گهواره و درخت ـ س. ع. نسیم

 

اینک

این‌جا منم و

گهواره‌ی زمین

رگ‌های رویش

خوشه‌های خون درخت

و ققنوس مینا

بر آشیانه‌ی زمرد...

 

س. ع. نسیم

۳۱ تیر ۹۸


برچسب‌ها: نقاشی شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

پرند رابطه ـ س. ع. نسیم

پرند رابطه آن‌جاست

که چشم زندگی

ـ چون انفجار ابرها ـ

شوق جهان بارد...

 

تو را بس سال‌ها جْستم؛

تو آن‌جایی

در آن زیبا ـ پرندی‌ها.

تو آن‌جایی

در آن معنا گشایی‌های شیدایی.

 

میان آمد و رفت فلق‌ها و شفق‌های اساطیری

تو را بس سال‌ها گردیده‌ام؛

اینک

تو آن‌جایی

 كه چشم زندگی

 شوق جهان بارد...

 

س. عنسیم


برچسب‌ها: آری آری زندگی زیباست, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

تلاش ـ س. ع. نسیم

تلاش نكن كه شعر ساده‌یی بگی      تُـو عصر پیچیده‌ی استعاره‌ها

تلاش نكن نگاه ساده‌یی كنی             به گردش عقربه در هزاره‌ها

تلاش نكن كه بی‌تفاوت رد بشی       از كوی مسلخ‌كده‌ی ستاره‌ها

تلاش نكن كه چشمات عادت بكنن   به قلعه و به «دار» و به قناره‌ها

تلاش كن از عاشقی بالاتر بری        چون عشقِ قد كشیدن شراره‌ها

تلاش كن از آزادی معنا بگیری      برو برو دوباره از دوباره‌ها... 

         

تلاش نكن تُـو آینه تكراری بشی         مث یه قاب كهنه در كناره‌ها

تلاش نكن ماهی بركه‌ها باشی       بی‌خنجر و تُـو مشت ماهیخواره‌ها

تلاش نكن رؤیاتو خط بكشی               این لؤلؤ آواره در سیاره‌ها

تلاش نكن رنجاتو عاشق نبینی    این موندنی‌ترین رو سنگ خاره‌ها

تلاش كن از عاشقی بالاتر بری       چون عشقِ قد كشیدن شراره‌ها

تلاش كن از آزادی معنا بگیری         برو برو دوباره از دوباره‌ها...

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

مزمورهایی که از كتیبه‌های جهان برداشتم ـ س. ع. نسیم

مزمورهایی که از كتیبه‌های جهان برداشتم

 

در كاوشی ژرف‌ًكاو

سوره‌های جهان را ورق زدن

قماش خاك را تكاندن

و یافتن:

 انسان را

          چكانده در دستمالی!

 

در تكاپویی بی‌كفاف

 ستیغ‌های زمان را جستن

و یافتن:

عشق را عصّاری وْ

                  دانش و رؤیا را سنگسار!

 

بازآمدن از كنكاشی شگرف

با كتیبه‌هایی از مزمورهای آفرینش:

چگونه پاك توان كرد

 امضای آزادی را

 از نخستین برگ شناسنامه‌ی انسان؟

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: آزادی اندیشه, آزادی قلم, شعر اعتراضی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

جهان سوم ـ سعاد الصباح

جهان سوم

«چون عشق نزد ما

احساسی درجه سه است

و زن

شهروندی درجه سه

و کتاب‌های شعر

کتابهايی درجه سه‌،

به همين خاطر

 ما را

مردم جهان سوم می‌نامند»!

 

🖌 سعاد الصباح


برچسب‌ها: جهان سوم, شعر جهان, آزادی, برابری
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

یك ستاره باش، بگو«نه» ـ س. ع. نسیم  

یک ستاره باش بگو «نه»

 گوی شب می‌غلتد و

تاریك‌تر از او

كلبه‌های شب‌گرفته!

رشته‌ی زنجیر شب ـ آژنگ این گوی

می‌رسد تا اولین «آری».

بگو «نه»

تا بفهمی از كجا آغاز باید كرد...

 

بگو «نه»

تا بفهمی از كجا باید گسست

رشته‌ی زنجیر زیور ـ تار  این زرباف.

 

هیچ روزی بی خبر نیست

غلت‌های گوی این شب

                            بی صدا نیست

گوش‌دار این زنگ شب ـ آهنگ را.

