«یلدا»؛ فراتر از تقویم، تکامل در زمان ـــ سعید عبداللهی

«یلدا»؛ فراتر از تقویم، تکامل در زمان

*

سعید عبداللهی

*

«یلدا» از دیرینه‌ترین آیین‌های فرهنگی، تاریخی و ملی کشورمان است. عبور از طولانی‌ترین شب با شادی‌ِ گردهمایی‌ها، جشن‌های پیوندده مهربانی و نشاط رنگین برکت ضیافت‌هایش، شوق‌انگیز است؛ حتی اگر تبعیدها و دامن فقر نمی‌گذارد این آیین و جشن ملی، قواره‌ای یک‌پارچه و هم‌پیوند در سراسر ایران‌زمین داشته باشد.

*

تکامل واژه‌ی «یلدا»

هیمنه‌ی سنگین‌ و جزمیت تسلیم به یلداهای طولانی را با یک‌دست لاله و شقایق و یک‌دست شمع شب‌سوز شکستن، یعنی فضیلت روشنایی و حرمت عشق به طلوع آزادی را پاس داشتن.

در پشت سر، چه دهه‌ها تسلیم توالی بوران‌های استخوان‌سوز و یأس‌انگیز چله‌های سترون سرما نشدیم.

در پشت سر، همیشه از ارتفاع بلند یلداها، چشم به رویش بنفشه‌ها داشته‌ایم.

چه سال‌ها در توالیِ یلدا‌های مستولی بر حیات اجتماعی، شعله‌های گرمابخش زیبایی و پویایی زندگانی و امید به تغییر و شکوفایی را فروزان نگاه داشته‌ایم.

این‌گونه واژه‌ی «یلدا» را از قاب سنت و سررسید تقویم سال درآوردیم و در پیوند با سپیده‌خواهیِ سیاسی و اجتماعی‌مان، تکامل بخشیدیم. واژه‌ها را ما انسان‌ها رشد و تکامل می‌دهیم تا فقط مفاهیمی لغت‌نامه‌ای، تقویمی، مجرد و انتزاعی نباشند. آیا واژه‌ی «آزادی» در طول قرن‌ها از مفهومی ابتدایی و فردی به نیازی اجتماعی، تکامل و گسترش نیافته است؟ «یلدا» هم از آن واژه‌هایی‌ست که همواره با کیفیت حیات اجتماعی ما پیوند مستقیم داشته است و دارد. از این‌رو بیش از قدمت تاریخی‌اش، مفهوم اجتماعی یافته و معنای آن تکامل پیدا کرده است.

*

یلدا در سفر زمان

«یلدا» در تقویم زمان و مناسبت‌ها، چند وجه به‌هم پیوسته دارد؛

ــ گزیده‌ای از لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید و فرهنگ علوم اجتماعی: «آفتاب که به برج جْدُی تحویل می‌كند، در عهد قدیم، این رویداد را سخت شوم و نامبارك می‌انگاشتند. جْدُی یا رأس‌الجدی در اصطلاح علم هیئت یعنی هر وقت آفتاب در این نقطه باشد، نهایت دوری آن در طرف جنوب خط استوا و مطابق با اول زمستان است. این خط را مدار رأس‌الجدی می‌گویند. در مقابل رأس‌الجدی، رأس‌السرطان است. یعنی هر وقت آفتاب در این نقطه باشد، نهایت دوری آن در طرف شمال خط استوا و مطابق با اول تابستان است.»

ــ یلدا اسم و واژه‌ی وصف‌کننده‌ی تولد عیسی مسیح است.

ــ در قرن چهارم میلادی، در برگزاری آیین متیرا یا مهر، جشن یلدا از بزرگ‌ترین آیین‌های ساکنان خاور میانه شد.

ــ آیین یلدا در سفری بیش از دو هزار سال، با عبور از انبوه شداید یخین جنگ، رنج و تلخ‌کامی‌های طولانی، در ایران‌زمین همواره پیونددهنده‌ی امید مشترک در گذار از سرما و ظلام سلطه‌ی خودکامه‌گی‌ها بوده است.

