 

س. ع. نسیم

۱۲ شهریور ۹۸


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۸

لينك مطلب

شکست شب ـ س. ع. نسیم

اون كی‌یه كه پشت شب در می‌زنه؟

 ـ صدای شكستنِ شب تُو منه ـ

پوست شب می‌ریزه زیر پای من

 این شبه كه تیكّه تیكّه می‌شكنه

 

می‌پیچه تُو گوش من یه دنیا حرف

یك صدا، مثل صدای بالِ برف...

 

داره مهتاب می‌زنه   كی‌یه كه فكر منه؟

توی این دشت سفید كی با من حرف می‌زنه؟

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: هست شب, شبنورد, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸

لينك مطلب

تقاص عشق ـ س. ع. نسیم

سفر كرده‌ی عشق! امید دیدار!

 قلندر ـ كولیِ تاریخ ایثار!

               
كتاب زندگیت برگ شقایق

غزل‌پردازیِ دیوان عاشق

       
گلای زندگیت آماج رگبار

 از این ایل و تبار زندگی‌خوار


هنوز ای وارث خون شقایق
تقاص عشقتو پس می‌دی، عاشق!

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۸

لينك مطلب

آن همه معناها ـ س. ع. نسیم

ــ آن همه معنا كو؟

ــ آن همه معناها

برکت نور و شعور

همه رفتند

دور گشتند، دور

و چه عادت كردیم:

               خبر فاجعه‌ی هجرت عشق را

                                                  از لب پنجرة سْربیِ شهر

               خبر کشتن شرم

               خبر خودکشیِ فکر

                خواندن حجم قتل

              روی تیتر و مشق روزنامة عصر...!

 

ــ كو؟ كو؟ معناها؟

ــ همه غارت گشتند

دور گشتند، دور...!

صور اسرافیل هم

از هیابانگ امید

دل برید...دل برید...!

 

آن همه معناها

ـ دور و نزدیك

كشته و ریخته و گمگشته ـ

می‌روند، می‌آیند

پچ‌پچ و نجوایند

بیخ گوشم همه‌جا

همة معناها !

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: شعر اعتراضی, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

عاشقانه ـ س. ع. نسیم

عاشقانه

کی بود کی بود درو زد   صداش چه آشنا بود

انگاری یه صدایی              از توی قصه‌ها بود

کی بود کی بود اومد از        پشت افق‌های دور

زنجیر شب رو ورچید            تابید توی دلا نور

 

وقتی که آرزوهام          خشکیده بود و می‌مرد

کی بود گرفت دستمو              منو به دریا سپرد

چه مهربون و خاکی             عاشقونه صدام كرد

هستیشو ریخت به پاهام          زندگیشو فدام کرد

 

از پلک دریا چکید                 قاطی رؤیاهام شد

شبو گرفت از چشام                     آینة نگام شد

سبد سبد ستاره                  تُو كوله‌پشتیم گذاشت

گذر گذر نشونه                 تُو راه آزادی کاشت...

 

اسپند دونه دونه!                     اون همیشه بمونه

آب پاشیدم جای پاش         خدا نگهدارش باش...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: اسپند دونه دونه, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

آرزو ـ س. ع. نسیم

آرمیده در میان دشت

پرنیان آرزوی من

می‌رود به سوی او نسیم

با خیال و گفت‌وگوی من...

 

ای قاصدک!

 ای خوش خبر!

جانم به لب آمد دگر

از آتش من، لاله‌ای

بردار و سوی او ببر...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: آرزو, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

از این شب می گذری ـ س. ع. نسیم

از این شب می‌گذری

فردا در سیاره‌ی انسانی

در الماس رخشان چشمانی كه دوستت دارند...

 

از این شب می‌گذری

با خورشیدپاره‌های عاطفه‌های مادرانی بی‌شكست

ـ در مصاف فراعنه‌ی دلار و نفت و ریال

در مصاف فراعنه‌ی جنسیت و نژاد و مذهب و قدرت ـ

از این شب می‌گذری...

 

از این شب گذشتی

سپیده‌ها تو را می‌جویند

تو را آبشارانی

بر رود زمردین چشم‌ها می‌بارند؛

یاد آر

از این شب می‌گذری...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: هست شب, عاشقانه, شبنورد, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

هنر ورزیدن عشق ـ س. ع. نسیم

زره یاد وْ می‌پوشم  تُو کمون کشیدن عشق

خلعت یاد تو یعنی   «هنرِ ورزیدنٍ عشق»...