در مجال غلت این گوی مسلط

یك ستاره باش

                    بگو «نه»...

 

بگو «نه»

تا بفهمی بامدادان را

از پس چندین هزاره گم شده ـ خورشید

تا كجای این كرانه آوری بازش؛

تا بفهمی آدمی را

از كجا آغاز باید كرد...

 

سعنسیم


برچسب‌ها: شعر اعتراضی, ستاره‌, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

بیا و دلپذیر کن هوای شهر مرده را ـ س. ع. نسیم

چكامه گو و چنگ زن!  دلم گرفت از این جهان

 به دور شبگسار ما              در آسمان من بمان

 

ندای كیست می‌زند     به گوش پنجره صدا

 مگر دوباره می‌وزد          صحاری بنفشه‌ها؟

 

بیا و دلپذیر كن              هوای شهر مرده را

مگر تو مرهمی نهی     امید زخم‌خورده را

 

سعنسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

توی فریاد دقایق ـ س. ع. نسیم

من اگه فریادم و آه             تو نهایت جوابی

من اگه خاكم اگه برگ  تو برام بارون و آبی

 

بین ما هرچی كه بوده         هستی و دنیای یك عشق

دست ما، ما رو به هم داد   ما شدیم معنای یك عشق

 

در سكوت ساكت ما     توی فریاد دقایق

آه ما هم‌ریشه بود و    راه ما فرش شقایق

 

نمی‌دونم عشقتو كی                به پری بادها داد

چی بگم به نعره‌ی دشت؟ چی بگم به نعره‌ی باد؟

 

هنوزم فریاد و آهم            تو نهایت جوابی

هنوزم خاكم و برگم    تو برام بارون و آبی...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

هزار و یک شب ـ س. ع. نسیم

شد از «هزار و یک شب»      صد شب هزارِ دیگر

من باشم و تو مانی                  ای ناجی شبانه !

 

عشقت مگر چه‌ها کرد    در هر «هزار و یک شب»

کاین شعله می‌کشد باز             در جان ما زبانه؟

 

این راه و جست‌وجو را    این عشق و گفت‌وگو را

پایان نباشد و نیست                    در دفتر زمانه...

 

 سعنسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

ملاقات گل سرخ ـ س. ع. نسیم

باروت را دوست دارم

باروت را برای انفجار سنگ‌ها دوست دارم

که راه و جاده‌ای را

به ملاقات گل سرخ

                     بگشاید...

 

سعنسیم

۱۶ تیر ۹۸


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

بر باغ ما ببار ـ محمدرضا شفیعی کدکنی

 بر باغِ ما ببار!

«بر باغ ما ببار

بر باغ ما که خنده‌ی خاکستر است و خون

باغِ درختْ‌مردان،

                       این باغِ باژگون.

 

ما در میانِ زخم و شب و شعله زیستیم

در تورِ تشنگی و تباهی

با نظمِ واژه‌های پریشان گریستیم.

 

در عصرِ زمهریریِ ظلمت

عصری که شاخِ نسترن آن‌جا

گر بی‌اجازه برشکفد، طرحِ توطئه‌ست

عصر دروغ‌هایِ مقدس

عصری که مرغِ صاعقه را نیز

داروغه و دروغْ‌درایان

                        می‌خواهند

در قاب و در قفس.

 

بر باغِ ما ببار!

بر داغِ ما ببار!»

 

محمدرضا شفیعیکدکنی (م. سرشک)

از مجموعه‌ی «خطی ز دلتنگی»


برچسب‌ها: شعر معاصر ایران, شعر اعتراضی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

حدیث عشق بیان کن ـ حافظ

نسیم صبح سعادت! بدان نشان که تو دانی،

گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

 

تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت

به مردمی نه به فرمان، چنان بران که تو دانی

 

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

 

یکی‌ست ترکی و تازی در این معامله حافظ

حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی


برچسب‌ها: حافظ, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

تو را پنداشتن زیباست ـ س. ع. نسیم

تماشای جهان سخت است

تو را پنداشتن

                زیباست!

تو را در ناگهانی‌های دیدن،

                    ناگهان زیباست!

 

در این غارتکده ـ گیتی

تماشای جهان سخت است؛

تو را

به لبخندی ضیافت چیدن از یادت

چه پنداری‌ست زیباپوش

جه دریایی‌ست ماهیگرد...

