نوروز ۱۳۹۹ مبارک ـ سعید عبداللهی

نوروز ۱۳۹۹ مبارک

تو بمان که فرودینی

تو خجسته سال‌هایی

خبر شمیم نوروز

گل باغ آشنایی

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: بهاران خجسته باد, نوروز
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

بهاران خجسته باد

نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

بهاران خجسته باد

نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

راز زیبایی ـ س. ع. نسیم

راز زیبایی

گوش کن !

این‌جا

زیر این رنگین‌کمان بال و پرهای لطیف من و تو

بس حصار و سیم و خار!

 

گوش دار !

شوق پرواز من و تو

رمز زیباییِ بال و پر ماست.

 رسم پرواز فقط

راز ماندن بود ما را.

 

تو فقط

عشق پرواز به‌خاطر بسپار...

 

 س. ع. نسیم

۲۸ اسفند ۹۸


برچسب‌ها: پرواز را بخاطر بسپار, راز زیبایی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

وقتی خانه محیط کار و  کانون فعالیت می‌شود ـ سعید عبداللهی

وقتی خانه محیط کار و  کانون فعالیت می‌شود

با ورود کرونا به جهان، اکنون سبک زندگیِ همه تغییر کرده است.

خانه تبدیل به محیط کار و کانون فعالیت شده است. در طول مدت ماندن در خانه، برنامه‌ریزی و استفاده از زمان زیادی که داریم، بسیار ضروری است. زمان، این عامل اصلی موفقیت و پیشرفت، اکنون به چنگ ما آمده است. با برنامه‌ریزی می‌توانیم:

به خانه‌مان در وجوه و امور مختلف رسیدگی کنیم.

می‌توانیم کمبودهای دانش کامپیوتری‌مان را کامل کنیم.

می‌توانیم تخصص کاری، شغلی، تحصیلی، علمی، ادبی، فرهنگی و هنری‌مان را متمرکزتر ادامه دهیم.

می‌توانیم برای روزهای عید، سرگرمی‌ها و تولیدات جذاب خلق کنیم.

می‌توانیم کتاب‌هایی را که سال‌ها آرزو داشتیم بخوانیم، دست بگیریم و روزی چند ساعت مطالعه کنیم. به دوستان و دیگران هم می‌توانیم کتاب معرفی کنیم.

 می‌توانیم فیلم‌های مورد علاقه‌مان را لیست کرده و تهیه کنیم و روزها و شب‌های عید دور هم بنشینیم و تماشا کنیم.

می‌توانیم اخبار داغ دنیا را روزانه در ساعات مشخصی دنبال کنیم و پیرامون آنها با اعضای خانواده یا دوستانمان تبادل نظر داشته باشیم.

می‌توانیم بیشتر از قبل بر روی اینترنت، افکار و تجربیات و نظراتمان را با دیگران به اشتراک بگذاریم و زمان و زندگی دیگران را هم جلوه و شوق و نشاط ببخشیم.

می‌توانیم بسیار کارها بکنیم که مغلوب ویروس‌ها و کرونازدگی و خمودی نشویم. در مبارزه با کرونا می‌توانیم کمک‌کار فکری همگان باشیم.

شما هم می‌توانید به محورهای «می‌توانیم...» اضافه کنید...

 

سعید عبداللهی

۲۷ اسفند ۹۸


برچسب‌ها: کرونا در جهان, نوروز, مفهوم زمان
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

ایام شمایید ـ س. ع. نسیم

نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

بهار می شود ـ سیاوش کسرایی

نگار من !

امید نوبهار من !

لبی به خنده باز کن

ببین چگونه از گلی

خزان ما

بهار می‌شود...

 

سیاوش کسرایی


برچسب‌ها: سیاوش کسرایی, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

کوچ بنفشه ها ـ محمدرضا شفیعی کدکنی

کوچ بنفشه‌ها

در روزهای آخرِ اسفند

کوچِ بنفشه‌های مهاجر

                          زیباست.

 

در نیم‌روزِ روشنِ اسفند

وقتی بنفشه‌ها را از سایه‌های سرد

در اطلسِ شمیمِ بهاران

با خاک و ریشه

ـ میهنِ سیارشان ـ

در جعبه‌های کوچک چوبی

در گوشة‌ خیابان، می‌آورند:

جویِ هزار زمزمه در من

می‌جوشد:

ای‌ کاش...

ای کاش آدمی وطنش را

مثل بنفشه‌ها

ـ در جعبه‌های خاک ـ

یک‌روز می‌توانست

همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست

در روشنای باران

در آفتابِ پاک.

 

محمدرضا شفیعی‌کدکنی (م. سرشک)

مجله سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۰، صص ۱۶۸ـ ۱۶۹


برچسب‌ها: کوچ بنفشه ها, فرهاد مهراد, شفیعی کدکنی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

سورها مسرور از ما ـ س. ع. نسیم

سورها مسرور از ما

 

من چرا از روي آتش

گرمرويي  برنگيرم؟

تو چرا از روي آذر

برنيفروزي فروزان شعله‌هاي اخگر عشق؟

ما چرا با شعله‌مان

 اين شبانگه‌ ـ رويً زردٍ اهرمن‌خوی

برنكوبيمش به سنگ سرخ‌ خورشيد؟

 

شعله از ما گرمرو باد

دشت‌ها بر سينه‌هامان خرم و باز

رودها

انديشه‌مان را بيكران‌جوي

جنگل از ما گیسوافشان

آسمان

رؤيايمان را ناكرانمند.

 

روبه‌رومان

 باغ‌ آيينه مكرر

سورها مسرور از ما.

تاب شعله

رقصِ سرخِ آرزومان.

 

زير نيليِ سپهرِ فرودين

بر فلات سبز و سرخ و ‌‌سيم‌پيكر

با فروزش‌هاي آزادي

 مكرر سورها و شعله‌هاتان...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: چهارشنبه سوری, نوروز, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

تویی خجستة عید ـ س. ع. نسیم

تویی خجسته‌ی عید

در انتهای فصل سپید

تویی تویی خجسته‌ی عید

 

در انتهای سرد سکوت

تو باشی‌ام غریو و نبید

 

صدا، صدای آمدنت

ز رقص یاس و نرگس و بید

 

زمین به انتظار تو گشت

بمان و باش امید سپید...

 

س. ع. نسیم

۲۶ اسفند ۹۸


برچسب‌ها: نوروز, ایام شمایید
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

در هاله‌ی یك كلمه ـ سعید عبداللهی

 در هاله‌ی یک کلمه

«این زندگی كه مدام خود را به بحث فلسفی تحمیل می‌كند، چیست؟» 1

من سالیان سال فکری را گاه مثل جریان آبی آرام و‌ بی‌صدا، گاه مثل تیک‌تاک ساعتی شماطه‌دار و گاه مثل عبور شهابی با خود داشته‌ام. فکری که با سایه‌ام تعقیبم کرده و سوژة برخی نوشته‌هایم هم شده است. این فکر تعبیری از ‌جملة استناد شده در اول این نوشته است. فکری که هر بار سراغم آمده، به من گفته است: «زندگی، نیرومندترین کمینگاه و پر کشش‌ترین گرداب است».

قرن‌های متمادی‌ست که كلمه‌ی زندگی در علم، در فلسفه، در تاریخ، در شعر، در قصه و در همه‌جا و همه‌چیز، حلاّجی و كالبدشكافی می‌شود.

زندگی، حماسه‌یی كه هر صبح آن را خلق می‌كنیم، به آن سلام می‌‌گوییم و شب، از دیده پنهان و در سكوت، درجامه‌ی رؤیا استمرارش می‌بخشیم.

«زندگی»، نیرومندترین كلمه‌یی است كه كلمات دیگر در شعاع آن گرد می‌آیند. همه‌ی كلمات، روی جاده‌یی تعبیر و تفسیر و تبیین می‌شوند و در آن ‌درخشندگی یا تیر‌گی می‌یابند كه نامش زندگی است.

   آخرین فكر شب‌ها، اضافه شدن احساس حسرتی است كه به كاروان فكرهای شب‌های پیشین می‌پیوندد. در راه و اطراف و پیرامونمان، صورت‌های ناپیدا و مرئی زمان‌ها و احساس‌های سركوب شده و پاسخ ناگرفته و تعبیرنشده محاصره‌مان می‌كنند. در شعاع این احساس‌ها هستیم و همیشه تعقیب میشویم.

