ما روایتگران نوروزها ـ سعید عبداللهی
ما روایتگران نوروزها

کاروان سالها با ردای بهار و جامهی نوروز میآید و ما از دیروزِ کهن تا هنوزِ نوین، راویان امید و عشقهای همایون و بیپایانش هستیم.
کاروان سالها را ما میسازیم؛ آنک راهیان و راویانش هستیم. نوروزها را ما میآوریم؛ آنک زینتگر و زیورآرای آنیم.
ما آفرینندگانیم. در پی هر آفریدنی، به روایت و وصف خاطرهاش مینشینیم. و این قدرت لایزال زندگی است: اندیشیدن، ساختن، آفریدن، روایت کردن...
در پی هر آفرینشی، گرد هم میآییم و خوشایندی و لذت فرحبخش وصف و روایت را به دامنهی ناکرانمند خاطرهها میسپریم. هر آفریدهای از اندیشه تا خاطره و آنک روایت را باید بگذارند.
ما آفرینندگان و روایتگرانیم. مادر بیمرگ این زایش، امیدها و عشقهای لایزال ساطعشونده از ترمههای رنگین کمان زندگی است...و این قدرت بیزوال زندگیست: اندیشیدن، ساختن، آفریدن، روایت کردن، خاطره آب دادن، آنک از قلهی هر تماشا به قلهی تماشایی دیگر عمر گرانمایه گذاردن که سفر از ستیغ سالی به سواد سالی دگر است...و این خوانشیست از روایتهای محظوظ و لذتهای تکرار افق در افق...
هر چه جستم وصف آیین مثالش با قمر
در سماط خاک، نادیدم زبانی جز به مینای هنر
ما آفرینندگان و روایتگرانیم...و این داستان زیبا و بیپایان بهار طبیعت تا بهار اجتماع است...
«برگرد نگاه کن
از پشت سر تا روبهرو
هیچ چی به جز عشق نداریم...»
مبارک بادت این روز و همه روز
همایون بادت این سال و همه سال...
سعید عبداللهی
۱ فروردین ۱۳۹۸
برچسبها: نوروز, عید, یادداشت