ــ آیین ملی و مردمی «یلدا» در طول زمان به دنیای اجتماعیِ مردمان راه یافت. این دنیا، دنیای انسانی‌ست و دنیای انسانی با فرهنگ، ادبیات و هنر رابطه‌ای تنگاتنگ دارد. این‌گونه شد که «یلدا» به قصه، افسانه، شعر و موسیقی راه یافت. دیده‌ایم که در وصف‌اش چه‌ها نوشته و سروده‌اند.

ــ افسانه‌ها و قصه‌ها همیشه در بطن زندگی ساخته و تکثیر می‌شوند. قصه‌هایی كه از تاریكی‌ها شروع می‌شوند و در جست‌وجوی حقیقت و روشنایی‌، در فرجام خود، پیوند آرمانیِ سپیده‌ها و بامدادان را با فرهنگ مردم نشانی می‌دهند. فلسفه‌ی «یلدا» بیان‌ عبور از انجماد و ظلام به گشایش و روشنایی است.

*

شعر فارسی در نگاه به یلدا

صحبت حکام ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید جوی، بو که برآید (حافظ)

شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد

در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد (وحشی بافقی)

آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن

صد شب یلداست در هر گوشه‌ی زندان‌ ما (عرفی شیرازی)

باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود (سعدی)

شب است و چهره‌ی میهن سیاهه

نشستن در سیاهی‌ها گناهه (اصلان اصلانیان)

۲۹ آذر ۱۴۰۳


برچسب‌ها: یلدا, شب چله, رشد واژه‌ها
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۳۰ آذر ۱۴۰۳

لينك مطلب

عبور از یلدا؛ چه آیین فلسفیِ زیبایی!

عبور از یلدا؛ چه آیین فلسفیِ زیبایی!

*

یکی از دیرینه‌ترین آیین‌های فرهنگی، تاریخی و ملی کشورمان را گرامی داشتیم؛ عبور از طولانی‌ترین شب، با شادی‌ِ گردهمایی‌ها و جشن‌های پیوندده مهربانی و نشاط رنگین برکت ضیافت‌هایش. اگرچه دامن فقر بر ردای یلدا، در بسیاری خانه‌های میهن، نگذاشت این آیین و جشن ملی، قواره‌یی یک‌پارچه و هم‌پیوند در سراسر ایران‌زمین داشته باشد.

*

یلدا را در تقویم‌ها و نگاره‌های تاریخی، سالیان طولانی سفر کرده و شناخته‌ایم؛

می‌سناسیمش که اسم و واژه‌ی وصف‌کننده‌ی تولد عیسی مسیح بوده است.

شناختیمش که در قرن چهارم میلادی، در برگزاری آیین متیرا یا مهر، جشن یلدا از بزرگ‌ترین آیین‌های ساکنان خاور میانه شده است.

می‌شناسیمش که بعد از حمله‌ی اعراب در قرن اول هجری شمسی به ایران، چه تلاش‌ها شد که برگزاری این آیین ملی را محدود کنند، ولی ایرانیان حتا مخفیانه هم شده، یلدا را در خانه‌ها و زیرزمین‌ها برگزار می‌کردند.

شناختیمش که در آغاز قرن سوم هجری شمسی، وقتی که صفاریان موفق به رسمی کردن «زبان فارسی» به‌جای «عربی» شدند، مهرگان و سده، یلدا، چهارشنبه‌سوری و نورور، مهم‌ترین آیین‌های ملی و مشترک تمام ایرانیان با اقوام و ملیت‌های گوناگون شدند.

می‌شناسیمش که به قصه، افسانه، روایت و ادبیات فارسی راه یافت. دیده‌ایم که چه‌ها در وصف‌اش، در شعر و داستان و ترانه نیافریده‌اند.

