کلک خیال‌انگیز (رباعی) ـــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

ربـاعـی

 

س. ع. نسیم

 

اندر غم نان و غم آبـیم هنوز

محجوب بسیط این خرابـیم هنوز

مایی كه رسول نامی عشق بْـدیم

افسوس! كه بر گرد حبابـیم هنوز!

 

دوری‌ست مكرر كه بر این طبله‌ی ننگ

 هر در كه زنی، مشت بكوبی بر سنگ

از حلقه‌ی این سفله‌ی پست آی برون!

 گر هر نفسی برآوری از دل تنگ  

 

آغوش زمین باز كن و آه، ببین!

در كان زمین لشكر صد ماه ببین

از بام و رواق روزگاران بنگر

كشتار سپیده بر سر راه ببین

 

دلتنگم از این شبانه و روز سیاه

از این همه زندگی كه شیخ كرد تباه

تا چند ز سوز دل كنم راز و نیاز

با رود ستارگان و با زهره و ماه ؟

 

از چنگ سپیده می‌شنیدم «آه»ی

خورشید به خون نشسته بود و «ماه»ی

هنگامه‌ی قتل‌عام زیبایی بود

عشق، بود غریبه ـ عاشقی در راهی!

 

با سنگ صبور صبح می‌گفت سخن

بازآمده‌یی از شب سوگین وطن

سنگ از پس روی شرمگین، گفت سخن:

تو سنگ صبور قصه هستی یا من؟


برچسب‌ها: رباعی, کلک خیال‌انگیز
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲۵ تیر ۱۴۰۰

لينك مطلب