یادداشت‌های مصور ـ سعید عبداللهی

یادداشتهای مصور 

سعید عبداللهی

«هر آن چیزی که تو گویی که آنی

به بالاتر نگر، بالای آنی» ـ مولوی

 

شاید بتوان ظهور ناگهانی‌های از خود رها گشتن و پوییدن و به وصال رسیدن را انشای عشق نامید. این تولدها در گاهواره‌های رجوع به اصل خویشتن‌اند: «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش».

آن‌گونه نبوده و نیست و چنین نیز نباشد و نماند که زندگی و جهان ما را خودکامگان، خرمنگاه جولان بداندیشی‌هایشان کنند. «باز کن پنجره را / من و تو کم نیستیم».

همیشه بال‌های امید و ایثاری هستند که سموم هوای یأس‌انگیز و ناگزیری را پس می‌زنند. اینان تکاپوی آدمی را در آسمان لایتناهیِ بودن و پیمودن، افق می‌گشایند؛ و اینان‌اند که هنر عشق ورزیدن را ممارست و تمرین می‌کنند تا «در برابر تندرها بایستند» و هاله‌های شوق‌آمیز و شورانگیز زندگی را جلوه بخشند: «از این سموم که برطرف بوستان بگذشت / عجب که بوی گلی هست و عطر نسترنی».

در هستیِ ما، آن که باید «در برابر تندر بایستد و خانه را روشن کند» و جلوه‌بخش هاله‌های روشن زندگی باشد، حضوری‌ست در «آینه‌های ناگهان» من و تو... و اینک ردی از گل‌های سرخ تندرشکن در یادداشت‌های مصور روبه‌رو...

آری آری زندگی زیباست (س. ع. نسیم)

الهه‌های یاد (س. ع. نسیم)

آوازه شادی

چیدن آرزوها (س. ع. نسیم)

دو زیبا از همه دنیا قشنگ‌تر (س. ع. نسیم)

هنر عشق ورزیدن

یادگار آزادی (س. ع. نسیم)

از کتاب: نوشته‌های روبه‌رو


برچسب‌ها: نوشته‌های روبه‌رو, وظیفه ادبیات
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸

لينك مطلب