آوازهای بی آوازه ــ کاظم مصطفوی

دو شعر از کاظم مصطفوی
از کتاب
آوازهای بیآوازه
نسیم سرد در سردترین ساعت سال
سنگها در سحر بيداري خواهند گريست
براي بغض شمعي در ظلمت
كه تمامت جهاني سياه را شكست
و من برايتان از سالهاي بيقراري ميخوانم.
ص ۱۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگ آواره
من دلم برگيست
همسفر بادها
و گمشده در بيراهههاي دور.
با درختان سرسبز
چه حكايتها دارد!
برگ آواره...
ص ۲۲
برچسبها: کاظم مصطفوی, شعر اعتراضی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۶ فروردین ۱۴۰۰