  شب‌ها كوله‌باری از فكرها را از شانه‌ برمی‌داریم و بالای سر به دیوار تكیه‌شان می‌دهیم. در آغوش لباس عادت و در شنل زمان، پوشیده میشویم. در تكرار این عادت، می‌توانیم فكرهایمان را ببینیم و طنین دلشوره‌گی‌ها و صدایشان را بشنوم. در این گشت و تماشاها و رفت و آمدها، از فكرهایمان می‌شنویم: «این زندگی كه مدام خود را به بحث فلسفی تحمیل می‌كند، چیست؟»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1): بابك احمدی، آفرینش و آزادی، ص ۱۵۶

 

سعید عبداللهی

از کتاب: نوشته‌های روبه‌رو


برچسب‌ها: نوشته‌های روبه‌رو, تخیل, آفرینش
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

می‌خواهمت از نای سنگ   بازآوری نسرین و رنگ ـ س. ع. نسیم

می‌خواهمت از نای سنگ

 بازآوری نسرین و رنگ

تا چشم خود وا می‌کنم             خود را تماشا می‌کنم،

هستي‌م بر كفر سجود                  «بود»يم بر «دار» نبود

از چیست واويلاي من؟            این شیون و  ای وای من؟

اي داد از ای وای من!              از هوهوی بی های من

من کیستم، من کیستم؟            این مویه‌ها از چیستم؟

 

ـ این چاوش «نی» چیست این؟    شیدای کوی کیست این؟

ـ ني از سر «دار» آمده                 از كوي و بازار آمده

از نای‌های مرغ حق                 از مرگ‌ها برده سبق

از واله‌های  بی‌دیار                    از هدهدان بی‌مزار

 

ـ این «دار»ها از چیست این؟          نی بودن است و نیست این

این دور شدادیست این                  بیداد را آری‌ست این

این آدمی را چیست این؟              این‌جا چه انسانیست این؟

                                    

شب از کدامین سو رمد؟                خورشید ما کی می‌دمد؟

آن زهره تا سورم دهد                   هستي و مزمورم دهد

صبحی که «نی» از نای سنگ         بازآورد نسرین و رنگ

صبح اناالحق‌گوی عشق                  با هدهدان کوی عشق

صبحی که آزادی چنین                 رقص آورد شوق زمین...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: مثنوی, نیستان, آزادی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

زندگی هم زندگی‌های قدیم

زندگی هم زندگی‌های قدیم

زندگی هم زندگی‌های قدیم

عشق هم آن عشق‌های آتشین

یار هم یاری كه با من یار بود

در عبور روزهای دلنشین

 

گفتوگو هم گفت‌وگوهای قشنگ

در شبان شعر مهتاب و شراب

بوسه هم آن بوسه‌های غرق مهر

تا سحرگاهان پیش از آفتاب

 

موسیقی هم ساز فرهنگ شریف (۱)

با صدای زیر و بم‌های بنان(۲)

پنجه هم از آن پرویز(۳) و ملك(۴)

با كسائی(۵)، نی‌نواز جاودان

 

شعر هم تعبیر سهراب(۶) و فروغ(۷)

از خدا، از بودن و دلخستگی

ارتباط شاملو(۸) با قلب خویش

یا كه نادرپور(۹) با دلبستگی

 

🎹 🖊 نشانی‌ها ــــــــــــــــــ

(۱) فرهنگ شریف ـ  نوازنده تار

(۲) غلامحسین بنان ـ خواننده

(۳)پرویز مشکاتیان ـ نوازنده سنتور

(۴)حسین ملک ـ نوازنده سنتور

(۵)حسن کسائی ـ نوازنده نی

(۶)سهراب سپهری ـ شاعر

(۷)فروغ فرخزاد ـ شاعر

(۸)احمد شاملو ـ شاعر

(۹)نادر نادرپور ـ شاعر

 

از آثار:  فرامرز اصلانی


برچسب‌ها: آری آری زندگی زیباست
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

روزی برسد ـ س. ع. نسیم

روزی برسد برای ما نیز چنین

رقصی ز عبور از این‌چنین شام غمین
 

روزی برسد که مام ایران بوسد

رقص‌آور ارژنگ کمان رنگین

 

 س. ع. نسیم

۲۳ اسفند ۹۸


برچسب‌ها: بهار بزرگ
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

تو و بهار ـ س. ع. نسیم

چندان که رسیدنت را

دانش بهار و عشق خواسته‌ای،

پله پله

تا تو و بهار

چقدر دیگر باید بدانم؟

 

س. ع. نسیم

۲۲ اسفند ۹۸


برچسب‌ها: هنر عشق ورزیدن
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

ایام شمایید ـ س. ع. نسیم

تقدیم به شما 

بادْ ایام

که در نیل‌ْرداپوش سپهر

شادْمرغان شکوفه

بر جلوخان نگاهت

پر بریزند...

 

س. ع. نسیم

۲۲ اسفند ۹۸


برچسب‌ها: ایام شمایید
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

چشم باز ترس ـ س. ع. نسیم

  چشم باز ترس

 

مباد گرگ‌ها سر رسند

در بیشه‌های اندیشه کمین کنند

در بلندی‌های پلیدی

                         پوزار کشند.

 

همه‌ی ترسمان از این باد

ـ گاهٍ پلشت تهی شدن!

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: بودن یا نبودن, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

یادواره‌ی استاد هوشنگ ظریف

یادواره‌ی استاد هوشنگ ظریف 🌷

۱۶ آذر ۱۳۱۷ ـ ۱۷ اسفند ۱۳۹۸

هنرمندی محبوب، بزرگوار، نجیب، با وقار

استاد به‌نام تار

برخوردار از آموزه‌های استادان: روح‌الله خالقی، موسی معروفی، جواد معروفی، حسین تهرانی، حسین دهلوی

تک‌نواز ارکسترهای موسیقی ملی و صبا و گلها

استاد هنرستان موسیقی ایران

سال‌های متمادی همکاری با استادان: فرامرز پایور و محمدرضا شجریان

اجرای کنسرت در کشورهای: آمریکا، شوروی، کانادا، ژاپن، فرانسه، انگلیس، آلمان غربی، ایتالیا، مصر، تونس، مراکش، الجزایر، هندوستان، پاکستان، ترکیه، اتریش و کشورهای اروپای شرقی

مدرس موسیقی ایرانی در دانشگاه‌های آمریکا در ۱۹۷۳

 

یادش در جاودانه‌های نوای مرز پرگهر گرامی 🎼 🌹


برچسب‌ها: هوشنگ ظریف, ارکستر صبا و گلها
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

نی زن ـ س. ع. نسیم

ني‌زن  

 

 کجایی نی‌زن «شور» و «همایون»؟

نواکن ناله‌ی کارون و جیحون!

کجایی پرده‌های دل‌فروزان؟

صدا کن مویه‌های مام ایران!

 

بزن نی‌زن! بزن در پرده‌ی نـی

برآر از زیر و از بالای نـی، هـی!

برآر از جان چوب و پرده آهنگ

 دلم تنگه از این شب‌های دل‌سنگ

عزیز مام ایران توی گوره

 هوای سینه‌ی مردم تنوره

تنور سینه‌ی مردم پـر از سوز

 بزن نـی‌زن! نوای آه دل‌سوز

 

بزن نی‌زن! بزن در پرده‌ی نـی

برآر از زیر و از بالای نـی، هـی!

پیاله‌های چشم ماه و ناهید

 ز مرگ لاله‌ها، خون ـ ژاله بارید

کدامین بامدادان و سپیده

سرشک مادر ایران ندیده؟

 

دماوندان سیمین‌گیسوی من

 نشانده لشکر لالـه به دامن

بزن نی‌زن، بزن در پرده‌ی نـی!

 برآر از زیر و از بالای نـی، هـی!

پری چشمه را بیدار کن، نـی!

گل خورشید را دیدار کن، نـی!

سکوت این شب دشت کویری

 شکن با نغمه‌ی صور صفیری

نواچنگ نکیسا را صدا کن

صفیر صور را هر سو نوا کن... !

