باشندگانی پاشنهها ورکشیده ـــ س. ع. نسیم

باشندگانی پاشنهها ورکشیده
🖌 س.ع. نسیم
دیرسالی در دورنای سایهبان چشمها
خروسان
هلای سپیده دادند.
خنگهای قاصد راهوار را
گزمگان
بر تیرکهای قدسی نشان کردند
و شهر را
هلاک خمار قیلوله وْ
سکر قناعت
ربوده بود.
اینک
دانش زمان را در چشمانداز پنجره
باشندگان بیداریاند؛
خود
خنگهای قاصد راهوار وْ
خود
هماورد گزمهگان وْ
خود
هلای سپیده...
هیهات که تقدیرمان
هرگز چنانمان نخواسته بود؛
باشندگانی بایستهمان خواسته
تا خاطر عشق را و آزادی را
پاشنهها
ورکشیده.
۲ مهر ۱۴۰۱
برچسبها: شعر اعتراضی, روشنگری
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