*

شرح یلدا در تمامی قصه‌ها، افسانه‌ها، شعرها، ترانه‌ها و نقالی‌ها، سفر از طولانی‌ترین تاریکی به سوی گرامی‌ترین روشنایی‌ها در زندگی فردی و اجتماعی‌مان است. به‌راستی که چه آیین فلسفیِ زیبایی را در تبیین حیات اجتماعی‌مان گرامی‌ می‌داریم. بی‌سبب نیست که آیین یلدا در سفر طولانیِ بیش از دو هزار ساله‌اش، در عبور از انبوه شداید یخین جنگ و رنج و تلخ‌کامی‌های طولانی حیات بشر، در خطه‌یی از گهواره‌ی زمین، همواره پیوندگاه امید مشترک و گذار از سرمای سخت‌سر و ظلام سلطه‌ی خودکامه‌گی‌ها بوده است.

*

حکایت پایداری‌ها و ماندگاری‌ها در این گذار طولانی، شایان جشن ملی ــ حتا در هر خانه و محله‌یی ــ است.

حکایت امیدآفرینی‌ها برای عبور نسل به نسل ایرانیان از طولانی‌ترین ادوار تاریکی‌های سیاسی و اجتماعی ــ که دیکتاتوری‌های موروثی، سمبل و نماینده‌ی آن‌هایند ــ شایستگی تداوم سپاس‌گزاری ملی در جشنواره‌ی دنباله‌دار یلدا است.

یلدا، گرامی‌داشت پیروزی تبار روشنایی‌اندیشی بر کیش تاریک‌اندیش و فیروزی سپیده‌آفرینی بر ظلام‌گستری است.

«ای مهربان‌تر از برگ

در بوسه‌های باران

بیداری ستاره

در چشم جویباران.» ــ فریدون مشیری

*

در یک‌سده‌ی پشت سر و خاصه در چهار دهه‌‌ی اخیر، هیمنه‌ و جزمیت چه یلداهای متمادی را با یک‌دست لاله و شقایق بر کف و یک‌دست شمع شب‌سوز، شکستیم تا فضیلت روشنایی و حرمت خرد را پاس داریم.

توالیِ «خانه‌ی ابری» میهن را با «خیال روزهای روشن» تاب آوردیم و تسلیم بوران‌های استخوان‌سوز و یأس‌انگیز چله‌هایش نشدیم.

همیشه از ارتفاع مهابت یلداها، چشم به رویش بنفشه‌ها داشته‌ایم و برای دیدار و پیشواز بهاری‌اش، بذرهای لاله و شقایق افشاندیم.

یلدا را از قاب سنت و سررسید تقویم سال درآوردیم، اسم جاریِ عبور به سوی طلیعه‌ی آرزوی مشترک ملی کردیم. چه از این گرامی‌تر در پیوند یافتن باآیین فلسفیِ زیبا در تبیین حیات اجتماعی‌مان؟

۳۰ آذر ۱۴۰۲


برچسب‌ها: یلدا, جشنهای ایرانی, مهرگان
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲ دی ۱۴۰۲

لينك مطلب

یلدا؛ طولانی‌ترین قصه‌ی زندگی و آدمی ــ سعید عبداللهی

یلدا؛ طولانی‌ترین قصه‌ی زندگی و آدمی

*

سعید عبداللهی

*

یلدا، شبی است که ضیافت رنگین سفره و دورهمی‌هایش، مژده‌ی‌ گذار از سوز زمستان و پیمودن به جانب بهار را می‌دهد.

باز کن پنجره را!

رقص شاد برف را

میهمان کن چو شکوفه

بر سر شاخه‌ی تَر

شعله‌های شب یلدایی‌تان زیباتر...

