امه سزر: تجسم شرافت سیاسی، تجلی هنرمند متعهد، تبلور فخر ادبیات و شعر ـ سعید عبداللهی
امه سزر:
تجسم شرافت سیاسی، تجلی هنرمند متعهد،
تبلور فخر ادبیات و شعر

سعید عبداللهی
«زمان ایدیولوژیهای سطحینگر به پایان رسیده است. چیزی دیگر در کار است. خاطر جمع باشید: جهان دیگری نیز در کار است.» (امه سزر)
«شگفتا ! این سیاهپوست نه تنها یك سیاهپوست است، بلكه انسانی است كامل كه تمام پرسشها، واهمهها، امیدها و شادمانیهای انسان را بازگو میكند و بر من بیشتر از پیش بهمنزلة الگوی اصیل متانت تجلی مینماید.» (آندره برتون)
«امه سزر یک سیاستمدار ضد استعماری و در عین حال روشنفکری فوقالعاده پیشرفته بود که به معلمان سابقش درس میداد...شعر امه سزر شعار نبود. واقعأ شعر بود. ادبیات بود. یعنی اینکه اگر هم از متن سیاسیاش آن را سوا کنید، باز هم شعر است. اگر آن را ببرید در قرن دیگری بخوانید، باز هم شعر است.» (منوچهر هزارخانی)
***
پرتو افکنی بر تابلو تاریک جهان و پرسشگری مکاشفهگر
کوتاهترین بیوگرافی سیاسی، ادبی و هنری امه سزر در توصیف مشترک جهانیان از وی: «شاعر انساندوست و صدای رسای تحقیرشدگان روی زمین».
امه سزر یک زندگینامة متعارف از تولد تا مرگ نیست؛ که پرتوافکنیِ یک فرهنگسازی بر تابلو تاریک پشت سر است. امه سزر یک پرسشگر است که با رایت «چرا و پرسشگری» به شناخت قوانین شکافتن دیوار ظلام جهان دست مییابد.
امه سزر نخست شناسنامة «سیاهوارهگی»اش را امضا نمود و به رسمیت شناخت و دست به کار بازسازی هویت انسانی و بازگرداندن آن به جایگاه متعالیاش زد. کاری صعب و پرمشقت آن هم با داشتن نسبی سیاهواره در قارهای با شناسنامة بردگی و منکوب استثمار. هر آنچه دربارهاش باید گفت و نوشت، برداشتن مداوم از گنج اندیشه و زندگی خودش است که او با دیدن تضادی بالاتر از قاره و رنگش، به آن رسید: «انسان آزاده زیستن در حقیقت بسیار دشوارتر از برده بودن است».
یقین به تغییر با چراغ دانایی
امه سزر طی کردن این مسیر را با یقین به تغییر، همراه با چراغ دانایی میسر دانست: چه با شعر، چه با سخنرانی، چه با مقاله و چه با راه انداختن جنبش «سیاهوارهگی» و چه با پای نهادن به بازار هزار رنگ سیاست و با شرافت در آن دنبال پاسخ به چراییها رفتن.
امه سزر خواست با مجموع اینها یک فرهنگ را به میلاد برساند و به رسمیت بشناساند. «من توهین را برمیدارم و در برابر آن ایستادگی میکنم». و از فرهنگی دفاع میکند و تعریفش میکند که آرزوی بشری است: «فرهنگ مجموعهای از آن چیزی است كه انسانها با تصور آن طرح جهان را ریختهاند تا خودشان را با آن جهان سازگار ساخته و آن را سزاورار و شایستة انسان بسازند. فرهنگ یعنی: تمامیت آنچه انسان با ابداع آن جهان را قابل زیستن و رویارویی با مرگ را ممكن ساخته است».
«سیاه همچون اعماق آفریقای خودم»
امه سزر اینگونه برای خود راه خلاقیت و نگرش به واقعیت را میگشاید. در مسیر این مبارزة هر دم سختشونده، او هویت انسانی خویش را بیشتر کشف میکند و از آن توان و انرژی مضاعف برای تحقق هدفش استخراج مینماید.
امه سزر همچون میلیونها سیاه پیش از خود، وارث و قربانی «بی فرهنگی» ساختاری در جامعهاش بود. استعمار دنبال محو «فرهنگ بومی» بود. امه سزر با یاری دوست دانشجوییاش لئوپولد سدار سنگور دست به پیافکنی جنبش «سیاه وارهگی» میزند تا واقعیت سیاه و وجود و بود انسانیاش را به ثبت برسانند. لئوپولد سدار سنگور شاعر و ادیب خردمند، اولین عضو افریقایی آكادمی فرانسه و نخستین رئیس جمهور سنگال بعد از پایان استعمار در سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ بود. در تفهیم ضروری و حقیقی بودن جنبش «سیاهوارهگی»، ژان پل سارتر نوشت: «سیاه وارهگی، نفی انکار انسان سیاه نیست». جنبش «سیاهوارگی» گذرگاه ادبی، فرهنگی و تاریخیای است كه با همت امه سزر و سدار سنگور برپا شد تا سیاهان خارج از افریقا را با افریقا پیوند دهد.
ریشهدار بودن فرهنگ بومیزدایی در تاریخ بشر را ژان پل سارتر در مقدمه کتاب دوزخیان روی زمین اینگونه شرح میدهد: «در گذشتههای نه چندان دور، باشندگان زمین به دو میلیارد میرسید؛ یعنی ۵۰۰ میلیون انسان و ۱ میلیارد و۵۰۰ میلیون بومی. اولیها به كلمه دسترسی داشتند و دیگران از آن تقلید میكردند».
