من و تو کم دیدیم؛ من و تو کم خواندیم ـ سعید عبداللهی

    من و تو کم دیدیم؛ من و تو کم خواندیم 

سال‌ها سال شد تا به این رسیدم كه یادداشت‌های روزانه چه نعمتی هستند. این‌ها چقدر ارزشمندند. و سال‌ها سال چه نعمت‌ها و فرصت‌هایی را از دست دادم.

  گفتنی‌ها كم نبود. دیدنی‌ها كم نبود. خواندنی‌ها كم نبود. «من و تو كم گفتیم.» «من و تو كم دیدیم.» «من و تو كم خواندیم.»

   سال‌هاست یك بیت از حافظ همیشه چون شاخه‌ی درختی در ضمیر و نگاهم تاب می‌خورد. نه به‌خاطر شعر بودنش، نه؛ به‌خاطر سرایتش در خاطرِ جان و نفوذی كه از ازل تا ابد تاریخ را در خودش جا می‌دهد:

«فرصت شمار صحبت كز این دوراهه منزل

چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن»

«صحبت» در این‌ بیت، نقش ایهام دارد. هم «حرف زدن» است، هم «همراهی» كردن.

 اعتراف کنیم که از ازلِ تاریخ تا این‌جا را از هر دو نقشِ «صحبت»، كم داریم.

به سوی ابد تاریخ را چطوری می‌رویم؟

 

سعید عبداللهی


برچسب‌ها: یادداشت
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۷

لينك مطلب