ریشه‌یابی یلدا؛ جست‌وجو در یک واژه

یلدا چیست؟ آیا از افسانه‌ها و اسطوره‌ها آمده است؟ این واژه‌ که در شعرها، حکایت‌ها، قصه‌ها و ترانه‌ها با آن وصف‌ها می‌کنند و نغمه‌ها می‌سازند، از کجا آمده تا به ما رسیده است؟

یلدا چیست؟ یـلدایی که بانی ضیافت‌ها، سورها، گردآمدن میوه‌ها و خوراکی‌های رنگارنگ در مجمرها و میزها و سفره‌هاست؛ شبی که تمام‌ شب‌ها‌ به جانب او می‌روند تا بلندترین و طولانی‌ترین گیسوان بر شانه‌های سال باشند. شبی که از قله‌‌ی آن، تاریکی سرازیر و کوتاه می‌شود. همان تحویلی که از پس آن کاروان روز آرام‌آرام بالا می‌رود تا روشنایی و مهر به هم بپیوندند که زمین را مهیای نوروز و بهاران خجسته کنند.

در ریشه‌شناسی یلدا، همواره به چند واژه برمی‌خوریم که از قرن‌های گذشته تا الآن همراه یلدا هستند. کلمه‌هایی مثل «سْریانی، جْـدُی، سامی». در جست‌وجوی یلدا و واژه‌های‌ همراهش، نظری بر لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید و فرهنگ علوم اجتماعی می‌اندازیم:

«یلدا، واژه‌ای سْریانی و مصادف میلاد مسیح است. به روایتی، یلدا جشن ظهور میترا یا مهر بود که مسیحیان در قرن چهارم میلادی، آن را روز تولد عیسی قرار دادند. سْریانی، لغت ترسایان(مسیحیان، عیسویان، نصرانیان) و به زبانی است که تورات نازل شد.

روایتی هم هست که آفتاب به برج جْدُی تحویل می‌کند. در عهد قدیم، این رویداد را شوم و نامبارک می‌انگاشتند. جْدُی یا رأس‌الجدی، یعنی هر وقت آفتاب در این نقطه باشد، نهایت دوری آن در طرف جنوب خط استوا و مطابق با اول زمستان است. این خط را مدار رأس‌الجدی می‌گویند.

در مقابل رأس‌الجدی، رأس‌السرطان است. یعنی هر وقت آفتاب در این نقطه باشد، نهایت دوری آن در طرف شمال خط استوا و مطابق با اول تابستان است.»

افسانه‌ها و اسطوره‌ها همیشه از متن و بطن زندگی ساخته می‌شوند؛ همانهایی که در قصه‌های کهن، از تاریکی‌ها شروع می‌شوند و در جست‌وجوی روشنایی‌ها، در فرجام و نهایت خود، به سپیده‌ها و بامدادان می‌رسند. این سنتها و آیین‌ها و فرهنگهای مردمی، در تنوع زبان‌ها و در مراسم و ضیافت‌های ملی و میهنی متبلور می‌شوند و جلوه می‌کنند. یلدا هم یکی از همین‌هاست.

یلدا در شعر فارسی

یلدا علاوه بر نامی بر بلندترین شب سال، واژه‌ای موسیقایی دارای بار معنایی و وصفی است. از این رو کلمه‌ای حس‌انگیز، تفکرآمیز و شاعرانه می‌باشد.

آنچه موجب وفور کلمه‌ی «یلدا» در شعر شاعران شده است، رنگ و معنای حاصل از آن است. یلدا بیان‌کننده‌ی گستره‌ای از تاریکی و سیاهی است که در پی مرگ شفق و روشنایی است. یلدا وصفی از حس طولانی بودن اندوه و غمناکی در سیر حیات انسان است.

یلدا همواره در شعر به دو منظور پاسخ داده است: شب سیاه سیاسی و اجتماعی ـ تشبیه گیسو به بلندی شب و تشبیه مردمک چشم به تیرگی و دود.