کار سترگ امه سزر که بعدها مورد ستایش ناباوران قرار گرفت، همین بود که «فرهنگ بومی» سیاهوارگان را در فرهنگ عمومی بشری جای دهد. موفقیت او از آبشخور امیدی خستگیناپذیر و از یقینی سرشار از تحقق هدف سیراب میشد: «امیدوار بودن در من ریشه دارد و در بنیاد من است. من تمام بدبختیهای پیش آمده را میشناسم. من آنها را انکار نمیکنم. من بینهایت روشننگرم؛ اما نومید شدن را نمیپذیرم؛ زیرا نومید شدن، نپذیرفتن زندگی است».
یک زندگی، یک دایرهالمعارف
زندگی امه سزر بهدلیل گذار از پیچ و خمها و هزارتوهای در هم تنیده، یک دایرهالمعارف انسانی است. یک کوچ کردن از دایرة بستة جنسیت و نژاد و رنگ به هستی بیکران فرهنگ انسانی است. سفری که شکوه عارفانة دروننگارش با امه سزر در کار مکاشفههای فلسفی و عاشقانههای انسانشمول است: «راه انسان، خودآگاه شدن به خویش و به كمال رساندن بشریت است».
کشف ستارگان نیمروز
قدم زدن در تالارهای شعر امه سزر، کندن از ناباوریها و نتوانستنها و دست دادن به استعارههای فرابرنده است:
«آذرخش بیآنکه در اغوای دربانهای زندان تمكین كند
از پیراهنش
یک دسته پرندههای زرینپر متلاشی شدند
و به گوشهایش
شکوفههای جزایر مرجانی جوانه زدند.
او با من زبانی را تکلم میکند
ـ چنان ملایم و مهربان ـ
که در لمحههای نخستش
برایم نامفهوم است
و اما با گذشت زمان
حدس میزنم که به من تأکید میکند
که بهار از سویی مخالف فرا رسیده است
که هر عطشی فروکش کرده است
که پاییز ما را با هم آشتی داده است
که ستارهها در نیمة روز
در کوچه گل کردهاند
و میوههایشان را
چه پایین آویختهاند». (از دفتر بازگشت به زادبوم)
با امه سزر که باشی...
دایرههای تودرتو و مواج زندگی امه سزر مولد و مخزن معانی بزرگ در عبارات قصاراند. گویی او از جهان و انسانی همهجانبه عبور کرده است تا تمامیت آن را در هنر و شعر و ادبیات بازیابد. از روبهروی چند تابلو آن میگذریم:
ـ «در پندار من نمیگنجد كه یك هنرمند جهان سومی متعهد نباشد. متعهد بودن برای یك هنرمند یعنی ریشة عمیق داشتن در محیط اجتماعی خود».
ـ «تعهد نویسنده بزرگتر از تعهد سیاسی است».
ـ «شعر من زادة عمل من است». (توضیح: به همین سبب، منتقدین ادبی فرانسه امه سزر را «ویكتور هوگو سدة بیستم» میدانند.)
ـ «آزادی بسیار خوب است. همین که یکبار بدان دست یافتی، میباید دانست که چه باید از آن ساخت؛ وگرنه فرداهای آن سرشار از تراژدیاند». (درک عمیق امه سزر از قدرشناسی آزادی و هشدار دادن نسبت به آن. همان هشداری که با درک نکردنش، شاهد دگردیسی قیامهای آزادیبخش بودهایم.)
ـ «آنچه به من تحرك میبخشد، همانا ارادۀ آفریدن، ارادۀ خلقكردن و آبادكردن در حال و آینده است».
ـ «شاعر بودن یعنی در عمق اشیاء و خویشتن سیر كردن. با بازخوانی شعرهایم، خودم را بازمیشناسم، وهمها و پندارهایم را بازمییابم».
ـ «برای ما فرهنگ به مثابه جنگافزاری است. من به فرهنگ بیش از حد اهمیت قایل هستم».
شعر، حربة من است برای نفی این حالت سطحی و ظاهری. شعر برای من نفی این حهان مملو از دروغ است. شعر من تعمقی بود در باطن خودم و یا هم شیوهای برای انفجار اینهمه جور و بیداد كه ما قربانیان آن بودیم».
ـ «كانت همهچیز را به این سه سؤال اساسی ارتباط میداد: كی هستم؟ چه باید بكنم؟ چه چیز موجب میشود كه امیدوار باشم؟ اینهم پاسخهایم: كی هستم؟ یگ نیگر(سیاهواره) اهل مارتینیك.
چه باید بكنم؟ مثل یك انسان رفتار بكنم كه شایستة مقام انسان باشد.
چه چیزی مرا وامیدارد كه امیدوارباشم؟ تحول انسان. همبستگی با بشریت.»
با امه سزر که باشی، چهها که نمییابی تا گوهر پنداشنت را صیقل زند؛ تا به شنگرفهای جوهرینش دست یابی. باید خود را مهیا سازی تا گنجینهای از فرهنگ و اصالت بشری را بشناسی و در نهاد خودشناس و خودباور خویش نه مهمان که با او وجودی مشترک گردی...با امه سزر: وجودی فراتر از مرزهای تن و زمین و هوا: فراجغرافیایی و عصیانگر.
۳۰ فروردین ۹۸
برچسبها: امه سزر, ادبیات جهان, جنبش سیاه وارگی, نقد ادبی





















