«شعور سیاسی» چیست؟ ــ سعید عبداللهی

«شعور سیاسی» چیست؟

*

سعید عبداللهی

*

سه معیار رقم خوردن سرنوشتی نیک یا بد

تجربیات تاریخی در علل تداوم دیکتاتوری‌های موروثی در ایران،‌ تأکید می‌کنند که مبنای «شعور سیاسی» می‌تواند شامل چنین مفاهیمی باشد:

۱ ــ تشخیص «منافع ملی» شامل: هویت ملی / تمامیت ارضی / نفی سلطه‌ی یک گروه بر آحاد مردم / فرصت‌های برابر سیاسی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی، علمی و ورزشی برای همگان / برابری زن و مرد / پاس‌داشتن زبان / حفظ میراث ملی و تاریخی / دوری جستن از تعرض سیاسی و جغرافیایی به ملک و اقلیم و سرزمینی دیگر.

۲ ــ تشخیص تضاد اصلی سیاسی ــ اجتماعی ــ فرهنگی که مانع عمده‌ی تأمین منافع ملی است.

۳ ــ تشخیص ضرورت آزادی، دموکراسی و برابری و تقدم آن‌ها بر هرگونه گرایش مذهبی و غیر مذهبی و منافع شخصی، گروهی و دولتی.

*

دانای کل یا هوشمند؟

آیا داشتن این سه شاخص «شعور سیاسی»، الزاماً دانش فراوان آکادمیک و کلاسیک و رسانه‌یی می‌‌خواهد؟

فرق اسپارتاکوس با کراسوس چه بود؟

فرق امیرکبیر و ستارخان با پادشاهان قاجار و ملازمان دربارشان چه بود؟

از این نمونه‌ها در تاریخ جهان و ایران و هم‌اکنون بسیار است.

*

چند ویژگی «شعور سیاسی»

دارنده‌ی «شعور سیاسی» ابن‌الوقت نیست. با جریان تبلیغات چشم‌پرکن مجازی، سرد و گرم نمی‌شود. اهل ابتذال پوپولیسم فالووری نیست.

دارنده‌ی «شعور سیاسی» برگ‌های بازی اتاق فکر دیکتاتور را تشخیص می‌دهد و هرگز روی میز آن بازی نمی‌کند. با طولانی شدن مبارزه و پیچ‌وخم‌های ناگزیرِ درگیر شدن با دسیسه‌های پیش رو، هوشمندتر می‌شود.

دارنده‌ی «شعور سیاسی» همواره جریانات امروز را با چشم‌انداز و نتایج احتمالی آن‌ها در آینده، می‌سنجد. در این سنجش، همواره «منافع ملی ایران» را مد نظر دارد.

دارنده‌ی «شعور سیاسی» می‌خواهد شناسنامه‌ی سرنوشت ایران را از امضاگذاری چرخه‌ی فاسد دیکتاتوری‌های موروثی به‌درآورد تا کلمات آزاد شوند، فکرها بالغ شوند، دیدگان بینا گردند، سیاست در ایران «باشعور» شود تا ایرانی از لای چرخ‌دنده‌های سده‌ها و دهه‌ها چرخه‌ی فاسد دیکتاتوری خلاص شود، نفس تازه کند، خود را بیابد که ایران، ایران گردد.


برچسب‌ها: شعور سیاسی, فرهنگ‌سازی, آزادی, توتالیتاریسم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲

لينك مطلب

 سقوط دیوار برلین

۹ نوامبر ۱۹۸۹

 سقوط دیوار برلین

 

 دیوار برلین نماد فصلی از تاریخ تاریک بخشی از جهان ما. 

دیوار برلین سمبلی از تک‌صدایی، تک حزبی و سلطه‌گری دایره‌ی قدرت بر ارکان اندیشه، قلم، روابط اجتماعی، زندگی شخصی و تبادل آزاد اطلاعات.

 

سقوط دیوار برلین نمادی از پایان عصر مدرنیسم و سرفصلی از تحولات شتابان دهه‌ی پایانی قرن بیستم همراه با تغییر جغرافیای سیاسی جهان.

 

سقوط دیوار برلین، آینه‌یی مقابل رفتن در سمت اشتباه تاریخ است. نهال این اشتباه از آن‌جایی نشو و نما می‌یابد که تعریف انسان، اشتباه تبیین می‌شود. این اشتباه از آن‌جا آغاز می‌شود که آزادی، اختیار و آگاهی مبنای تصمیم‌گیری نیست و مناسبات اجتماعی در پرتو این سه ضلع به‌مثابه مثلث شناخت انسان در بستر تاریخ، نظم و نظام نمی‌یابد.