شاعران قدیم و جدید ایران، این واژه را بسیار در آثار خود وصف کرده و استعاره‌های گوناگون با آن ساخته‌اند. در رهگذار شب یلدا، پشت چندین پنجره‌ از وصف‌های یلدایی می‌نشینیم:

صحبت حکام ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید جوی، بو که برآید (حافظ)

*

شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد

در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد (وحشی بافقی)

*

باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود (سعدی)

*

هست در سالی شبی ایام را یلدا و لیک

کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود (خواجوی کرمانی)

*

آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن

صد شب یلداست در هر گوشه‌‌ی زندان‌ ما (عرفی شیرازی)

*

شیرین اسیر قلعه‌ی شب‌دارهای مست

فرهادهای این شب یلدایی‌ات کجاست؟ (س. ع. نسیم)

*

چند طرح از یلدا

با وجود تعبیرها، تلقی‌ها و وصف‌های گوناگون و رنگارنگی که از مفهوم یلدا وجود دارد، اما یک ریشه و مضمون مشترک، همه‌‌ی آنها را به هم پیوند می‌دهد:

ـ مفهومی از یلدا، افشاندن نور و گرما در آغاز زمستان است تا سرما نتواند بر دوستی‌ها و محبتها و نزدیکی‌ها پیروز شود.

ـ تعبیر دیگری هم هست که یلدا را بلندترین و طولانی‌ترین نبرد اهورا و اهریمن می‌داند. در این تلقی، اهریمن با گرز انجماد و اهورا با مشعل نور و گرما، به مصاف و نبرد یکدیگر می‌روند.

ـ تلقی دیگر از یلدا که همه‌‌ی برداشت‌های گفته شده را دربرمی‌گیرد، این است که شبی از طبیعت را جدای از شب اجتماعی مردم نمی‌داند. این شب با این دو معنا، وارد ادبیات و هنر می‌شود؛ ادبیات و هنری که عرصه‌‌ی عواطف، اندیشه و تخیل است. از منظر این باور، می‌توان از قله‌‌ی شب یـلـدا، رویش نخستین بنفشه‌ها را در پیشواز دشت‌های بهاری تماشا کرد.

پیداست که معنای انواع این تعبیرها و تأویل‌ها از شب یلدا، با مفهوم «انسان و زندگی» و «افسانه‌ها و اسطوره‌ها» پیوند دارد.

پیوند انسان با افسانه‌ها و اسطوره‌ها

افسانه‌ها، کهن‌ترین خاطرات و ماندگارترین قصه‌های زندگی انسانهایند. لذتی خوشایند از گوش کردن به افسانه‌ها و خواندنشان به ما دست می‌دهد. اسطوره‌های ملی و آنچه را که می‌خواهیم جاودانه‌اش کنیم، به افسانه‌هایمان می‌سپریم. یقین داریم که آنها به جاودانگی بدل می‌شوند و در فرهنگ‌ها و سنت‌هایمان برای همیشه و با نسل‌های پیاپی زندگی می‌کنند.

در همراهی با گردش آفتاب و زمین و ماه، هنگامه‌ای که مخمل برف، زمین را فرش می‌کند، افسانه‌ها و قصه‌های شیرین از لای کتاب‌ها و خاطرات بیرون می‌آیند. این افسانه‌ها گاه در ترانه‌ها، گاه در حلقه‌زدن بر گرد مادربزرگ‌ها و قصه‌گویی‌هایشان و گاه در جشن‌ها و سورهای شبانه، با چیدن میوه‌های رنگین بر میزها و طاقچه‌ها و مجمرها و کرسی‌ها، پر و بال می‌گیرند. در بازبینی و بازخوانی افسانه‌ها، هم گرد و غبار خاطراتمان را می‌تکانیم و هم دوستی و علاقه‌مان را با مفهومشان پیوند می‌زنیم.

افسانه‌ها و قصه‌ها همیشه در بطن زندگی ساخته می‌شوند و قوام می‌گیرند. قصه‌هایی که از تاریکی‌ها شروع می‌شوند و در جستجوی روشنایی‌ها، در فرجام خود، سپیده‌ها و بامدادان را نشانمان می‌دهند. در همین تکاپو و تلاش و پیکار است که این سنتها و آیین‌ها و فرهنگهای مردمی و ملی در قصه‌ها، شعرها، تنوع زبانها و در مراسم و ضیافت‌های ملی و میهنی متبلور می‌شوند و جلوه می‌کنند. یلدا یکی از همین‌هاست.