 

تو و انشای ستاره روی برگ قرن یلدا

عمری دنبال سپیده من و این انیس مینا

 

نامه‌هایت می‌رسن با سخن و وساطت ماه

پنجره‌ها رو به تو باز...با رخ و کرامت ماه

 

زِرهم هنوز سپیده‌س  تُو کمون کشیدن عشق

خلعت آزادی یعنی     «هنر ورزیدنٍ عشق»...

 

س. ع. نسیم

۱۲ مرداد ۹۸


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

خلعت یاد ـ س. ع. نسیم

روزا از تكرار اسمت آینه‌ها خسته نمی‌شن

 پنجره‌ها رو به یادت   تا ابد بسته نمی‌شن

 

بی‌هوا پر می‌كشی از  خاطرات بید مجنون

 بی‌هوا می‌رسی  از راه  توی آینه‌های بارون

            

می‌چكی از چشمه‌ی ماه می‌چكی از چشم مینا

از چشای هر ستاره       تو چشای خیس دریا

 

زره یاد وْ می‌پوشم  تُو کمون کشیدن عشق

خلعت یاد تو یعنی   «هنرِ ورزیدنٍ عشق»...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: هنر عشق ورزیدن, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

دوستت دارم ـ س. ع. نسیم

رؤیاهایت

آینه‌های سرزمین من‌اند...

 

رؤیاهایت را دوست دارم

و آنسان دوستت دارم

كه زمین

خورشید را

چشمه

ماه را

برگ

نور را

و خواهرم

  آزادی را

و دوست داشتن،

انسان را...

 

 س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

از این شب می گذری ـ س. ع. نسیم

از این شب می‌گذری

كنج‌های زمان و زمین را می‌كاوی 

از كوهه‌های زمین و زمان بالا می‌روی

و خواهی یاد آورد

شادرویانی كه زیبایی‌ات بخشیدند

بسیارانی كه برایت مردند

بسیارانی برایت گریستند

بسیارانی برایت بوسه افشاندند

بسیارانی به فردایت آوردند

تا بسیار عاشق بمانی

بسیار وفادار واژه‌هایی باشی

كه بخشندگان زیبایی را

  مردگان شیدا را

  اشك‌ ـ بوسه‌ها‌ را

  امیدها را

  فرداها را

آزادی را

برایت نگهداشته‌اند

تا خورشیدش

                نگین انگشتری زمینت باشد

فلق‌ها و شفق‌هایش

                     فروغ دو الماس چشمانت

و فرش زرینش

                 شاهراه مزارع زندگی‌...

 

سعنسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

ابدیت دو نجوا ـ س. ع. نسیم

یک لحظه بالاتر از خیال

یک پهنه آن‌ سوتر از زمین

یک قدم گریزپاتر از اکنون

یک نگاه بلندتر از افق

یک آرشه کشیده‌تر از مه‌بانگ که بروی

به نجوای دو ابدیت می‌رسی...

 

سعنسیم

۵ مرداد ۹۸


برچسب‌ها: موسیقی, انسان, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

به تو می اندیشم ـ س. ع. نسیم

در سرم شوری هست

در دلم پیوندیست.

لحظه‌هایم

همه شهرآشوبی

همه شورشْ‌رنگی...

 

به تو می‌اندیشم

به سپیده‌گاهی

              كه تو بر می‌گردی...

 

عشق آمد

خبرم داد وْ

              رفت...

 

سعنسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

کتابی زیر خوشه های چهار فصل ـ س. ع. نسیم

خانوار و تبارم

حوصله‌های چارفصل‌اند:

شكوفه‌بْن ناگزیر بهارزاد

كشتكار خوشه‌های آفتاب‌بْن تابستان

كتابی زیر گردوبْن پاییز

قطره خونی لب بیدبْن زمستان.

 

خانوار و تبارم

در استوای توفان وْ

                   اضطراب دختران شرق‌اند

در نصف‌النهار نور وْ

                       بچه‌های اعماق

با برگ‌های پرپر آزادی...

