ناگزیر(از کتاب نوشته‌های روبرو) ــ سعید عبداللهی

 ناگـزیـر...

سعید عبداللهی 

 

ما در پای نهادن به هستیِ آدمیزادی‌مان، ناگزیر به تولد بوده‌ایم. اما پس از آن، تمام ناگزیری‌ها را خودمان یا انتخاب نموده‌ایم، یا پس زده‌ایم و یا طبیعت و دیگران به ما تحمیل کرده‌اند.

من گاهی با خود فکر کرده‌ام که شاید تمام خوب و بد دنیای ما از ازل تا امروز  به «ناگزیز»ی‌ها بستگی داشته و دارند. در این نگاه و فکر کردن‌ها که مجبور می‌شویم به تاریخ پشت سرمان برگردیم و بشناسیمش، می‌بینیم انتخاب‌های اندکی هستند که به جبر ناگزیری‌ها تسلیم نمی‌شوند.

بنابراین ایستادن مقابل جبر ناگزیر یا تن دادن به آن، مرزی بین دو نوع انسان است. از ازل تا اکنون، کشاکش با ناگزیری‌ها یا سازش با آن‌ها دو نوع سرنوشت را برای نسل آدمیزادی رقم زده است. نوعی از بشر به رنج تسلیم نشدن به ناگزیری‌ها تن داده و موجب آفریدن ارزش‌های پیوندیافته با انسانیتش شده است و نوعی دیگر از بشر که به ناگزیری‌ها ــ حتا به اجبار ــ تن سپرده، به چرخة «همین که هست» رضایت داده است.

از این رو کلمة «ناگزیر» فراتر از صورت صرف و نحو دستوریِ آن، قابل کالبدشکافی است تا به تعریف‌های گوناگون از آن دست یابیم.

«ناگزیر» كلمه‌یی با ساختاری از یك پیشوند و یك اسم نیست.

ناگزیر، اژدهایی كه روزها و شب‌ها و سال‌ها را می‌بلعد.

ناگزیر، با سلاحِ« نان و آب»، به كشتن رسالت انسان می‌نشیند. 

ناگزیر، گاهی به درس‌های تاریخ ریشخند می‌زند.

ناگزیر، حسی است قوی و متغیر.

ناگزیر، سكوتی ا‌ست كه خنجر بر نای‌ می‌گذارد.  

ناگزیر، در تربیت‌خانه‌ی وظیفه‌پرور، مأمور می‌پرورد و معذور! 

ناگزیر، خدمت‌گزار سلطه‌گر، هیزم‌بیار استبداد و حمال چوبه‌های «دار» است!

ناگزیر، دیوارهای مرمرِ سلول‌های زندگی و زنجیرهای طلایی فریب...

 

از کتاب: نوشته‌های روبه‌رو

یادداشت روزانه شماره ۱۰


برچسب‌ها: نوشته های روبرو, تخیل و آفرینش
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰

لينك مطلب