برچسب‌ها: یلدا, شب یلدا
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۱ دی ۱۴۰۱

لينك مطلب

باید امشب بروم ــ س. ع. نسیم

باید امشب بروم

 

باید امشب چتر رؤیا بکشم

روی بازی ستاره با ابر...

باید امشب گره مانده به یلدای دلم

رشته رشته وا کنم...

 

اسب‌های سرکش باد

در پی‌ام می‌آیند؛

بادها می‌دانند

وقت پرواز کی است...

من چه بی‌وزنم!

«بوی هجرت می‌آید

باید امشب بروم...»

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: یلدا, باید امشب بروم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹

لينك مطلب

زبان فارسی، یلدا و سنت‌های ایرانی چگونه ماندگار شدند؟ ــ سعید عبداللهی

زبان فارسی، یلدا و سنت‌های ایرانی چگونه ماندگار شدند؟

 سعید عبداللهی

 

ماندگاری یلدا، سنت‌های زیبای ایرانی و زبان گفتار و نوشتارمان را مدیون نیاکان غیور و با فرهنگ در تاریخ زندگی اجتماعی‌ ایران‌‌زمین هستیم. خوب است نگاهی گذرا به بخشی از این تلاش و پایداری فرهنگی در تاریخ ایران داشته باشیم تا همواره از خود بپرسیم: از کجا تا به کجا آمده‌ایم؟

 

وقتی اعراب در سال سیزدهم قرن اول هجری خورشیدی در زمان حکمرانی عمر به ایران حمله نمودند، همة تلاش و سعی‌شان را کردند که زبان فارسی را نابود کنند تا از ایران یک کشور عربی بسازند. اشغالگران برای رسیدن به این هدف، تمام کتابخانه‌ها و اسناد فارسی را که پیدا می‌کردند، آتش زده و از بین می‌بردند. یک غارت‌گری و تطاول فرهنگی در تمام سرزمین‌های ایرانی آن زمان صورت گرفت. بسیاری دانشمندان زبان‌شناس و فارسی‌دان را کشتند یا اسیر کرده و بردند. به نظر می‌رسید دیگر هیچ اثری از زبان فارسی و هویت ملی ایرانی باقی نماند.

 

در متن و بطن همین اشغالگری، تعداد اندکی از روشنفکران آن زمان که به قصد و هدف اعراب پی برده بودند، تلاش کردند کتاب‌ها و اسناد باقیمانده را مخفی کرده و یا به عربی ترجمه کنند که اشغالگران عرب فکر کنند این‌ها کتب فارسی نیستند. در این مسیر هم عده‌ای از این روشنفکران دستگیر و اسیر و یا کشته شدند.

 

متن کامل مقاله را می‌توانید در همین وبلاگ اینجا بخوانید...


برچسب‌ها: زبان فارسی, یلدا, سنتهای ایرانی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹

لينك مطلب

قصه و افسانه‌ی یلدا ــ س. ع. نسیم

آفتاب و ماه در یلدا یکی

روز وصل و فُرقت شب‌ها یکی

آفتاب و ماه در یلدا تویی

آینه در آینه پیدا تویی

 

 یاد من باشد که تا یلدا رسد

پرده‌های خاطره‌ها وا کنم

مشق عشقت را چو ماه و آفتاب

قصه و افسانه‌ی یلدا کنم

 

 س. ع. نسیم


برچسب‌ها: یلدا, افسانه های ایرانی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹

لينك مطلب

یاد من باشد که تا یلدا رسد  س. ع. نسیم

آفتاب و ماه در یلدا یکی

روز وصل و فُرقت شب‌ها یکی

آفتاب و ماه در یلدا تویی

آینه در آینه پیدا تویی

 

یاد من باشد که تا یلدا رسد

پرده‌های خاطره‌ها وا کنم

مشق عشقت را چو ماه و آفتاب

قصه و افسانه‌ی یلدا کنم

 

س. ع. نسیم

۲۸ آذر ۹۸


برچسب‌ها: یلدا, افسانه های ایرانی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۸

