یادگار آن سیاه بچگی ها ـ س. ع. نسیم
یادگار آن سیاه بچگیها
میتوان در برکهیی فریاد زد:
«راستی را من چه خوشبختم!»
فکر را باید توانستن
تا به دریا برد و پرسیدش:
«پشت دریاها جهانی هست؟»
دنیا
بیصدا نبود
ـ ما بیپنجره ماندیم!
گلها نفسردند
ـ ما قطعنامهی باران نخواندیم!
ستارهها نشکستند
ـ ما شبنامههای نور را پناه نبودیم!
زندگی
ـ شاید ـ
خالی نبود
ـ ما آینهها را از خود پر کردیم!
دنبال هستی
نسیمی جنبید
برگی ورق خورد
کودک تاریخ
خود را تکاند
ـ ما معتاد باورهایمان بودیم...!
کم عشق نورزیدیم!
بپرس: هستی ربودهمان کجاست؟
(امضا: ماهی دلتنگ کوچک
یادگار آن سیاه بچگیها )
س. ع. نسیم
برچسبها: ترانه های زندگی, خانه دوست کجاست, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