 

 س. ع. نسيم


برچسب‌ها: کرونا در ایران, نی زن, دماوند
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

در منزل خجسته‌ اسفند ـ محمدضا شفیعی کدکنی

در منزل خجسته‌ی اسفند

همسایه‌ی سراچه‌ی فروردین

با شاخه‌های تُرد بلوغ جوانه‌ها

باران

    به چشم‌روشنیِ صبح آمده ست.

 

زشت است

 اگر که من

یار قدیم و همدم هم‌ساغر سحر

در کوچه‌های خامُش و خلوت

                                    نجویمش

یا...

با جام شعر خویش

خوش‌آمد نگویمش!

 

محمدرضا شفیعی کدکنی


برچسب‌ها: محمدرضا شفیعی کدکنی, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

چرا کتاب نمی‌خوانیم؟

چرا کتاب نمی‌خوانیم؟

برای آن‌که تصویری از کتاب‌خوانی و مطالعه در جهان داشته باشیم، سرانة مطالعة چند کشور یادآوری می‌شود. این آمار در اردیبهشت ۹۸ منتشر شده است.

سرانه مطالعه روزانه:

 هند  ۱۱۲ دقیقه

 ژاپن  ۹۲ دقیقه

 ایسلند، نروژ، دانمارک و فنلاند   (میانگین) ۶۸ دقیقه

 کشورهای اروپای غربی  (میانگین)  ۵۴ دقیقه

 ایران   ۱۳ دقیقه

 

چندی پیش دوستی تعدادی از پاسخ‌های زیر را برایم فرستاد. دوستی دیگر هم در یک مشاوره، چند تجربه و پاسخ دیگر را گفت.

پاسخ به این پرسش محدود به همین دلایل نیست. شما هم می‌توانید تجربه و پاسخ‌تان را لیست کنید...

 

۱ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا نیازی به کتاب احساس نمی‌کنیم.

۲ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا از شک کردن در پایه‌های قالبی نظری‌مان می‌ترسیم.

۳ ـ کتاب نمی‌خوانیم چون کتاب خواندن کار سختی است.

۴ ـ کتاب نمی‌خوانیم چون دچار تنبلی و بی‌حالی هستیم.

۵ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا احساس می‌کنیم به قله‌های یقین رسیده‌ایم.

۶ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا دچار خودشیفتگی فرهنگی هستیم.

۷ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا به تناقضات درونی‌مان آگاه نیستیم.

۸ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا راه پیروی، تبعیت، دنباله‌روی وتقلید را راحت‌تر یافته‌ایم.

۹ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا ارزش دانایی و آگاهی را نمی‌دانیم.

۱۰ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا  زندگی پرهیاهو و نمایشی را ترجیح می‌دهیم.

۱۱ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا  ندانستن را بد نمی‌دانیم و به آن عادت کرده‌ایم. جهل، آزارمان نمی‌دهد و نادانی را عیب نمی‌دانیم.

۱۲ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا گفت‌وگو را کنشی فضیلت‌مندانه نمی‌دانیم و مهارت گفت‌وگو نداریم.

۱۳ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا در زندگی ما خردمندانه زیستن، جایی ندارد.

۱۴ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا کتاب خواندن دردی از ما دوا نمی‌کند.

۱۵ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا فواید کتاب خواندن را نمی‌دانیم.

۱۶ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا کسی‌ در خانواده و دور و برمان نبوده که کتاب‌خوان باشد که ما حتی تقلید کنیم یا یاد بگیریم.

۱۷ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا به بزرگ‌سالی‌ رسیده‌ایم و نمی‌دانیم چه بخوانیم.

۱۸ ـ  کتاب نمی‌خوانیم زیرا نمی‌دانیم؛ و نمی‌دانیم که نمی‌دانیم. گرفتار جهل مرکبیم.  

۱۹ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا پرسشگر نیستیم که برای شوق پاسخ، جست‌وجو و تکاپو کنیم.

۲۰ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا لذت دانش و شناخت را نچشیده‌ایم.

۲۱ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا کمتر شک می‌کنیم یا اصلاً شک نمی‌کنیم که برای رسیدن به یقین، ولعی داشته باشیم.

۲۲ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا قدرت تخیل را تجربه نکرده‌ایم و تصور دنیایی را بیشتر از همان که هستیم، نداریم.

۲۳ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا کتاب‌خوانی یک فرهنگ است. فرهنگ هم در مدرسه و محله و محیط زندگی شکل و قوام می‌گیرد.

۲۴ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا ما را از بچه‌گی به کتابخانه نبردند. در کشورهای پیشرفته، کودک را ماهی سه ـ چهار بار به کتابخانه می‌برند تا عادت کند و بعد برایش به یک فرهنگ تبدیل می‌شود.

۲۵ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا سرمان را توی تلویزیون کرده‌اند و دیگر نیازی به تفکر نداریم.

 ۲۶ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا در برنامة دولت‌مان نبوده و بودجه هم اختصاص نداده که مردم کتاب‌خوان و باسواد شوند.

۲۷ ـ کتاب نمی‌خوانیم زیرا...


برچسب‌ها: کتاب و کتابخوانی, سرانه مطالعه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

تصور کن جهانی به از این را ـ سعید عبداللهی

تصور کن جهانی به از این را

سعید عبداللهی

گرامی‌داشت «روز جهانی زن» سال‌ها سال است یادآور شورش زنان علیه ستم و استثمارشان توسط افکار و سلطه و قانون کار مردسالار است. قانونی که همیشه مردان آن را نوشته‌اند.

می‌خواهم از آن‌چه از تاریخ و زندگی بشر آموخته‌ام و از احساس و افکاری که به‌دست آورده‌ام، در گرامی‌داشت این روز بزرگ بگویم.

 

من به این یقین و باور محکم رسیده‌ام که اگر جهان ما برپا مانده است که بشود چیزی به‌نام زندگی را در آن به‌پای داشت، این را مدیون زنان هستیم. تاریخ دنیا پر است از نقش برجستة مردان، ولی نقشی که در سایه نگه داشته شد، انسانیت و رسالت آدمیت را نگه داشت. به‌قول گابریل گارسیا مارکز نویسنده مشهور اهل کلمبیا «مردان، تاریخ را با جنگ و خون رقم زدند و زنان، بلور زندگی را دست به دست نگه داشتند تا نیفتد و نشکند».

وقتی کتاب «تجارت برده» را سال‌ها پیش می‌خواندم، بارها گریه کردم. مردان و زنان و کودکان با هم به بردگی گرفته می‌شدند؛ ولی در بردگی هم رنج جان‌سوز زنان به‌مراتب بیش از مردان بود و عاطفه‌های انسانی‌شان بی‌رحمانه شرحه شرحه می‌شد. اما در بردگی هم زنان مقاوم‌تر و شکیباتر بودند.

 

وقتی به خاطرات خانوادگی و خویشاوندی‌ام رجوع می‌کنم، وقتی به زنان و دخترانی که به مناسبت‌های شغلی و حرفه و روابط فرهنگی و سیاسی با آن‌ها آشنا شده‌ام، فکر می‌کنم، در تمام جزئیات خاطراتم از اینان، آن‌ها را صمیمی،  پذیرنده‌،  فداکار، متعهد، مسؤلیت‌پذیر، بردبار، بخشنده‌، قناعت‌مند و در تمامی مشکلات ناگزیر و پیچاپیچ‌های تلخکام، آنان را شکیبا و بن‌بست‌شکن و بزرگوار و آینده‌نگر یافته‌ام که به مرور بر مغز من چکش هوشیار شدن و ناقوس بیداری زده‌اند.

وقتی به دایره‌های تو در توی مطالعه و آموخته‌هایم از حیات بشر و نیز به مشاهدات و یادهای خودم در سالیان عمرم فکر می‌کنم، درمی‌یابم که هرآن‌چه از «زن» و «مرد» در مغز و فکر جوامع آدمی ریخته‌اند، همه دروغ بوده است. این دروغ، هنوز هم در جهالتی مسلط، قربانیانش را شکار می‌کند!

