انسانها در سایهی درخت ایدئولوژیها (۱) ـــ سعید عبداللهی

انسانها در سایهی درخت ایدئولوژیها (۱)
سعید عبداللهی
شما باورتان میشود که ایدئولوژی دارید؟
ایدئولوژی ما و دیگران، با ما و زندگی و جهان ما چه میکنند و از ما و جهان ما چه میسازند؟
آیا تا بهحال به این فکر کردهاید که با ایدئولوژیتان چه میکنید، چه میگویید و چگونه میاندیشید؟
زندگی ما چه رابطهیی با ایدئولوژیها و جهانبینیِ ناشی از آنها دارد؟
آیا ما میتوانیم مانع ایدئولوژی داشتن دیگران بشویم؟
چگونه خودمان را با ایدئولوژی خودمان و دیگران تعیین تکلیف کنیم؟
آیا اصالت با ایدئولوژیها است یا محصول آنها؟
در این دنیای پر از کشاکش میان ارزشهای برآمده از ایدئولوژیها و گسترش یافته با جهانبینیها، چگونه میتوانیم به آرامش و تسلط بر همهی آنها برسیم؟
ایدئولوژیها اصول و موازینی را تعیین مینمایند که با آنها جهانبینیها را تبیین میکنند. هر ایدئولوژییی باید به سه مسأله پاسخ دهد: انسان / وجود (هستی) / تاریخ (فلسفهی تاریخ).
در این یادداشت نمیخواهیم به تشریح اصول و موازین ایدئولوژیک و انواع جهانبینی بپردازیم؛ چرا که این یک بحث فلسفی و علمی با تاریخچهیی پرکشاکش از تحولات فکری بشر است.
ایدئولوژی چیست؟ ایدئولوژی، سرچشمه یا محرک اصلیِ هر انسانی برای تنظیم رابطه با جهان خارج از خود و تعریف پدیدهها، طبیعت و انسان است. از این رو ایدئولوژی یک عقیده و آرمان است.
آیا انسان خردمندی بدون عقیده و آرمان ـ چه دینباور، چه آیینمحور و چه لاییک ـ وجود دارد؟ آیا میتوان تصور نمود که مثلاً حافظ این جهانبینیِ مترقی با رسوخ در هستیشناسی و کشف معانی نغز انسانشناسی را بدون هیچ ایدئولوژی یا باور و اعتقادی آفریده است؟ فانوس دریاییِ راهنمای حافظ در شناختن اقیانوس متلاطم تاریخ و انسان و عبور از آن چه بوده است؟ حافظ را به تمام انسانهای خردمند جهان تعمیم دهیم تا دریابیم که فانوسهای راهنمایشان آنها را به کجا برده و میبرد. به تنوع باورها(ایدئولوژیها) در جهان بنگرید که از کارخانهی آنها چه محصولاتی ـ خوب و بد و زشت ـ در جوامع بشری انتشار یافته است.
[در ادامهی مقاله به تشریح حاصل باورها یا ایدئولوژیها خواهیم پرداخت. در قسمت اول و دوم فقط به طرح ایدئولوژی و معرفی جوانب آن میپردازیم.]
جهانبینیها از تعریف پدیدهها توسط ایدئولوژیها ناشی میشوند: جهانبینی ماتریالیستی، جهانبینی توحیدی، جهانبینی سرمایهداری و...
بنابراین هیچ انسانی نیست که ایدئولوژی نداشته باشد و نمیتوان مانع ایدئولوژی داشتن دیگران شد.
اگر به تعریف ایدئولوژی دقت کنیم، درمییابیم که محصول آن «فرهنگ» است. فرهنگ، مجموع رفتارها و مناسبات فردی و اجتماعی انسانها را در بر میگیرد. هر انسانی با نمود بیرونیِ اندیشهیی که بر آن تکیه دارد ــ که در فرهنگ بارز میشود ــ خود را به پیرامون خودش، به جامعه و به تاریخ معرفی میکند.
بنابراین ایدئولوژی و فرهنگ بسیار به هم نزدیکاند و در رابطهیی متقابل از هم تأثیر میپذیرند.
هدف از این یادداشت اما تعیین یک معیار برای شناخت ایدئولوژیها و تعیینتکلیف خودمان با آنها است.
مرداد ۱۴۰۰
ادامه دارد...
برچسبها: فلسفه, ایدئولوژی, جهانبینی, شناخت