 

تماشای جهان سخت است

تو را پنداشتن زیباست...

 

 س. ع. نسیم


برچسب‌ها: صلح, آزادی, برابری, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

واسه یک فاصله از تو کم شدن ـ س. ع. نسیم

من به اندازه‌ی یك تاب شقایق در باد

لحظه‌ی عشق تو رو می‌لرزم.

واسه یك فاصله از تو كم شدن

 پْلای رنگین كمونو می‌دوم.

واسه پیدا كردن رد گلای سرخ تو  

زیر حجم  آسمون خط می‌كشم.

 

واسه‌ی رسیدن به قله‌های اسم تو

تا سر كوه الفبا می‌دوم

و هنوز

واسه‌ی دیدن واژه‌های شعر تو

یه الفبا كم دارم...

 

اگه سخته تو رو دیدن

اگه دوره این رسیدن

من چقـدر دوست دارم

ـ و دلم می‌خواهد ـ

كه به اندازه‌ی یك جرعه از این شوق

و به اندازه‌ی عمر یک عشق

ـ قد یه جرعه‌ی خیس

و كفی لمس عطش ـ

از لبای اقیانوس تو

                    فكر بردارم... 

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: آزادی, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

عشق راه افتاده‌ست ـ س. ع. نسیم

ـ لب بام

این همه غوغا چیست؟

این همه خورشید

از كجا آمده‌اند؟

 

ـ سال‌ها آمده‌اند!

غم و اندوه و سكوت

رخت تنهاییِ خود افكنده.

در حیاط خانه

زندگی

         داده درفش

                      به سرانگشت سـرو.

 

عشق

        راه افتاده‌ست...

كوچه‌ها خلوت نیست

داغ‌ها متحدند

رنج‌ها كرده گره مشت خروش

گورها ملتهب‌اند

لاله‌ها، طوفانی...

عشق

       راه افتاده‌ست...

با دلم مژده‌یی از روشنی و پیوندی‌ست

خبری «از صدف كون و مكان» در راه است...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

می‌تراود بامداد تازه با چشمان فكری نو... س. ع. نسیم

در بساط این شبِ كژخیم و تیغِ فقرِ معناكُش

در دیار داغِ بی‌برگی و داس «دار»

نیست رامم

كاغذ مشق و حسابِ ضربِ صفر و بیست!

 

بر فراز قلّه‌ی این قرن یلدایی

نیست رامم

دفتر تفریق و جمع این شمار بی‌شمار شب!

 

بر لطیف برگ كاغذ

می‌تراود بامداد تازه با چشمان فكری نو...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عصر نو, شعر نو, ادبیات و شعر فارسی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۸ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

چیزی بگو...دستی برآر... ـ س. ع. نسیم

چیزی بگو!

 دستی برآر!

نذار كه این كهنه‌قبای نظم سرد

پاهای راهیان فكر تازه رو خسته كنه.

 

بذار كه واژه‌ی عبور از این شبِ عمیق

فلوت عاشقانه‌ی گلو و نای ما باشه.

بذاركه واژه‌ها به فكر زندگی باشن.

بذار كه بی‌حدی فكر واژه‌ها

حجم صدای ما باشه .

 

بذار كه واژه‌ها برن آدما رو خبر كنن

دستای باد

            چنگ بزنه تُو گیس صبح

فكری

         لباشو وا كنه

چشمی

         الهه‌های آزادیمونو

پاسخ لحظه‌ی هزاره‌ها كنه...

 

سعنسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۷ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

یادواره هلن کلر

یادواره‌ی

هلن کلر

۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ ـ ۱ ژوئن ۱۹۶۸

🖌 نویسنده‌ی نابینا و ناشنوا، فعال حقوق زنان و سوسیالیست آمریکایی

 

اسطوره‌ای از توانستن و بایستن

اراده‌ای شوق‌انگیز

جنگاور عرصه‌های تجلی و زوال

کاشف نور در هزارتوهای تاریک

فاتح کلمات در پیچاپیچ همیشه‌های سکوت

تجسم اصالت عشق

نمادی از میلاد نو


برچسب‌ها: هلن کلر, یادواره
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

تو روسفید بودی از سپیده‌ی جوانی‌ات ـ س. ع. نسیم

تو روسفید بودی از سپیده‌ی جوانی‌ات

 

