مزمورهای بی‌سرشک ـ س. ع. نسیم

مزمورهای بی‌سرشک

 به تو فکر کردن عجب رؤیاییه

 تو رو فهمیدن عجب دنیاییه

با تو همسفر شدن، پر کشیدن

تعبیر زیباترین زیباییه...

 

چِقَدَر خاطره کاشتی واسه من

 تو گذاشتی هر چی داشتی واسه من

عشقو نقاشی کشیدی تو چشات

دنیای زیبا نگاشتی واسه من...

 

واسه شعرات دیگه تمثیل نمی‌خوام

واسه چشمات، جیحون و نیل نمی‌خوام

واسه آزادی که زندگیتو برد

خضر و اسکندر و آشیل نمی‌خوام...

 

 واسه تشنگیِ عشق، آب نمی‌خوام

 واسه‌ی خاطره‌هات قاب نمی‌خوام              

تا که عشقتو دارم...حتا دیگه

روز و شب، آفتاب و مهتاب نمی‌خوام...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۷

لينك مطلب