 

بارها در این‌طور مواقع یاد جمله‌ای از نویسندة  بزرگ روس ماکسیم گورکی می‌افتم که نوشت «همه‌چیز کار دست و مغز انسان است». بله، ما انسان‌ها قرن‌ها قربانی افکار دروغینی شده‌ایم که از ما بهتران مذهبی و سیاسی، در مغز ما ریختند که حاصل آن بردگی فکری و سلطة اندیشة جنسیتی بوده است. در این قربانی شدن، زنان در صف مقدم بوده‌اند و چرخة بهره‌کشی جنسی و استثمار جسمی، به گردش خود ادامه داد و بدل به یک فرهنگ رفتاری و اندیشندگی شد! این‌گونه بود و شد که افکار و رؤیاهای زنان در جسمشان زندانی شدند و ما مردان نیز بردة افکار تهاجمیِ خویش دربارة خود و زنان گشتیم!

 

این گردش رفتاری به یک نظام طبقاتیِ مسلط بدل گشت. نظامی که ریشه در افکار طبقاتی و استثماری دارد. قربانیان چنین نظامی البته مردان و زنان هستند؛ ولی سهم زنان بسا بیشتر از مردان بوده و هست؛ چرا که مردان خودشان بخشی از تنظیم‌کنندگان قوانین آشکار و پنهان طبقاتی و استثماری بوده و هستند و زنان در چنین نظامی، نه صاحبان یک اندیشه و آفریننده، که فقط یک جسم برای بهره‌کشی مضاعف هستند.

این‌گونه شد که بشر با اندیشه و دستان خویش قوانین، سنت‌ها و فرهنگ نابرابری را آفرید و پرستندگان بت‌ها و مْدهای مدرن شد! بشری که حاصل وفاداری به جهالت مدرن خویش بوده‌ است!

 

هر جای دنیا که رنج زنان و محرومیت‌های آموزشی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی‌شان را می‌بینیم، کنارش هیولای جهل است که تنوره می‌کشد. جهل اقتدارگرا که از نیرویافتن خرد، قدرت یافتن شعور و پیشاهنگی زنان وحشت دارد؛ چرا که این خرد، شعور و هویت انسانی، تمام بساط قرن‌ها سلطه‌گریِ یک‌جانبه را درهم می‌پیچد و آنگاه ثابت خواهد شد که همه‌چیز دربارة زنان دروغ و فریب بوده است. پس یکی از اهداف بزرگداشت «روز جهانی زن» باید روشنگری علیه جهالت قرون و عوام‌فریبی مدرن باشد.  

 

در جامعه‌ای که فقر و ناهنجاری‌های اجتماعی بیداد می‌کند، قربانی اول چنین شرایطی زنان هستند. چرا که بار زندگی و گردش چرخة صنفی و معنویِ حیات، بر شانة زنان است؛ حتی اگر مردان تأمین کنندة مایحتاج زندگی باشند. این هم از تقسیم کار ماقبل برده‌داری، سپس عصر فئودالیسم و آنک سلطة بورژوازی تمامیت‌خواه بوده و هست. تقسیم کاری که از خانه تا جامعه مو به مو رعایت و اجرا شده و می‌شود. در این عرصه نیز هیولای جهل و ترس از آینده‌ای ناروشن، نگذاشته قدرت تصمیم‌گیری زنان، به‌طور کامل میدان و عرصة ظهور و تغییر بیابد. اگر نمونه‌های موفقی هم بوده، ناشی از درایت و شجاعت زنان بوده که خود را به باشگاه جامعه‌ای مردسالار تحمیل کرده‌اند تا راهی به سوی آینده‌ای بهتر بگشایند.

 

اکنون در گرامی‌داشتی دیگر از «روز جهانی زن» شاهد شکستن بن‌بست‌ها توسط زنان هستیم. در عصر نوظهور ارتباطات جهان‌گستر که لاجرم قدرت آگاهی و آنگاه قدرت انتخاب را میسر نموده است،‌ عرصة این موفقیت، تصمیم زنان برای مقابله با دیکتاتوری‌های سنتی و فکری و فرهنگی و سیاسی است. قدم پیش گذاشتن زنان در این نبرد، منجر به تغییر جهان ما خواهد شد.

اکنون می‌بینیم که پوسته‌های تاریک اعصار و قرون جهل و استثمار، ترک‌ها برمی‌دارند و جوانه‌های دنیایی نوین رخ می‌نمایند. گویی در امتداد شکافتن هر چه بیشتر پوسته‌های تحمیل و سرکوب و سلطه‌گری، جهانی انسانی در حال تکوین و قوام گرفتن است. ولی هنوز شکست فرهنگ بهره‌کشی جنسی و استثمار طبقاتی که ریشه در اندیشة جنسیتی دارد، کارزارهای با قوام‌تر و انتخاب‌های مداوم‌تر می‌طلبد. دانش و شناخت ما انسان‌ها باید به انتخاب و شعور بیانجامد. قدرت و قوام انتخاب و شعور فرهنگی و اجتماعی و سیاسی است که منجر به نیروی تغییر در مناسبات زنان و مردان و کل جامعه خواهد شد.

 

اکنون آن‌چه به جهان سوم یا کشورهای در حال توسعه برمی‌گردد ـ که ایران ما هم در این میان است ـ مانع اصلیِ تغییر و تضمین حقوق شایستة زنان و مردان، دایرة قدرت مسلط سیاسی است. ارگان‌هایی که در این کشورها به‌طور عمده عقب‌مانده، سلطه‌گر، تمامیت‌خواه و موانع اصلیِ تحول و تکامل به جانب آزادی و برابری هستند.

 

بنابراین گرامی‌داشت «روز جهانی زن» لاجرم باید در مسیر تغییرات سیاسی به نفع به رسمیت شناختن برابری زنان و مردان باشد؛ برابری در تمامیِ زمینه‌های صنفی، حقوقی، خانواده، شغل، مسافرت، انتخاب شدن و انتخاب کردن، پوشش، آموزش، ورزش، علم، هنر و سیاست.

«امیدت باد دنیایی نوین را

تصور کن جهانی به از این را

جهانی را که انسان «تن» نباشد

تصور کن که «مرد» و «زن» نباشد

خوشا آزادی و فخر و شکوهش

تصور کن تویی مهر و فروغش»

 

به امید جهانی و میهنی بهتر، حیاتی انسانی‌تر و رسیدن به آرزوی دیرین برابری.

۱۷ اسفند ۹۸


برچسب‌ها: روز جهانی زن, جنبش برابری, جهانی بهتر
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

ماندن هنر است

ماندن هنر است

 

گفت: لغزيدن و افتادن جرم نيست

همه مي لغزيم

همه مي افتيم

اما ماندن

ـ كمي بيشتر ماندن ـ

هنر است

فضيلت است.

 

تمرين كن راه رفتن روي بند و بلا را

كمتر لغزيدن را

كمتر افتادن را

همین...

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

این متن شعرواره، «یادگار دوست» است. حدود دو سال پیش برایم فرستاد.

ساده است و عمیق.

یک تئوری انسان‌شناسی است.

جای پای آدمی را در جاده‌ی تاریخ، آدرس می‌دهد. 

تعهدشناسی است و وظیفه‌آور.

ناظری آمده از گذشته است، زیسته در حال و سالک آینده...

زاد سفر سال‌مان اگرش بدانیم، بیتوته‌گاهش در نیمه‌ی دوم اسفند است.

 

     سعید عبداللهی


برچسب‌ها: قدرت فکر, بودن یا نبودن
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

قیامت عشق ـ س. ع. نسیم

قیامت عشق

دویدیم و پریدیم از  رگبار لحظه‌های مرگ

باغی شدیم از آینه    با سفر درخت و برگ

 

حادثه‌های تُو به تُو       زخمه‌ی رگبار تگرگ

فرصت چیدن زمان  تُو قاب تیک و تاک مرگ

 

ورق بزن این روزا رو      روزای خاطره شدن

فرصت بدون هم‌صحبتی  بی‌گفتگو و بی‌سخن

 

دونه‌ی امید تو رفت   یه جنگلو شکوفه زد

الهه‌ی رنج تو رو       لب ستاره بوسه زد

 

از سر قصه تا حالا   جنگ من و رزم تو بود

قیامتی که محشرِ      عشق من و عزم تو بود

 

 برگرد نگا کن پشت سر    هیچ‌چی به جز عشق نداریم

میراثی که باید اونو                   تُو راه فردا بذاریم...

