پشت پلکهای کِلْک ۵
پشت پلکهای کِلْک (۵)
آرایههای ادبی
استعاره
قسمت دوم: استعارهی کنایی
نوع دیگری از استعاره، «استعارهی كنایی یا مكنیه» نام دارد. در این نوع از استعاره، فقط مشبّه آورده میشود؛ اما ضروری است كه همراه با مشبّه، نشانه یا اثر یا اجزا و یا قرینهیی از مشبّهبه نیز آورده شود. گاهی استعارهی كنایی و تشخیص با هماند و به صورت تركیب اضافی میآیند. این تركیب را «اضافهی استعاری» نیز مینامند.
چند نمونه تشریح میشود:
«من نمازم را وقتی میخوانم
كه اذانش را
باد گفته باشد سر گلدستهی سرو.
من نمازم را
پی تكبیرهالاحرام علف میخوانم
پی قدقامت موج...» (سهراب سپهری در صدای پای آب)
موج، استعارهیی از خم و راستِ رفتار نیایشگرانهی نمازگزار است كه فقط نشانه و اثر آن كه قدقامت باشد، همراه مشبّه (موج) آمده است.
در ذهن شاعر، موج، شخصیت یافته و به ركوع و سجود و برخاستن پرداخته است. موج كه مشبّه میباشد، به منحنی سینوسی ركوع و سجود و ایستادن مشابهت داده شده، اما شاعر مشبّهبه را حذف كرده و نشانهی آن را كه قدقامت باشد، همراه موج آورده است.
در اینجا «قدقامت موج» آرایهی تشخیص نیز میباشد.
«لعلی از كان مروّت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟» (حافظ)
مروّت، استعارهیی از زمین است. مروّت به زمین تشبیه شده است و «كان» از اجزای زمین بهشمار میآید.
تصویری كه در ذهن شاعر به چنین شعری تبدیل یافته، اینطور شكل گرفته است: سالهاست از دل زمین، لعلی(سنگ سرخفام قیمتی) بیرون نیامده و یافت نمیشود. پس خورشید و باد و باران كه بارآوران زمیناند، كجایند؟
واضح است كه منظور و هدف غایی حافظ، انسان و مسئولیت اجتماعی و تاریخی او میباشد. كل بیت، استعارهیی برای چنین مفهومی است كه چنین زیبا، آراسته و بالغ و بیان شده است.
«آتشی در دلم كشیده چراغ
از بهاری به ره گرفته سراغ
چه كند بی بهار میمیرد
با خزان خو نمیكند این باغ» (سیاوش كسرایی، دوبیتیها)
واژهی «چراغ» استعارهیی از عشق و امید است كه نشانههایی از اجزای آن در واژههای بهار و خزان آورده شده است.
اصل تشبیه اینطور بوده است: چراغ همچون امیدی در دلم آتش كشیده است. امید را كه مشبّهبه میباشد، حذف كرده و نشانهیی از امید را كه بهار باشد، آورده است.
«اختر شب از كنار كوهساران سر خم میكند تا صدای تو را بشنود؛ اما تو از زیر شاخهیی به زیر شاخهی دیگر پنهان میشوی تا از انوار سیمین و پر موج آن بركنار مانی.» (لامارتین، شاعر فرانسوی، قرن ۱۷و ۱۸)
اختر شب: استعارهیی از مهتاب ( اختر شب به مهتاب تشبیه شده است، اما فقط مشبّه كه اختر شب است، آورده شده و نشانه یا اثر مهتاب كه انوار سیمین باشد، ذكر گردیده است. در این استعاره، از آرایهی تشخیص نیز استفاده شده است: سر خم كردن اختر شب برای شنیدن صدا)
«كنار چشمهیی بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشك مهتاب» (سیاوش كسرایی)
كلمهی «مهتاب» استعارهیی از چشم است. مهتاب به چشم تشبیه شده، اما چشم كه مشبّهبه میباشد، حذف شده و نشانه یا اثر چشم كه اشك باشد، آورده شده است.
«چنگال مرگ گرفته گریبان خلق را
كو زندگی كه دست برآرد ز آستین مهر»
«مرگ»، استعارهیی از دست، وجودی درندهخوی، جرثّقال «دار» و یا شب اختناق میباشد كه نشانه و اثر آنها، چنگال است.
كلمات مرگ و زندگی، هر كدام تداعی دیگریست كه آرایهی مراعات نظیر هستند.
« تو را ز کنگرهی عرش میزنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتادهست» (حافظ)
عرش (آسمان و افلاك) به قصر یا كاخ تشبیه شده است، اما فقط نشانهی قصر كه همان كنگره است، به همراه مشبّه كه كلمهی عرش میباشد، آورده شده است.
در مصرع دوم، واژهی «دامگه»، كنایه از زمین است.
عرش مانند كاخ و قصری است كه از كنگرهاش نام و مرتبت تو را بانگ میزنند. نمیدانم به چه سبب به این دامگه(زمین) افكنده شدهیی!
ادامه دارد...
سعید عبداللهی
لینک دریافت کتاب «آرایههای ادبی»
برچسبها: ادبیات, شعر, آرایههای ادبی, صنایع بدیع