لينك مطلب

زبان فارسی، یلدا و سنت‌های ایرانی چگونه ماندگار شدند؟   سعید عبداللهی

زبان فارسی، یلدا و سنت‌های ایرانی چگونه ماندگار شدند؟

 سعید عبداللهی

ماندگاری یلدا، سنت‌های زیبای ایرانی و زبان گفتار و نوشتارمان را مدیون نیاکان غیور و با فرهنگ در تاریخ زندگی اجتماعی‌ ایران‌‌زمین هستیم. خوب است نگاهی گذرا به بخشی از این تلاش و پایداری فرهنگی در تاریخ ایران داشته باشیم تا همواره از خود بپرسیم: از کجا تا به کجا آمده‌ایم؟

«رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم» ـ حافظ

 

وقتی اعراب در سال سیزدهم قرن اول هجری خورشیدی در زمان حکمرانی عمر به ایران حمله نمودند، همة تلاش و سعی‌شان را کردند که زبان فارسی را نابود کنند تا از ایران یک کشور عربی بسازند. اشغالگران برای رسیدن به این هدف، تمام کتابخانه‌ها و اسناد فارسی را که پیدا می‌کردند، آتش زده و از بین می‌بردند. یک غارت‌گری و تطاول فرهنگی در تمام سرزمین‌های ایرانی آن زمان صورت گرفت. بسیاری دانشمندان زبان‌شناس و فارسی‌دان را کشتند یا اسیر کرده و بردند. به نظر می‌رسید دیگر هیچ اثری از زبان فارسی و هویت ملی ایرانی باقی نماند.

 

در متن و بطن همین اشغالگری، تعداد اندکی از روشنفکران آن زمان که به قصد و هدف اعراب پی برده بودند، تلاش کردند کتاب‌ها و اسناد باقیمانده را مخفی کرده و یا به عربی ترجمه کنند که اشغالگران عرب فکر کنند این‌ها کتب فارسی نیستند. در این مسیر هم عده‌ای از این روشنفکران دستگیر و اسیر و یا کشته شدند.

به موازات این اشغالگری و غارت‌گری، اعراب نمی‌گذاشتند ایرانیان سنت‌ها و مراسم ملی خودشان مثل نوروز، مهرگان، جشن سده، یلدا و چهارشنبه سوری را برگزار کنند تا ایرانی بودنشان را از دست داده و فراموش کنند.

این نبرد سرسخت فرهنگی و ملی ده‌ها سال طول کشید و بر سر آن خون‌ها ریخته شد. ولی ایرانیان تسلیم نشدند و با آن‌که کشورشان در اشغال اعراب بدوی بود، از زبان فارسی کوتاه نیامده و از برگزاری مراسم و سنت‌هایشان حتی پنهان و در خانه‌هایشان دست نکشیدند.

 

این جنگ و نبرد آشکار و پنهان تا ۲۰۰ سال طول کشید. در این ۲۰۰ سال حکمرانان ایرانی از طرف حاکم شام در سوریه تعیین می‌شدند. ولی این حاکمان که در ارتباط با ایرانیان بودند، کم‌کم تحت تأثیر پایداری و استقامت ایرانیان بر سر زبان و فرهنگ و سنت‌هایشان قرار گرفتند؛ تا جایی که ایرانیان توانستند حاکمان و فرمانداران عرب را وادار به صحبت کردن به فارسی هم بکنند!

از قرن دوم هجری خورشیدی بود که با همت و سعایت یعقوب لیث صفاری (سر سلسلة صفاریان که اولین دولت ایرانی را تشکیل دادند) زبان فارسی، زبان رسمی آموزش و اداره‌ها و مراودات سیاسی و فرهنگی ایرانیان شد. از آن پس سنت‌های نوروز، مهرگان، جشن سده، یلدا و چهارشنبه‌سوری مثل دوران قبل از حملة‌ اعراب برگزار گردید و تا الآن پایدار بوده و ادامه داشته است.

