مینویسم نامهیی از یک دیار بیسپیده ـــ س. ع. نسیم
مینویسم نامهیی از یک دیار بیسپیده
*
پشت پنجره نشسته شب تیرکمان کشیده
مینویسم نامهیی از یک دیار بیسپیده:
«خبر بزرگ هر روز: قتل «معصومانهی عشق»
آسمانخراش آتش، سوختن پروانهی عشق
يك جهان لهيب جهل و يك جهان فرش جنايت
يك جهان گم شده معنا زير سايهی سياست
يك جهان جاه و جنایت در حريم و عرش قدرت
میشكنه حرمت انسان زير قانون شقاوت
گرگهای رعشهی فقر بر سماط خالی از نان
روی نقشهی ولايت میشکنه غرور انسان
سکهی فریب و اعجاز با لوای دین و مذهب
کشتن سپیدهی مهر زیر چکمههای این شب
نه سکندر و نه چنگیز نه نژاد هون و نازی
نه چنین تباه حرث و نه چنین تباهسازی
آیههای مرگ چیده خاطرات کودک من
شرح این قصه که خوانده از کتاب ماهک من؟
ماه دلتنگ وطن را چشمهها دارن میبینن
رد چند هزار ستاره باید از نگاش بگیرن...؟»
پشت پنجره نشسته شب تیرکمان کشیده
دنبال ستارههاتم در دیار بیسپیده
عمریه دلم نشسته پای لحظههای عشقت
گندم و ترانه کاشته واسه سبزههای عشقت...
*
س. ع. نسیم
برچسبها: غزلمثنوی, عاشقانه