 

 س. ع. نسیم


برچسب‌ها: صدای سخن عشق, قیامت عشق
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

۱۴ اسفند گرامیداشت دکتر محمد مصدق

۱۴ اسفند

گرامی‌داشت دکتر محمد مصدق

مصدق امیدی نو در افق آینده‌ی ایران بود.

مصدق در زمرة نُخبه‌های ایران‌زمین بود. نُخبه‌گانی که در گردش تاریخ این میهن بر سنگ آسیاب نحس نُخبه‌کُشی، قربانی اتحاد جهالت و دایرة قدرت شده‌اند.

او می‌توانست تابلوهای تکراری نقش و نگار یافته با امیران و سلاطین جامعه‌ی سنتی ما را برگرداند تا این ملت روی دیگری از تابلو حیات شایستة آرزوهای خود را تجربه کند؛

اما کودتا و مماشات با حاکمان بر ملت ما، آن افق در انتظار را تا چند صباحي پاک کرد و بوف کورهاي در کمين بامدادان آزادي ايران‌زمين را بر لب بام اين کشور نگهداشت.

یاد و آرزوها و راهش با ستارگان دنباله‌دار آزادی که از مشروطیت تا هم‌اکنون می‌درخشند، همیشه گرامی باد...

سعید عبداللهی


برچسب‌ها: ۱۴ اسفند, محمد مصدق, نخبه کشی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

رباعیات ـ س. ع. نسیم

در زیر سپهر نیلگون چرخ كبود

 بس گفت و شنیدیم: یكی بود و نبود

هر چند كه گشتیم در آن بود و نبود

 جز عشق و «صدای سخن عشق» چه سود؟

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: رباعی, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

از سیاوش تا چاوش، از قاصدک تا داروگ ـ سعید عبداللهی

از سیاوش تا چاوش، از قاصدک تا داروگ

 سعید عبداللهی

گزیدة مقاله ـــــــــــ

هنر ملی معاصر ایران‌زمین پهنه‌ای‌ فراخ از ادبیات، موسیقی، شعر، نقاشی، سینما، خوشنویسی و...را در بر می‌گیرد که با فرهنگ ملی آن پیوند تاریخی و انسانی دارد. این پهنه به‌دلیل اعتبار هنری‌اش که با جوهر انسانی‌ آمیخته، همیشه در دامن خود نام‌آورانی را پرورده که باید آنان را شاخسارانی از درخت هنر ملی معاصر ایران نامید. یکی از این نام‌آوران محمدرضا شجریان است.     

 

نام محمدرضا بیدکانی (شجریان) برای مخاطبان صدا و هنرش که این صدا و هنر را در ذره‌بین زمان نگریسته و کاوش کرده‌اند، تبلوری از تلفیق و اتحاد طبیعت، هنر، انسان و زیبایی‌شناسی است. شجریان را در ترجمان این تبلور، می‌توان چنین تصویر و توصیف نمود:  

پر آوازه‌ترین و با نفوذترین هنرمند و خوانندة ایرانی در ۵۰ سال گذشتة ایران.

پژواکی از اصالت‌های موسیقی و شعر و ادب و فرهنگ ایران.

هنرمندی که بیش از ۵۰ سال بر روی ظرافت‌های «صداشناسی» تحقیق و تکاپو داشته است.

صدایی زیبا، دلنشین، گاه آرام و گاه شورانگیز و منطبق با فرکانس‌های موسیقی که در میلیون‌ها خانة ایرانیان آشیانه داشته و دارد.

هنرمندی صاحب سبک که برای هنر مردمی‌اش رنج و عشق و تعهد و اصالت و هدفمندی را با هم آمیخت.

خواننده‌ای که دست در اعماق هزار سال شعر فارسی برده است تا حرف زمانه‌اش را از گنج فرهنگ میهنش برگزیند و به مردم ایران تقدیم کند.

 

کدام ایرانی و نسل‌های پیاپی ایرانیان هستند که نوای تاریخی و شورانگیز «رزم مشرک» (همراه شو عزیز) را با نواسازی و شعر پرویز مشکاتیان و صدای محمدرضا شجریان نشنیده و همواره در شوق عشق به آزادی و رهایی، زمزمه‌اش نکند؟ ترانه‌ای که بارها بازسازی و بازخوانی شده و جزئی از فرهنگ و موسیقی ملی ایران در وصف آرمان برابری و جلوه‌های زیبای زندگی اجتماعی است.

 

محمدرضا شجریان از نادر خوانندگان و هنرمندان ایران‌زمین است که در پیوند هنر با جامعه و مردم، مسیری هوشمندانه و موفقیت‌آمیز را طی نمود. او این موفقیت را نه فقط از منظر هنری و یا تکنیک‌ها و فنون برجستة خاص خودش، بلکه از پیوندش با نیازهای اجتماعی و فرهنگی مردم و سرزمینش کسب نمود. او در بسیاری از آثارش تلاش کرد نیازهای روحی و عاطفی و فرهنگی مردمش را بازتاب دهد و اثر هنری‌اش با شوق و رنج و شادی و اشک آنان بیامیزد و زبانی برای خاطره‌انگیزی‌ها و آرزومندی‌هایشان باشد.

 

شجریان با نام «سیاوش» به عرصة بیکران موسیقی و شعر و نواهای مشترک و حس‌آمیز و جادویی این دو قدم گذاشت. او در تلفیق این دو و پیوندشان با حس و عشق عمومی ایران‌زمین، بر پیوند اصالت‌های فرهنگ و اخلاق و هنر پایدار ماند. در استمرار این پایداری، همراه با گروه‌های «شیدا» و «عارف» بر نام‌آوری و نفوذ سلسله «چاوش»ها اثری ماندگار گذاشت.

«چاوش»ها از نظر تاریخی و اجتماعی و فرهنگی، عجین با دوره‌ای از تحول سیاسی جامعة ایران در حد فاصل سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۵ بودند. جنبش آشکار و پنهان آن سال‌ها در مویرگ‌های جامعة نوخواه ایران، همانا ضرورت تاریخیِ «آزادی» بود که از پس رستاخیز رخ‌نمون آغازینش، به محاق رفته بود. «چاوش»ها به میزانی که میدان و عرصه داشتند، تلاش کردند پاسخ نیاز نسل جوان به ضرورت آزادی و اعتلای فرهنگی ایران باشند.

 

اگر به سیر پیوند شعر غنایی و ادب پرآوازة ایران با آثار شجریان نگاهی تأمل‌برانگیز داشته باشیم، درمی‌یابیم که جایگاه این آثار با تسلط بر سیر شعر و تاریخ ادبیات ایران، بهتر شناخته خواهد شد. بی‌شک آن کس که به رمز و رازهای غنایی و معناییِ نهفته در دیوان حافظ مشرف است، تصنیف «روز وصل دوستداران» شجریان را در سال ۱۳۶۴ و در هوای سیاسی و اجتماعی آن سال‌ها، فراتر از یک ترانة حتی زیبا قدر خواهد شناخت.

 

اکنون شجریان یکی از تجسم‌های عینیِ «تنها صداست که می‌ماند». از سیاوش تا چاوش و از قاصدک تا داروگ، به‌راستی برای این «ماندن»،‌ صدها آلبوم «صدا» در جامه‌ای از حریر و تحریر آفریده شده است. حریر و تحریر نوا و هنری که با طلوع و غروب خورشید و مهتاب سرزمینش پیوند و گردش یافته است...

اسفند ۹۸

متن کامل مقاله در لینک زیر:

https://bit.ly/38oeMYp

 


برچسب‌ها: شجریان, چاوش, قاصدک, داروگ
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

رباعیات ـ س. ع. نسیم

بر خیز كه شلاق تگرگ است، عزیز!
در میهن ما خندة مرگ است، عزیز!
توفان تبر به جان باغ افتاده‌ست
 هی های گل و فلوت برگ است، عزیز!