در آسمان عشق تو        كجا ستاره‌یی نبود؟

از این ستاره سوختن    کجا شراره‌یی  نبود؟

 

ز پنجه‌های این شبِ           تبر به دوش تیربار

هزاره در هزاره دیو          هزاره در هزاره عار،

 

تو روسفید بودی از          سپیده‌ی جوانی‌ات

اگرچه شب نشسته در  كمین كینه‌خواهی‌ات

 

بخوان که دست و نـای«نِـی»،   تو را نوشت، تو را سرود

 به نام تو،  برای تو                       كجا ترانه‌یی نبود؟

 

در این گریوه‌های تلخ   در این فراق پلك‌پوش 

تو باش و سایه‌ی همای      سپیده‌های شادنوش

 

به پیش تیر غمزه‌ات       زمین، همیشه رام باد

به شعله‌های عشق تو        جواب او سلام باد...

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

تصور کن ـ س. ع. نسیم

تصور کن !

 

امیدت باد دنیایی نوین را

تصور كن جهانی به از این را

 

جهانی، عالمی با دانشِ شاد

تصور كن كه دانش محتشم باد

 

جهانی را كه انسان «تن» نباشد

تصور كن كه «مرد» و «زن» نباشد

 

در آن دنیای زیبایی كه داری

تصور كن قفس را بی قناری

 

خوشا آزادی و فخر و شكوهش

تصور كن تویی مهر و فروغش

 

به یاد آور... گل سرخی كه داری

ز آزادی گرفتی یادگاری...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۴ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

شعری جواب زندگی ـ س. ع. نسیم

شعری جواب زندگی

 

شعری بگو، یه شعر خوب! شعری که حرف ما باشه

 تُـو تشنگیِ واژه‌هاش              یه عالمه دریا باشه

 

شعری بگو ـ نه سر به راه    تو قاب روزنامة عصر

مجیز داو این و اون           اجیر سکه‌های قصر ـ

 

شعری که ایران منو           بتونه تصویر بکنه

 این وطن گرسنه رو         با آزادی سیر بکنه


شعری كه آه مردمو          دلتنگ، معنا بكنه

دل ترانه‌هاشونو              والـه و شیدا بكنه

 

هم حس و درد مشترك  تُو حرف واژه‌هاش باشه

هم كفتر سفید عشق           قاصد نامه‌هاش باشه

 

شعری، یه شعر بی نقاب ـ  شعری، یه شعر بی دروغ

دادی، یه داد آشنا               از جنس فریاد فروغ

 

شعری كه مردما تُو اون   همدیگه رو صدا كنن

خاطره ‌هاشونو یه‌ جا       تو چشم هم نیگا كنن

 

آدرس آزادیمونو          الفباهاش بلد باشن

شادی و اشك مردما     براش ستاره بپاشن

 

بگرد پی یه شعر خوب   كه واژه‌هاش تشنه باشن

حتا اگـه رو چلّة               سرنیزه و دشنه باشن

 

بگرد پی یه شعر داغ        كه عطشش صدات كنه

تو چشمه‌های واژه‌هاش       مث یه ماه نیگات كنه

 

خستگی‌ها با شعر خوب          از تن زندگی به دور 

شبو نیگا كن، شیشه‌هاش    می‌شكنه با یك قطره نور

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

از مادران شهر بپرس! ـ س. ع. نسیم

از مادران شهر بپرس!

 

از مادران شهر بپرس

سرو سهی‌قد معشوق شهر کجاست.

از مادران شهر بپرس

باران کجا ترنم بذر حماسه کاشت؟

از مادران شهر بپرس

پیک غزل

کجا لب دیوان بوسه را

تقدیم لاله‌های عاشق این خاک کرده است؟

 

من هر کجا نشانه‌ی دیَار عشق را

در سالیان گردباد

گم کرده‌ام

از مادران شهر نشانی گرفته‌ام...

 

س. ع. نسیم

۲۶ خرداد ۹۸


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب

رباعی ـ س. ع. نسیم

از عشق بسی گفت و شنیدم، محبوب!

 

شاید که دگر تو را ندیدم محبوب!

 

یک عمر به سنگ این جهان مشت زدم

 

این سنگ بماند و من پریدم...محبوب!

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: رباعی, عاشقانه, شعر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱ تیر ۱۳۹۸

لينك مطلب