عشق و غنای فرهنگی (بیا دریا شویم) ــ لئو بوسکالیا

عشق و غنای فرهنگی

 

یادداشت‌هایی از کتاب: بیا دریا شویم

نوشته: لئو بوسکالیا

ترجمه: ناهید ایران‌نژاد

 

یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی

 

ـ نقش هنر اساساً غنی ساختن زندگی ما است. به یاری هنر آن سوی پدیده‌های معمول را می‌بینیم؛ روش‌های تازه‌یی برای دیدن اشیاء می‌یابیم و راه‌هایی را کشف می‌کنیم که به شناخت روح منتهی می‌گردد.  ص ۱۶۳

ـ موسیقی می‌تواند ما را از دام‌های لفظی که برای خود آفریده‌ایم رها سازد و به عمق، یعنی جایی از سطوح آگاهی که بی‌کلام است، برساند.  ص ۱۶۳

ـ موسیقی موتسارت به طبع ما لطافت می‌بخشد؛ واگنر ما را غرق نیرو می‌کند و ویوالدی روحمان را شست‌وشو می‌دهد. غرق شدن در نقاشی‌های زیبای روئکو(نقاش آمریکایی) و با چشم‌اندازهای وسیع آثار ون‌گوک و یا دنیا طلایی کارهای تینتورتو(نقاش ایتالیایی) پل‌های این جهانی ما هستند به سوی دوستدارانمان.

جای بسی تأسف است که قریحة بشر خلاق قرن‌هاست که به‌جز نادیده گرفتن پدیده‌‌یی که ما را عمیقاً در عشق یگانه می‌سازد، راهی نپیموده است؛ در حالی که تا این اندازه آمادة سهیم شدن در آن هستیم.  ص ۱۶۴

ـ بین فردی که عاشق است و زمانی که همو عشق را نمی‌شناخت، همان تفاوتی وجود دارد که بین دو چراغ خاموش و روشن دیده می‌شود. چراغ آن‌جاست، اما این‌بار می‌درخشد. این است عملکرد واقعی عشق. (ونسان ون گوک) ص ۲۰۳

ـ والاترین عشق، رهایی از خود و توجه به نیازهای دیگران و جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم.  ص ۳۵۳

ـ عشق نمی‌آموزد؛ راه را نشان می‌دهد. ص ۲۹۰

ـ هر یک از تجربه‌های زندگی، هر چیزی که در زندگی با آن برخورد پیدا می‌کنیم، هم‌چون قلم مجسمه‌سازی زندگی ما را می‌تراشد، اصلاح می‌کند و مجسمة آن را شکل می‌بخشد. ما بخشی از تمام چیزهایی هستیم که با آن روبه‌رو شده‌ایم. (اریسون سویت ماردن)  ص ۲۹۱

ـ هر روز که از زندگی‌ام می‌گذرد بیشتر متقاعد می‌شوم که هدر دادن  زندگی به چند عامل بستگی دارد: نیرویی که به‌کار نمی‌بریم، عشق که ابراز نمی‌کنیم، احتیاطی ناشی از خودپسندی که نیروی خطر کردن را در کارها از ما می‌گیرد و نیز طفره رفتن از پذیرش درد که خوشبختی را نیز از دسترس خارج می‌کند. (ماری چولموندلی)  ص ۳۰۰


برچسب‌ها: بیا دریا شویم, روانشناسی عشق
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰

لينك مطلب