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: رباعی, فلوت برگ, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

مقاله‌های آموزشی دربارة ویروس کرونا

مقاله‌های آموزشی دربارة ویروس کرونا

 

l پاسخ سازمان جهانی بهداشت به سؤال‌های رایج دربارة کرونا

لینک متن در سایت دویچه وله فارسی: https://bit.ly/38eFJxT

 

l ویروس کرونا برای ادامة حیات به چه چیزی نیازمند است؟

لینک مقاله در سایت دویچه وله فارسی: https://bit.ly/2TiQw61

 

 باورهای نادرست دربارة کرونا

لینک ویدئو در سایت دویچه وله فارسی: https://bit.ly/38bGZl9

 

دسترسی به پی. دی. اف سرجمع مقاله‌ها از طریق لینک زیر:

https://bit.ly/32FrWiL


برچسب‌ها: کرونا, سازمان جهانی بهداشت
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

خانه‌ام آتش گرفته! ـ س. ع. نسیم

خانه‌ام آتش گرفته!      

 

كی داره خونه‌مو آتیش می‌زنه؟

 این آتیش، «آتیش یاس و سوسنه» (*)  

 

نعرة خدا شده سوزِ غزل

 نعش گل رو دستامون بغل‌بغل

 

شب غربت و ستاره كشتنه

 هق‌هقِ الهة خاك منه

 

شب خونمرگیِ قطره قطره

 شب رؤیا كُشِ ذره ذره

 

نعش رازقی، ببین بغل بغل

قلم خون توی هر شعر و غزل

 

می‌ریزه از آسمون خون سحر

های و هی می‌رسه از كوه و كمر

 

پرده‌های لابه لا سخن هنوز

رو لب لاله و یاسمن هنوز...

 

ای ستارة شب اهریمنی!

قصة هزار و یك شب منی

از پسِ هزارهزاره کشتنت

 کی می‌شه سپیدة بوسیدنت...؟

 

س. ع. نسیم

ــــــــــــــــــــــــــــــــ 

(*) «کباب قناری بر آتش سوسن و یاس»، احمد شاملو، شعر «در این بن‌بست»


برچسب‌ها: در این بن‌بست, خانه ام آتش گرفته
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

روز جهانی کتاب

دهم اسفند

روز جهانی کتاب

«من دوستی هنرمند

باسود و بی زیانم

از من مباش غافل

من یار پند دانم»

 

با یاد عباس یمینی شریف

 

📚 با کتاب و ترویج دانش و فرهنگ، به سوی دنیایی بهتر و انسانی‌تر

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 مقاله

جهان با كتاب، دنياي بی‌كتاب

سعيد عبداللهي

  هر بار كتابي دست می‌گیرم، حس شوقي در چشمانم مي‌دود. گويي جهاني با همة عظمت و شگفتي‌‌اش پيش رويم گشوده می‌شود.

با كتاب است كه درمي‌‌يابيم جهان ما چقدر عظيم، شگفت و شايستة شناختن است. 

 كار كتاب، شكستن محدوديت‌ها و حصارها و پيوستن به نيروي لايزال انديشندگي است. با كتاب است كه هميشه در آن سوي درياها، دنياهاي ديگري را كشف مي ‌كنيم و دايرة شناخت و دانشمان باز و گسترده مي ‌شود. اين دايره هر چه وسيعتر باشد، يكديگر را در سهولت بيشتري كشف كرده و خواهيم شناخت و زندگي را هدفمند‌تر از آن‌چه در آن محاطيم، خواهيم ديد و شناخت.

من در كتاب‌ها با بسياري انسان‌ها همزبان مي‌شوم. در كتاب‌ها به ديد و شنود رازها و عشق‌ها و حرف‌هاي  نهانمان می‌رويم و رشته‌هاي پيوندمان تكثير مي‌‌شوند...گويي در كتاب‌ها، قدرت يگانگيِ خويش را ديگربار بازمي‌يابيم. اين در ذات قلم است كه وقتي با هنر مي‌آميزد، از گوهر خويش مايه می‌گذارد تا بی‌پروا و صميمي با همگان حرف بزنيم.

    با كتاب است كه درمي‌يابيم آگاهي و دانش، بزرگترين قدرت شكست‌ناپذير و بي‌همتا و نيرومندترين ياور هستيِ انسان است. آري، دانش، قدرت است.

  در كتاب‌ها صداي ميليون‌ها انسان را در طول تاريخ می‌شنويم...همواره احساس مي‌كنم چه حجم عظيمي از چگونگي حيات و سرنوشت انسان‌ها لابه‌لاي اوراق كتاب‌ها در تلاطم‌اند و جريان دارند.

  هر كتابي كه دست مي‌گيريم، خلاصه‌یي از هستي و انسان و تاريخ را با وجودمان پيوند مي‌زنيم. در روزگاراني كه «تماشاي جهان سخت است»، نياز به ايجاد تغيير براي سهولت تماشا، تغيير در فرهنگ را ضروري‌تر مي‌كند. راه تغيير در فرهنگ را كتاب‌ها بهتر نشان داده‌اند. با كتاب‌ها آن‌گونه خواهد بود كه جهان تحمل‌پذيرتر و زندگي، هدفمندتر خواهد شد...

آنگاه که کتاب و دانش در ما بدل به شخصیت و تغییر و دگرگونی در مناسبات اجتماعی‌ و فرهنگی‌مان می‌شود، هستي، حيات، حضور و ضرورت «بودن تا شدن» را در خود خلاصه می‌كنيم...

  

گرامی باد روز جهانی کتاب


برچسب‌ها: روز جهانی کتاب, کتاب و کتابخوانی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

در هوای ابلیس ـ سعید عبداللهی

در هوای ابلیس!

 سکوت بود که در پرسه‌پرسه‌ی هاله‌های فکرمان پر می‌زد. کبریت رابطه به بال‌های سکوتمان رسید و پرهایش گُـر گرفت:

گفت: چیزی بگو!

گفتم: از چی؟ 

گفت: هر چه باشد.

گفتم: لابد «پیش از آن‌که در اشک غرقه شوی!» (۱)

گفت: ای، همچین.

گفتم: دلتنگی؟

گفت: نه، دلگیرم.

گفتم: هان، فهمیدم؛ اجاق مهربانی سرد، درسته؟

گفت: ای، فروغ زندگی بی‌رنگ.

گفتم: ترانه ـ شعرها خونین.

گفت: اهورای خرد دلتنگ.

گفتم: و گرگ فقر، درنده.

گفت: نه دانش را ترنم‌های بارانی...

 

گفتم: خوب شد حرف زدیم. شعر توصیفی خوبی هم شد. 

گفت: از درد مشترکمان بود.

گفتم: می‌بینی اربابان بی‌مروت دنیا با ما چه کردن و می‌کنن؟

گفت: این‌ها دردهای مشترک ما جهان سومی‌هاست.

گفتم: در هوای ابلیس شقی به سر می‌بریم!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  1. احمد شاملو، شعرعاشقانه: «آه ! پیش از آنکه در اشک غرقه شوم / از عشق چیزی بگو !»      

 

سعید عبداللهی

از کتاب: نوشته‌های روبه‌رو

 

 


برچسب‌ها: جهان سوم, نوشته های روبرو
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

یادواره‌ی استاد غلامحسین بنان

یادواره‌ی غلامحسین بنان

۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰ ـ  ۸ اسفند ۱۳۶۴

 

هنر چیست؟ هنرمند کیست؟ هستند انسانی‌هایی که این پرسش را در ضمیر ما به جوشش می‌آورند. چندان که به کنکاش پیرامونشان می‌پردازیم، پاسخ را از چگونگیِ پیوندشان با «هنر عشق ورزیدن» درمی‌یابیم.

 

«بنان» در وهلة نخست یک «صدا» است. در پردة اول سخن گفتن از او به همین صدا می‌رسیم. با این صدا که عجین و مأنوس می‌شویم، کم‌کم به دهلیز یا تالار هنر و هنرمند پای می‌گذاریم. در ادامه و در پرده‌های بعد، این هنر است که صید خود را می‌شناسد و از او، آنی را می‌پرورد که با جوهر و اصالت آن پیوند حقیقی دارد. رسیدن به این «اصالت» و ریشه در آن دواندن، همان تمایز آشکاری است که بازتابش را در «اثر هنری» و کاری که با مردم و جامعة خویش می‌کند، خواهیم دید. این‌گونه است که برخی هنرمندان از تخصص هنری‌شان جلوتر هستند و هنرشان از پی‌شان می‌آید. اینان در زمرة تضمین‌یافته‌های بی‌زوال زمانه‌هایند.

