قافله‌ی روزها ـــ سعید عبداللهی

قافله‌ی روزها 

 

تقویم ورق می‌خورد.

بهار از قله می‌گذرد.

روزها چون گردبادی دوره‌مان می‌كنند و شتابان می‌گذرند.

حالا همه‌ی روزهای سال دارند یاد و مناسبتی می‌شوند.

 روزهای رهایی و روزهای بن‌بست.

روزهای شادی و روزهای اندوه.

روزهای سهولت و روزهای صعوبت.

روزهای گشایش و روزهای دلتنگی.

روزهای شیرین و نشاط و روزهای تلخ و سنگین.

روزهای جنایت و روزهای حماسه...

سال‌های چراغ‌كُشی و سال‌های شمع‌افروزی...

 

تقویم ورق می‌خورد.

بهار از قله می‌گذرد

چشم به گام‌های تو دوخته‌ام

انتظار گام‌های مرا می‌کشی

در کدامین پیچ

در کدامین گذر

در کدامین تلاقی

گام‌هایمان آزادی را تلاقی می‌کنند...؟

 

سعید عبداللهی


برچسب‌ها: نوشته‌های روبه‌رو, یادداشتهای روزانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۳ تیر ۱۳۹۹

لينك مطلب