گل باغ آشنایی

گل باغ آشنایی

عاشقانه‌یی در کوچه ـ سروهای فِراق و وصال

ز که می‌رسد نوایی            ز گذار سال‌هایی

که هنوز «هست این‌ها       گل باغ آشنایی»؟

 

به که فکر می‌کند باد؟ ز چه حرف می‌زند دشت؟

به طواف کیست توفان؟‌     تو مگر کجا کجایی؟

 

نه به سحر شعر گُنجی    نه به قصه‌ها و پیرنگ

نه غنوده‌یی به خاک و   نه تو را جهان سرایی

 

به چه یادها شبیخون    زده‌یی گلوی مهتاب

چه شبانه‌ها شکستی         به چکامه‌ی نوایی

 

به گریز باد گفتم:     «سفرت به‌خیر»، گفتا:

من و این سرای دلتنگ، من و عالمی جدایی 

 

ز فراق آدمی، آه...دل عالمی بسوزی

گل و سنگ و برگ را بین   به فغان و های هایی 

 

ز گلو و نای دریا      چه به گوش ابر گفتی؟

که سرشک آسمان و  سخن و حدیث مایی...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(*) عنوان «گل باغ آشنایی» زینت شعرهای بسیاری از شاعران است. اما در شعر و زبان فارسی، این عنوان را با شعر و تصنیف زیبای فخرالدین عراقی از شاعران نامی قرن هفتم می‌شناسیم:

ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی

چه کنم که هست این‌ها    گل باغ آشنایی 

نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۶

لينك مطلب