مسخ ــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

مسخ
س. ع. نسیم
مرگ نشسته روی فکر
جهل دلیر است و شجاع
سور و سماع و های و هی
فاتح این بزم و شعاع
مرگ گرفته نای را
چشم نمیدهد نگاه
عشق رمیده ناکجا
نعرهزنان به گوش چاه
مرگ نوشته مشقها
با کلمات مبتذل
واژه دویده تا کجا
در پی قاتل غزل
مرگ نشسته روی شعر
عشق نمیکشد نفس
مهر کجاست که «آه» هم
راه نمیبرد به کس!
مرگ گرفته چارراه
عشق تقیه کرده است
تاجر عاطفه، حراج
مرگ بقیه کرده است
حکمت و فضل را بگو
مرگ، ستاده روبهرو
«تاچ» گرفته عقل را
کرده به پستو و سبو
زنده هنوز عدهیی
نیست شدند دیگران
نگاه کن! ببین هنوز
نمردهاند عابران (۱)
مرگ رکوع میکند
هیبت اقتدار را
قتل شقایق است باز
خاطرهی بهار را
زین شب و روز مرگسور
ــ مرکب او زاغ و زغن ــ
زین همههای مرگباز
چیست سروش تو به من؟
۱۸ خرداد ۱۴۰۱
-----------------
(۱) اشاره به جمله معروف ساموئل بکت در وصف سه نوع انسان.
برچسبها: مسخ, غزلمثنوی