 

شاد و غم‌پرورد شقایق را

با فرودین و آفتاب و كتاب و خون

جیره‌ی عمر كردن وْ

آزادی پروردن؛

تا گاه كه اندیشه

                   تخم ‌ریزد...

 

خانوار و تبار عشق‌هایم

در چهار راه جهان گرد ‌می‌آیند

تا من با رشد واژه‌ها بالغ ‌شوم

و به جشن تخم‌گذاری الفباهایشان بروم...

 

سعنسیم


برچسب‌ها: چهار فصل, آزادی, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

سیاوش‌ های از مرگ برگشته ـ س. ع. نسیم

من عصمت آرزو و فلسفه‌ی جهان را یافته‌ام

در بچه‌های زمین

در آرزوهای به دنیا آمده

در دلتنگی‌های به بلوغ رسیده

در عشق‌های ویران‌نشده

در امیدهای از آتش گذشته

 و سیاوش‌های از مرگ برگشته...

 

 جهان ما جنگ نمی‌خواهد

جهان ما سیاست نمی‌خواهد

جهان ما رأی نمی‌خواهد

جهان ما سربازان دانش مفقود شده‌اش را می‌خواهد

دنیای ما انسان‌ لـه شده‌اش را می‌جوید

تا عاطفه‌‌اش را برگرداند

تا «انسان شود و عالمی دیگر بسازد»(۱)

 

س. ع. نسیم

 

(۱) آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به‌دست

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی (حافظ)


برچسب‌ها: سیاووش, فلسفه, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

شب از ما نیست ـ س. ع. نسیم

 

شب از ما نیست

شبِ غارِ نخستین آدمیزادی

شبِ زنجیر بر بال و پر عشق پریزادی

شبِ دل ـ پاره‌پاره از رسن‌های فراقی‌های غمزادی.

 

شب از ما نیست

شبانی كه مجال رابطه

از قیچیِ تبعید

مجروح است.

 

شب از ما نیست

شب قحط حماسه در صفیر ننگ

طناب ـ آذین باغ صبح

با سیب گلوی چامه و مزمور.

 

شب از ما نیست

شب پادرگریزی‌های بی رؤیا

شب بی‌جایی و دم ـ ناگزیری‌ها

شب دستبند بر اندیشه وْ

                          دشنه میان دیده‌های ما!

 

شب

از ما

نیست!

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: شعر اعتراضی, هست شب, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸

لينك مطلب

پرند رابطه ـ س. ع. نسیم

پرند رابطه آن‌جاست

که چشم زندگی

ـ چون انفجار ابرها ـ

شوق جهان بارد...

 

تو را بس سال‌ها جْستم؛

تو آن‌جایی

در آن زیبا ـ پرندی‌ها.

تو آن‌جایی

در آن معنا گشایی‌های شیدایی.

 

میان آمد و رفت فلق‌ها و شفق‌های اساطیری

تو را بس سال‌ها گردیده‌ام؛

اینک

تو آن‌جایی

 كه چشم زندگی

 شوق جهان بارد...

 

س. عنسیم


برچسب‌ها: آری آری زندگی زیباست, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

تلاش ـ س. ع. نسیم

تلاش نكن كه شعر ساده‌یی بگی      تُـو عصر پیچیده‌ی استعاره‌ها

تلاش نكن نگاه ساده‌یی كنی             به گردش عقربه در هزاره‌ها

تلاش نكن كه بی‌تفاوت رد بشی       از كوی مسلخ‌كده‌ی ستاره‌ها

تلاش نكن كه چشمات عادت بكنن   به قلعه و به «دار» و به قناره‌ها

تلاش كن از عاشقی بالاتر بری        چون عشقِ قد كشیدن شراره‌ها

تلاش كن از آزادی معنا بگیری      برو برو دوباره از دوباره‌ها... 

         

تلاش نكن تُـو آینه تكراری بشی         مث یه قاب كهنه در كناره‌ها

تلاش نكن ماهی بركه‌ها باشی       بی‌خنجر و تُـو مشت ماهیخواره‌ها

تلاش نكن رؤیاتو خط بكشی               این لؤلؤ آواره در سیاره‌ها

تلاش نكن رنجاتو عاشق نبینی    این موندنی‌ترین رو سنگ خاره‌ها

تلاش كن از عاشقی بالاتر بری       چون عشقِ قد كشیدن شراره‌ها

تلاش كن از آزادی معنا بگیری         برو برو دوباره از دوباره‌ها...