 

در نتیجه‌گیری از ویژه‌گی‌های خاص بنان باید بر تسلط او بر هدفش از کار هنری پی برد. چنین هنرمندانی به‌طور عام دارای آرمان و ایده و هدفی در کار هنری هستند. بالغ کردن اصالت و جوهر هنر را در تخصص خویش دنبال می‌کنند تا آن مقصود و هدف نهفته در ذات اثر هنری را شکوفا نمایند. بدین سبب است که آرمان و هدف اینان همیشه پیش‌قدم‌تر از زمان حال‌شان می‌باشد. از این روی همواره در تکاپو برای رسیدن به هستیِ مطلوب خویش‌اند. در این هدفمندی، شخصیت هنری‌شان را نیز تربیت می‌کنند.

 

 «تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو هم‌چنان که هستی»

 

سعید عبداللهی

 

  از مقاله: غلامحسین بنان نوای کاروان بهار دلنشین ایران‌زمین


برچسب‌ها: کاروان بنان, ارکستر گلها, موسیقی اصیل ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

پرنده رهایی ـ س. ع. نسیم

پرنده‌ی رهایی

رؤیاهای آدمی

در تمنای بال‌های من‌اند.

آرزوهای آدمی

پروازم را

 شعر رهایی و ترانه‌ی عاشقانه‌اند.

آسمان من

افسانه‌های آدمی وْ

دلتنگی و غرورش را

                     بیکرانه‌ی سپهر...

 

من

غفلت پاک بی‌رؤیا

بارقه‌ی لطیف بی‌آرزو

آشیانم بر باد وْ

کومه‌ی چوبینم

بر ارتفاع عظیم موریانه‌ها!

 

نام من

پرنده‌ی رهایی‌ست

آدمی را که

گم‌کرده بال‌های رؤیا وْ

           پرواز آرزو  وْ

            آسمانش را...!

 

س. ع. نسیم

۸ اسفند ۹۸


برچسب‌ها: شعر رهایی, پرنده آرزو, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

به سرزمینی می‌رسی... ـ سعید عبداللهی

به سرزمینی می‌رسی...

   

   سکوت، روی پلک‌هایم راه می‌رفت. صدای پای سکوت از دیوار بلند پلکم با سروش نهفت جانم آمیخت. ناگاه پلک زدم. ندای سروش در حباب‌های میان پلکم، نهیبم زد تا نوشته‌یی را بر کتیبه‌یی بخوانم:

    «به سرزمینی می‌رسی... به موعودی که در آن خویشتنی. با روزان و شبانی بسیط. با افق‌هایی از رنگین‌کمان اختیار. با گلبرگ‌های رنگین آگاهی. با پرندگانی بر شاخساران دانش. کلماتی شکوه‌ساز «زبـان». سروشی شایسته‌ی نجابت موسیقی. بی‌حائل و محاط در جامه و خلعت حقیقی‌ات. در کلبه‌ات، زمان بیتوته می‌کند. از هیاهو تهی می‌شوی. در معراج سکوتی شگرف و نشیطی. پرندگان حقیقت از اندیشه‌ات آب می‌نوشند. زخم‌هایت می‌بالند و می‌بوسندت. رنج‌هایت در آینه‌ات راست‌قامت‌اند و بالغ. عشق را ایمنی؛ آدمی را تعریف...»

 

سعید عبداللهی

از کتاب: نوشته‌های روبه‌رو


برچسب‌ها: آرمانشهر, قدرت فکر, نوشته های روبرو
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

چگونه ابتذال در جامعه رواج گسترده می‌یابد؟

چگونه ابتذال در جامعه رواج گسترده می‌یابد؟

 «میلان کوندرا در یکی از کتاب‌هایش به پدیده‌ای اشاره می‌کند به‌عنوان «جذابیت انکارناپذیر ابتذال»! او معتقد است که بسیاری از انسان‌ها، تمایل عجیبی به چیزهای سطحی و دم‌دستی دارند؛ مضامین کلیشه‌ای، امور سطحی و نخ‌نما، سریال‌های اشک‌آور، حاشیه‌های زندگی هنرمندان، چیزهایی که با احساسات ما بازی کند و شعورمان را به بازی بگیرد!

«ابتذال» از ریشه‌ی بذل کردن است؛ به معنی بذل توجه بر چیزی که در ذات، ارزش آن را ندارد.

ابتذال در تمام دنیا هواداران فراوانی دارد. موسیقی‌های نازل ولی پرطرفدار، فیلم‌های کم‌ارزش هنری ولی پرفروش.

 در واقع اکثر محصولات پرفروش از یک الگوی ثابت پیروی می‌کنند و تمایل به ابتذال در مردم را هدف قرار داده و معمولاً به جز مواردی استثنا، از ارزش هنری نیز برخوردار نیستند.

ابتذال همواره دو سر دارد؛ آن‌ها که آن را تولید می‌کنند و آن‌ها که آن‌ را مصرف می‌کنند. تا زمانی که تقاضا برای ابتذال وجود دارد، عرضه‌ی آن در دنیا ادامه خواهد داشت. شاید برای مقابله با ابتذال تنها راه، پرورده کردن سلیقه‌ی جامعه باشد.

در همین راستا نقل حکایتی از مثنوی معنوی چندان خالی از لطف نیست! مولوی داستان مردی را می‌گوید که هنگام عبور از بازار عطرفروشان، ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد. مردم دور او جمع شدند و هر کسی چیزی می‌گفت، همه برای درمان او تلاش می‌کردند. یکی نبض او را می‌گرفت، دیگری گلاب بر صورت او می‌پاشید و یکی دیگر عود و عنبر می‌سوزاند. اما این درمان‌ها هیچ سودی نداشت. حال مرد بدتر و بدتر می‌شد و تا ظهر بیهوش افتاده بود و همه درمانده شده بودند.

اما تنها برادرش فهمید که چرا وی در بازار عطاران بیهوش شده است؛ با خود گفت: من درد او را می‌دانم، برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است! او به بوی بد عادت کرده و مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است و با استشمام بوی خوب عطرها بیهوش شده است. سپس کمی سرگین بدبوی سگ برداشت و به بازار آمد. مردم را کنار زد و کنار برادرش نشست و آن مدفوع بد بوی را جلو بینی برادر گرفت؛ چند لحظه بعد مرد دباغ به هوش آمد!

در حقیقت این تمثیل مردمی است که به فرهنگ نازل خو گرفته و از آثار اصیل، هنر والا و فرهنگ فاخر روی برگردان‌اند؛ تا جایی که آن‌ها را خسته‌کننده، سخت‌فهم و یا غیرسرگرم‌کننده می‌دانند و از خواندن یک کتاب عالی، تماشای یک فیلم هنری و یا گوش‌دادن به یک موسیقی اصیل، نه تنها هشیار نمی‌شوند، بلکه به بیهوشی عمیق رضایت می‌دهند!»

 

 برگرفته از اینترنت


برچسب‌ها: فرهنگ اجتماعی, انسان شناسی, جامعه شناسی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

سالهای دور ـ کاظم مصطفوی

سال‌های دور

 

وقتی سال‌های دور

در کوچه‌های چشمان تاریک می‌وزند

عطر یادها را دارند

و شاعر

جوانی‌اش را می‌یابد:

آن ستارة درخشان

در کورترین نقطة‌ این آسمان تهی.

 

کاظم مصطفوی

۲۵ بهمن ۹۸


برچسب‌ها: عاشقانه, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

یادواره‌ی  پرویز فنی‌زاده 

یادواره‌ی  پرویز فنی‌زاده  

۷ بهمن ۱۳۱۶ ـ ۵ اسفند ۱۳۵۸ (۴۲ سال)

📽 هنرمند محبوب و معروف تئاتر، سینما و تلویزیون

 

پرویز فنی‌زاده یکی از نقش‌آفرینان موفق تئاتر و سینمای ایران بود.