کتاب شاهنامه فردوسی یکی از اسناد افتخارآمیز زبان فارسی است که در نگهداری این زبان، نقش تعیین‌کننده داشته است.

 

یادآوری می‌شود که وارثان اعراب بدوی هم تلاش کردند سنت‌های زیبای ایرانی را برچینند؛ ولی تیرشان به سنگ خورد و حریف سنت‌های زیبا و فرهنگ تاریخی ایران نشدند.

 

مدتی بعد از حملة اعراب به ایران، لشکریان عمر به کشور مصر هم حمله کردند. زبان مصریان، عبری بود و این کشور در زمرة ممالک عربی نبود. اعراب موفق شدند زبان عبری را از آن مردم بگیرند و زبان عربی را به آن‌ها تحمیل کنند. آن‌ها مثل ایرانیان برای نگهداری زبان و سنت‌هایشان نجنگیدند؛ یعنی از زبانشان که هویت ملی‌شان بود، دفاع نکردند و بر سر آن پایداری و ایستادگی ننمودند. از این رو مصری‌ها عرب شدند.

حدود ۶۰ سال پیش سردبیر روزنامه الاهرام از حسنین هیکل نویسنده نامی مصر پرسید: چرا با وجود همزمانیِ حملة اعراب به ایران و مصر، ایرانی‌ها بر زبان فارسی ماندند و شما عرب شدید؟ او هم پاسخ داد: برای این‌که ما فردوسی نداشتیم!

 

آری...این راه و جستجو را، این شرح و گفتگو را ـ پایان نباشد و نیست در دفتر زمانه...

 

در هر کجای جهان که هستیم قدر ریشة تاریخی، هویت ملی (زبانمان) و سنت‌های فرهنگی‌مان را بدانیم و پاس بداریمشان که برای نگهداری‌شان بسا جان‌های عزیز و گرامی نثار شده است.

در هر کجای دنیا که باشیم، این تنها زبان فارسی است که ما را به هم پیوند داده و هویت ملی مشترکمان است.

گران‌قدرترین آثار ادبی و هنری و فرهنگی‌مان را مدیون زبان زیبای فارسی و گرامیداشت سنت‌هایمان هستیم. سنت‌هایی که عجین جلوه‌های روشناگستر زندگی و مأنوس روح شورانگیز و روان تعالی‌جوی آدمی در پیوند با گردش رنگین کمان فصل‌های طبیعت‌اند.

۲۸ آذر ۹۸ 

 

منابع  ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دو قرن سکوت ـ دکتر عبدالحسین زرین‌کوب

بررسی ادبیات ایران ـ دکتر محمدعلی استعلامی

نور و ظلمت در تاریخ ادبیات ایران ـ میخائیل زند


برچسب‌ها: تاریخ زبان فارسی, یلدا
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۸

لينك مطلب

یلدا

«قاصدک !

هان !

از کجا

از چه خبر آوردی؟»

طرف ما

پی سو و روشنای کلبه‌ای می‌گردی؟

طرف ما

همه شب، یلدایی‌ست

وآنچه می‌جویی اگر در شب ما

دلکی مانده و رؤیایی و پندار خوش شیدایی...

 

قاصدک !

گرم‌رو مهر دل‌آرایی اگر هست هنوز

خبر آور

که دلم از پس یلدای گلوها و کنف

بس تنگ است...

 

 س. ع. نسیم


برچسب‌ها: قاصدک, یلدا, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷

لينك مطلب

باید امشب بروم ـ س. ع. نسیم

باید امشب بروم

باید امشب چتر رؤیا بکشم

روی بازی ستاره با ابر...

باید امشب گره مانده به یلدای دلم

رشته رشته وا کنم...

 

اسب‌های سرکش باد

در پی‌ام می‌آیند؛

بادها می‌دانند

وقت پرواز کی است…

من چه بی‌وزنم!

«بوی هجرت می‌آید

باید امشب بروم...»

 

 س. ع. نسیم

۳۰ آذر ۹۷


برچسب‌ها: یلدا, شب چله, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷

لينك مطلب