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

یك ستاره باش، بگو«نه» ـ س. ع. نسیم  

یک ستاره باش بگو «نه»

 گوی شب می‌غلتد و

تاریك‌تر از او

كلبه‌های شب‌گرفته!

رشته‌ی زنجیر شب ـ آژنگ این گوی

می‌رسد تا اولین «آری».

بگو «نه»

تا بفهمی از كجا آغاز باید كرد...

 

بگو «نه»

تا بفهمی از كجا باید گسست

رشته‌ی زنجیر زیور ـ تار  این زرباف.

 

هیچ روزی بی خبر نیست

غلت‌های گوی این شب

                            بی صدا نیست

گوش‌دار این زنگ شب ـ آهنگ را.

در مجال غلت این گوی مسلط

یك ستاره باش

                    بگو «نه»...

 

بگو «نه»

تا بفهمی بامدادان را

از پس چندین هزاره گم شده ـ خورشید

تا كجای این كرانه آوری بازش؛

تا بفهمی آدمی را

از كجا آغاز باید كرد...

 

سعنسیم


برچسب‌ها: شعر اعتراضی, ستاره‌, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

بیا و دلپذیر کن هوای شهر مرده را ـ س. ع. نسیم

چكامه گو و چنگ زن!  دلم گرفت از این جهان

 به دور شبگسار ما              در آسمان من بمان

 

ندای كیست می‌زند     به گوش پنجره صدا

 مگر دوباره می‌وزد          صحاری بنفشه‌ها؟

 

بیا و دلپذیر كن              هوای شهر مرده را

مگر تو مرهمی نهی     امید زخم‌خورده را

 

سعنسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

توی فریاد دقایق ـ س. ع. نسیم

من اگه فریادم و آه             تو نهایت جوابی

من اگه خاكم اگه برگ  تو برام بارون و آبی

 

بین ما هرچی كه بوده         هستی و دنیای یك عشق

دست ما، ما رو به هم داد   ما شدیم معنای یك عشق

 

در سكوت ساكت ما     توی فریاد دقایق

آه ما هم‌ریشه بود و    راه ما فرش شقایق

 

نمی‌دونم عشقتو كی                به پری بادها داد

چی بگم به نعره‌ی دشت؟ چی بگم به نعره‌ی باد؟

 

هنوزم فریاد و آهم            تو نهایت جوابی

هنوزم خاكم و برگم    تو برام بارون و آبی...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

هزار و یک شب ـ س. ع. نسیم

شد از «هزار و یک شب»      صد شب هزارِ دیگر

من باشم و تو مانی                  ای ناجی شبانه !

 

عشقت مگر چه‌ها کرد    در هر «هزار و یک شب»

کاین شعله می‌کشد باز             در جان ما زبانه؟

 

این راه و جست‌وجو را    این عشق و گفت‌وگو را

پایان نباشد و نیست                    در دفتر زمانه...

 

 سعنسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

ملاقات گل سرخ ـ س. ع. نسیم

باروت را دوست دارم

باروت را برای انفجار سنگ‌ها دوست دارم

که راه و جاده‌ای را

به ملاقات گل سرخ

                     بگشاید...

 

سعنسیم

۱۶ تیر ۹۸


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

حدیث عشق بیان کن ـ حافظ

نسیم صبح سعادت! بدان نشان که تو دانی،

گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

 

تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت

به مردمی نه به فرمان، چنان بران که تو دانی

 

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

 

یکی‌ست ترکی و تازی در این معامله حافظ

حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی


برچسب‌ها: حافظ, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

تو را پنداشتن زیباست ـ س. ع. نسیم

تماشای جهان سخت است

تو را پنداشتن

                زیباست!

تو را در ناگهانی‌های دیدن،

                    ناگهان زیباست!

 

در این غارتکده ـ گیتی

تماشای جهان سخت است؛

تو را

به لبخندی ضیافت چیدن از یادت

چه پنداری‌ست زیباپوش

جه دریایی‌ست ماهیگرد...

 

تماشای جهان سخت است

تو را پنداشتن زیباست...

 

 س. ع. نسیم


برچسب‌ها: صلح, آزادی, برابری, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

واسه یک فاصله از تو کم شدن ـ س. ع. نسیم

من به اندازه‌ی یك تاب شقایق در باد

لحظه‌ی عشق تو رو می‌لرزم.

