آن‌سوی الفباهای زندگی ـــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

آن‌سوی الفباهای زندگی

 

س. ع. نسیم

 

آن‌جا که زندگی را

به موازات انسان سفر می‌کنیم

نه شیئی در سکوت، خاموش است

نه چشمی در خواب

نه عشقی با شکوه زخم‌هایش...

__________________

به سرقت ستارگان رفتم

ـ درضیافت ابرها ـ

 

بادها از خاطره‌ام تهی شدند

و زمین از گزند نگاهم.

خواستم در رود پر سخاوت ستارگان

چشمانم را تعمید دهم

اما آسمان سراسر آینه بود

و من قلبم را

در میهمانی ابرها دیدم.

__________________

همیشه کسی هست

كسی که از نهان اندیشه‌ها می‌آید...

همیشه کسی هست

كسی که بی‌تمنای آفتاب و رود

ادراک نور و آب را هدیتی‌ست...

__________________

اینك

این‌جا منم و

             آفرینش و

                        كلمه.

اینك

این‌جا منم و

              میزی و چراغی

              اشباح اشیاء و

                             كاغذی منتظر...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

         مقدمه‌ی کتاب «آن‌سوی الفباهای زندگی»

 

اين‌ها را از جاده‌هاي زندگي‌ام جمع کرده‌ام. از برگ‌افشاني فصل‌ها پيش پاي آدمي. از جلوه‌هايي گاه تلخ، گاه شيرين...

الفباهاي زندگي، گاهي پري در بال‌هاي باد و گاهي تاب تند برگ پيش توفش دمان‌اند...

اين‌ها خواسته‌اند از آينه‌هاي روزمره‌گي بيرون بيايند تا پيچ و تاب برگ‌ها‌يي در باغ‌هاي چهار فصل زمان براي انتشار دقيقه‌هاي نهان‌مان باشند...

اين‌ها خواسته‌اند از آن‌سوي رايج زندگي بيرون بيايند؛ پيش از آن‌که در غبار پشت و پسله‌هاي همان زندگي  انکارشان کنيم...

الفباهاي زندگي گاهي رفيقانه‌هايي‌اند که در شاهراه‌هاي تلاقي‌مان ريخته‌ و مي‌ريزيم. کافي‌ست خم شويم تا عشق‌هاي بي‌پاسخ، عاطفه‌هاي سرگردان و رؤياهاي دم دست را از کف زندگي برداريم، بتکانيم‌شان و حتا حسرت‌هايمان را به پستچي واژه‌ها در شاهراه زمان و  کلبه‌هاي متمني سر راه نسل‌هايش بسپريم...

براي آن که بودنت را «پيش از آن که در اشک غرقه شوم» از تنهايي رازآلود احساس غربت‌شان در کاريزهاي وجودم به در آورم، آن‌ها را از جاده‌هاي زندگي‌ام جمع کردم تا هميشه جلوه‌ها و جمال حضورت در من باشند...


برچسب‌ها: الفباهای زندگی, شعر موج نو
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰

لينك مطلب