یکی بود یکی نبود

چند تشبیه‌ و استعاره‌ی زیبا

«یك لختـه ابـر تاری مثل اینكه بخواهد پرده به روی زشتی كردار اولاد آدم بكشد، روی ماه را گرفت و عالم روشن یكباره تار گردید!»

«یونسِ ماه از شكمِ نهنگٍ شناور ابر، از نو بیرون آمده و باز انوار عالم‌تابش، مْلك شبانگاهی را رونق روز فروزان بخشود.»

 

 📘 از کتاب: یکی بود یکی نبود

         نوشته: محمدعلی جمالزاده

        حکایت «دوستی خاله خرسه»


برچسب‌ها: یکی بود یکی نبود, داستان نویسی در ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹

لينك مطلب