 

سعید عبداللهی


برچسب‌ها: دیوار برلین, توتالیتاریسم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰

لينك مطلب

خواب دیوار برلین ــ س. ع. نسیم

خواب دیوار برلین

 

من خواب دیده‌ام

من آن حادثه‌ی بزرگ را خواب دیده‌ام

من ریختن دیوار برلین‌ها را خواب دیده‌ام...

چه بسیار

همه عمر

به این دیوار سنگ زده‌ام...

 

من سنگ‌های در مشت آزادی را دوست دارم

سنگ‌هایی که مادران و خواهرانم

در سایه‌ی آن

بی‌صدا گریسته‌اند!

 

من هنوز

ترانه‌های سنگ‌ها را می‌شنوم

و در خرابه‌های دیوار برلینها

بغل بغل کلمه

برای ترانه‌هایم برمی‌دارم...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: دیوار برلین, توتالیتاریسم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰

لينك مطلب

توتالیتاریسم ــ هانا آرنت

 «سرچشمه‌ی همه‌ی نگرانی‌ها و دل‌مشغولی‌هایی که

زندگی بشری را پر دردسر و دردناک می‌سازد،

علاقه به خوشبختی شخصی است.»

 

از کتاب: توتالیتاریسم 

نوشته: هانا آرنت 

ترجمه: محسن ثلاثی


برچسب‌ها: توتالیتاریسم, هانا آرنت
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰

لينك مطلب

هنر، سیاست و توتالیتاریسم ـ محمدرضا شفیعی کدکنی

هنر، سیاست و توتالیتاریسم

محمدرضا شفیعی کدکنی

«از عارف و زاهد توقع اینکه حتماً باید بیاید وسط میدان و مبارزه کند، نمی‌توان داشت. همان‌طور که از یک نقاش و موزیسین و سینماگر و مجسمه‌ساز هنرمند ذاتاً نمی‌توان توقع داشت که حتماً تو باید دارای گرایش سیاسی باشی و حتماً دارای مبارزات ایدئولوژیک باشی.

ما از کمال‌الملک نقاشی می‌خواهیم. البته می‌تواند این نقاشی دارای گرایش‌های اجتماعی باشد و می‌تواند نباشد. شما نمی‌توانید بگویید چون شما عارف شدید باید حتماً فمنیست هم باشید. اما مانعی ندارد که کسی بگوید من عارفم و فمنیست هم هستم. مثل این است که بگویی من نقاشم ولی فمنیست نیستم. ملازمه‌ای بین هنرمند بودن با مثلاً فمنیست بودن یا ضد فمنیست بودن وجود ندارد. این‌طوری نگاه نکنید به موضوع.

غرضم این است که اینجا تقابل «عدم و ملکه» است که در منطق می‌گویند. درست مثل دیوار؛ از دیوار ما توقع شنیدن نداریم ولی از این خانم به‌عنوان یک انسان توقع داریم که بشنود. به این می‌گویند تقابل عدم و ملکه. اگر زاهدی مبارز هست مثل ابوذر قربانش می‌رویم و اگر هم مبارز نیست به او به‌عنوان یک مبارز نمره نمی‌دهیم؛ اما به‌عنوان یک عارف به‌عنوان کسی که الاهیات را با نگاه هنری و جمال‌شناسانه می‌نگرد به او نمره می‌دهیم و احترام می‌گذاریم.

هنر هم چنین است. هنرمند، هنرمند است. این هنرمند می‌تواند طرفدار سرمایه‌داری باشد و می‌تواند طرفدار سوسیالیسم باشد. الزام بر اینکه چون تو هنرمند شدی حتماً باید سوسیالیست باشی یا حتماً باید طرفدار سرمایه‌داری باشی این در واقع نقض غرض مفهوم هنر است. هنر فراتر از این حرف‌هاست...

 آدم وقتی خودش اجتماعی و دارای گرایش‌های سیاسی می‌شود، توقّع دارد که همه دارای گرایش‌های سیاسی باشند و عیناً هم گرایش‌های سیاسی او را داشته باشند. اگر کسی گرایش‌های سیاسی مخالف او را داشته باشد، گور باباش! نه. اول‌حرف دموکراسی و آزادی این است که تو می‌خواهی آن‌جوری بمان و من این‌طوری باشم.

 بنابراین ما نباید از همة افراد توقع داشته باشیم که مثل ما فکر کنند. این توتالیتر بودن است. الآن بعضی از قدرتمندان ما توتالیتر هستند؛ در صورتی که اگر شما دم از احترام به مردم و احترام به رأی مردم و به فکر مردم می‌زنید، معنی ندارد بگویید که همة شما بیایید مثل من فکر کنید.»

 

📖 گزیده از جلسه درس سه‌شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۸


برچسب‌ها: شفیعی کدکنی, هنر, توتالیتاریسم
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۹

لينك مطلب