رباعی ـــ س. ع. نسیم

امشب نه مجال فكر و نه انگار است

بزمی‌ست كه با ستارگان دیدار است

  با خون به جوش آمده از خاطره‌ها

شب آمده پشت پلك من بیدار است...

 

 

تا پنجه‌ی خورشید به مینا افتاد

یك شاخه ز باغ آرزو دستم داد

گل‌های لطیف خاطره می‌چیدم

می‌ریخت ز دست من به دامان باد...

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: رباعی, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹

لينك مطلب