واسه یك فاصله از تو كم شدن

 پْلای رنگین كمونو می‌دوم.

واسه پیدا كردن رد گلای سرخ تو  

زیر حجم  آسمون خط می‌كشم.

 

واسه‌ی رسیدن به قله‌های اسم تو

تا سر كوه الفبا می‌دوم

و هنوز

واسه‌ی دیدن واژه‌های شعر تو

یه الفبا كم دارم...

 

اگه سخته تو رو دیدن

اگه دوره این رسیدن

من چقـدر دوست دارم

ـ و دلم می‌خواهد ـ

كه به اندازه‌ی یك جرعه از این شوق

و به اندازه‌ی عمر یک عشق

ـ قد یه جرعه‌ی خیس

و كفی لمس عطش ـ

از لبای اقیانوس تو

                    فكر بردارم... 

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: آزادی, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

عشق راه افتاده‌ست ـ س. ع. نسیم

ـ لب بام

این همه غوغا چیست؟

این همه خورشید

از كجا آمده‌اند؟

 

ـ سال‌ها آمده‌اند!

غم و اندوه و سكوت

رخت تنهاییِ خود افكنده.

در حیاط خانه

زندگی

         داده درفش

                      به سرانگشت سـرو.

 

عشق

        راه افتاده‌ست...

كوچه‌ها خلوت نیست

داغ‌ها متحدند

رنج‌ها كرده گره مشت خروش

گورها ملتهب‌اند

لاله‌ها، طوفانی...

عشق

       راه افتاده‌ست...

با دلم مژده‌یی از روشنی و پیوندی‌ست

خبری «از صدف كون و مكان» در راه است...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

چیزی بگو...دستی برآر... ـ س. ع. نسیم

چیزی بگو!

 دستی برآر!

نذار كه این كهنه‌قبای نظم سرد

پاهای راهیان فكر تازه رو خسته كنه.

 

بذار كه واژه‌ی عبور از این شبِ عمیق

فلوت عاشقانه‌ی گلو و نای ما باشه.

بذاركه واژه‌ها به فكر زندگی باشن.

بذار كه بی‌حدی فكر واژه‌ها

حجم صدای ما باشه .

 

بذار كه واژه‌ها برن آدما رو خبر كنن

دستای باد

            چنگ بزنه تُو گیس صبح

فكری

         لباشو وا كنه

چشمی

         الهه‌های آزادیمونو

پاسخ لحظه‌ی هزاره‌ها كنه...

 

سعنسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۷ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

تو روسفید بودی از سپیده‌ی جوانی‌ات ـ س. ع. نسیم

تو روسفید بودی از سپیده‌ی جوانی‌ات

 

در آسمان عشق تو        كجا ستاره‌یی نبود؟

از این ستاره سوختن    کجا شراره‌یی  نبود؟

 

ز پنجه‌های این شبِ           تبر به دوش تیربار

هزاره در هزاره دیو          هزاره در هزاره عار،

 

تو روسفید بودی از          سپیده‌ی جوانی‌ات

اگرچه شب نشسته در  كمین كینه‌خواهی‌ات

 

بخوان که دست و نـای«نِـی»،   تو را نوشت، تو را سرود

 به نام تو،  برای تو                       كجا ترانه‌یی نبود؟

 

در این گریوه‌های تلخ   در این فراق پلك‌پوش 

تو باش و سایه‌ی همای      سپیده‌های شادنوش

 

به پیش تیر غمزه‌ات       زمین، همیشه رام باد

به شعله‌های عشق تو        جواب او سلام باد...

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

تصور کن ـ س. ع. نسیم

تصور کن !

 

امیدت باد دنیایی نوین را

تصور كن جهانی به از این را

 

جهانی، عالمی با دانشِ شاد

تصور كن كه دانش محتشم باد

 

جهانی را كه انسان «تن» نباشد

تصور كن كه «مرد» و «زن» نباشد

 

در آن دنیای زیبایی كه داری

تصور كن قفس را بی قناری

 

خوشا آزادی و فخر و شكوهش

تصور كن تویی مهر و فروغش

 

به یاد آور... گل سرخی كه داری

ز آزادی گرفتی یادگاری...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۴ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب