سرزمین مدفن شقایق ــ س. ع. نسیم

کریستف کلمب نمی‌دانست

قاره‌یی که کشف نشده

سرزمینی‌ست مدفن شقایق

با طنین نگاه مادرانی

دنبال رد «کاشفان فروتن شوکران»!

 

س. ع. نسیم

۱۷ اسفند ۹۹


برچسب‌ها: شقایق آی شقایق, گل باغ آشنایی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹

لينك مطلب

هنوزم شقایق و یاس می‌گیرن از تو سراغم ـــ س. ع. نسیم

هنوزم شقایق و یاس می‌گیرن از تو سراغم

عاشقانه‌یی در سیر و سلوك رفیقانه‌های سال‌های ابـری

 

واسه سرگردونی من             تو پناه و تكیه‌گاهی

من اگه روزم اگه شب  تو برام خورشید و «ماه»ی

 

من اگه فریادم و آه               تو نهایت جوابی

من اگه خاكم اگه برگ   تو برام بارون و آبی

 

من اگه اسیر غربت             نشدم غریبه با تو

قصه‌ی سرگردونی‌هام   با تو از من می‌گه با تو

 

بین ما هرچی كه بوده         هستی و دنیای یك عشق

دست ما، ما رو به هم داد   ما شدیم معنای یك عشق

 

در سكوت ساكت ما       توی فریاد دقایق

آه ما هم‌ریشه بود و       راه ما فرش شقایق

 

وقتی توفان‌های یادت        می‌زنه به باغ یادم

نعره‌ی شقایق و یاس    می‌گیره از تو سراغم

 

نمی‌دونم عشقتو كی                 به پری بادها داد

چی بگم به نعره‌ی دشت؟ چی بگم به نعره‌ی باد؟

 

هنوزم فریاد و آهم             تو نهایت جوابی

هنوزم خاكم و برگم    تو برام بارون و آبی

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: شقایق آی شقایق, گل باغ آشنایی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۹

لينك مطلب

گل باغ آشنایی ـــ س. ع. نسیم

ز که می‌رسد نوایی            ز گذار سال‌هایی

که هنوز «هست این‌ها       گل باغ آشنایی»؟

 

 به که فکر می‌کند باد؟ ز چه حرف می‌زند دشت؟

به طواف کیست توفان؟‌     تو مگر کجا کجایی؟

 

 ز فراق آدمی،    آه...دل عالمی بسوزی

گل و سنگ و برگ را بین   به فغان و های‌هایی

 

به گریز باد گفتم:          «سفرت به‌خیر»، گفتا:

من و این سرای دلتنگ، من و عالمی جدایی

 

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: گل باغ آشنایی, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹

لينك مطلب

گل باغ آشنایی ـ س. ع. نسیم

گل باغ آشنایی(*)

 

ز که می‌رسد نوایی            ز گذار سال‌هایی

که هنوز «هست این‌ها       گل باغ آشنایی»؟

 

به که فکر می‌کند باد؟ ز چه حرف می‌زند دشت؟

به طواف کیست توفان؟‌     تو مگر کجا کجایی؟

 

 نه به سٍحر شعر گُنجی    نه به قصه‌ها و پیرنگ

نه غنوده‌یی به خاک و    نه تو را جهان سرایی

 

 به چه یادها شبیخون       زده‌یی گلوی مهتاب

چه شبانه‌ها شکستی            به چکامه‌ی نوایی

 

 به گریز باد گفتم:          «سفرت به‌خیر»، گفتا:

من و این سرای دلتنگ     من و عالمی جدایی

 

 ز فٍراق آدمی،آه...               دل عالمی بسوزی

گل و سنگ و برگ را بین   به فغان و های هایی

 

 ز گلو و نای دریا          چه به گوش ابر گفتی؟

که سرشک آسمان و      سخن و حدیث مایی...

 

س. ع. نسیم

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 (*) عنوان «گل باغ آشنایی» زینت شعرهای بسیاری از شاعران است. اما در شعر و زبان فارسی، این عنوان را با شعر و تصنیف زیبای فخرالدین عراقی از شاعران نامی قرن هفتم می‌شناسیم:

 ز دو دیده خون فشانم  ز غمت شب جدایی

    چه کنم که هست این‌ها گل باغ آشنایی


برچسب‌ها: گل باغ آشنایی, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۸

لينك مطلب