آن‌چه وی را در نگاه اول به بیننده معرفی می‌کرد، صمیمیت و جذابیت و پیوند شخصیتش با مضمون نقشی بود که معرف آن بود. نمونه‌های این صمیمیت که موجب شهرت و محبوبیت وی شدند، نقش پرویز در فیلم‌های  رگبار،  گوزن‌ها،  تنگسیر و  دایی‌جان ناپلئون است.

 

پرویز فنی‌زاده ورود به عرصه‌ی فرهنگی جامعه را با تصحیح متون روزنامه اطلاعات شروع کرد. در سال ۱۳۳۷ گروه تئاتر «گل سرخ» را تشکیل داد. با موفقیت و تجربه‌هایی که کسب نمود، به گروه تئاتر «پاسارگاد» پیوست که مقدمه راه یافتنش به عرصه وسیع سینما شد.

 

پرویز در سال ۱۳۵۲ با بازی در فیلم  رگبار به کارگردانی بهرام بیضایی، جایزه بهترین نقش اول مرد را از «جشنواره سینمایی سپاس» دریافت نمود.

 

 نام پرویز فنی‌زاده در سال ۱۳۵۵ در سراسر ایران بر سر زبان‌ها بود. نقش ویژه وی در سریال دایی‌جان ناپلئون با خلاقیت‌های هنری که خودش به پرسوناژ آن می‌افزود، جایگاه هنر موفق پرویز را به جامعه معرفی نمود.

آخرین نقشی که فنی‌زاده بازی کرد و در نیمه‌های فیلم، بیماری و مرگ مجالش نداد، فیلم  اعدامی بود که در سال ۱۳۵۸ ساخته شد. 

پرویز فنی‌زاده نامی‌ست ماندگار در تاریخ سینمای ایران. نامی که در عمر بسیار کوتاهش با جدیت هنری و نقش‌‌های موفق در ۱۷ فیلم و سریال تلویزیونی، به عضوی از فرهنگ و هنر بالنده‌ی ایران‌زمین و خاطرات نسل‌های پیاپی‌اش پیوست.

یادش همیشه گرامی🌹  

 

سعید عبداللهی 


برچسب‌ها: سینمای ایران, پرویز فنی زاده
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

دست نگهدار ـ س. ع. نسیم

ویرانه‌گی را دست نگهدار

از خاطره‌های این تکرار

                        برگرد

بگذار از پسِ این همه سال بودنمان

ـ لااقل ـ

یک‌بار به هم برسیم !

 

بگذار برای رؤیاهایمان

                         برادری کنیم...

بگذار از خواهرانه‌های آرزوهایمان

شعرها دلیری کنند

ـ با آن‌که می‌دانم، می‌دانم

شعرها

هنوز از آرمان ـ‌آبادهای قرن‌های بعد می‌آیند

و برای این دنیا

خیلی زودند ـ

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: بودن یا نبودن, هنر چیست, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

تابلو خوشبختی

تعریف «خوشبختی» بیانی نسبی است که بستگی به جهان‌بینی تک‌تک انسان‌ها دارد.

گاهی اما بدون هیچ کلام و واژه‌ای، شاهد تصویری عمومی از «خوشبختی» هستیم که همه را در بر می‌گیرد. مثل:

 

🔵  تابلو خوشبختی

🖌 اثر  عابدین  دینو

از نقاشان برجسته‌ی ترکیه و جهان

 

روزی ناظم حکمت(شاعر معاصر ترک) از عابدین دینو می‌پرسد:

 «می‌توانی خوشبختی را بکشی؟»

 

پاسخ او این شاهکار است...  


برچسب‌ها: ناظم حکمت, عابدین دینو, تابلو خوشبختی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

از پشت پنجره‌های بی‌قاب

از پشت پنجره‌های بی‌قاب

 

كجاست آن جهان؟ كجاست؟

كه شعرها به گرد او

طواف واژه‌ها كنند

و قصه‌های عصر شب

كتاب‌های صبح را

به عشق او صدا كنند...

 

كجاست آن جهان؟ كجاست؟

كه چشم‌ها

دو پلك خسته از قرون جهل را

به روی روشنای دانش و

به عصر تازه‌ی سپیده‌ وا كنند...

 

برون شو از دو سایه‌پلك

 دو دیده افتتاح كن

دوباره نیست باره‌یی

به عالمی نگاه كن...

تویی، تو سالِكی و راه

برون شو و سؤال كن

بپرس از سفیر راه

كجاست آن جهان؟ كجاست؟...

 

ـ هنوز می‌رود سؤال...

تو هم برو سؤال باش

سؤالِ پر

ز بالِ عشق...

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: فرهنگ اجتماعی, فرهنگ آزادی, عاشقانه
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در یکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

یادگار آن سیاه بچگی ‌ها ـ س. ع. نسیم

یادگار آن سیاه بچگی‌ها

 می‌توان در برکه‌یی فریاد زد:

«راستی را من چه خوشبختم!»

فکر را باید توانستن

تا به دریا برد و پرسیدش:

«پشت دریاها جهانی هست؟»

          

دنیا

بی‌صدا نبود

ـ ما بی‌پنجره ماندیم!

 

گل‌ها نفسردند

ـ ما قطعنامه‌ی باران نخواندیم!

 

ستاره‌ها نشکستند

ـ ما شبنامه‌های نور را پناه نبودیم!

 

زندگی

ـ شاید ـ

خالی نبود

ـ ما آینه‌ها را از خود پر کردیم!

 

دنبال هستی

نسیمی جنبید

برگی ورق خورد

کودک تاریخ

              خود را تکاند

ـ ما معتاد باورهایمان بودیم...!

 

کم عشق نورزیدیم!

بپرس: هستی ربوده‌مان کجاست؟

 

(امضا: ماهی دلتنگ کوچک

 یادگار آن سیاه بچگی‌ها )

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: ترانه های زندگی, خانه دوست کجاست, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

جهان سوم: از رنجی که می بریم

جهان سوم: از رنجی که می‌بریم !

📖 از یک کتاب‌فروش پرسیدند:

 

وضع کسب و کار چگونه است؟

گفت: بسیار بد...! چون آن‌هایی که پول دارند، اهل مطالعه نیستند؛ آن‌هایی که سواد دارند، پول ندارند!

ــــــــــــــــــــــــــــــ

رسولان خرد دلتنگ و بی‌چیز

تصور کن جهانی وحشت‌انگیز

امیدت باد دنیایی نوین را

تصور کن جهانی به از این را
 

از شعر بلند: تصور کن ـ س. ع. نسیم


برچسب‌ها: کتاب و کتابخوانی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

چاوش جام جهان ـ س. ع. نسیم

چاوش جام جهان

پشت ابر آسمان امروز

لحظه‌هاي بارش

همه فكر سفرند:

سفر از حكمت سنگ

ـ عهد پارينه‌ی بتها و تبر ـ

سفر از خاطره‌هاي مفرغي

عصر چاله ـ گور سبزينه‌ي فكر 

سفر از عـهـد عتيق...

 

خيز!

بيدار شو از عهد زمستاني‌ها!

زان‌سوي پنجره‌ي عصر يخين

فرودين‌ رویيدست.

پشت ابر آسمان امروز

 خبري توفاني‌ست:

اينك عصر انفجار تخمك‌هاي فكر

عصر ارتش‌هاي «متن»

بارش فكر نور

سفر ثانيه تا مغز زمين

و فروريزش مرز فرهنگ

و فروريزش جغرافي خط و فاصله

و صداهاي شكست ديوار

و فروريزش بن‌بست نگاه...

 

چشم بردار از اين سنگ سكوت سنگين!

تندر ابر و هوا را بنگر

چاوش جام جهان را بشنو:

بر سر بوم و بر روز و شبت

«متن»ها می‌بارند

نورها مي‌گذرند

چينش آزادي‌ست...

سر از اين برف برآر!

پلك بزن!

عصر نو

پنجره را مي‌كوبد

پرده‌ها  را پس زن!

مثل باران

نهراس از ريزش!

 

پسِ پشت تندر ثانيه‌ها

لحظه‌ي باراني‌ست

رعد فكري پيداست...

چاوش جام جهان را بشنو...!

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: عصر نو, چاووش, آزادی, شعر معاصر ایران
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

آزادی ـ علی اکبر دهخدا

آزادی اندیشه، قلم، زبان، مجامع، شغل، منزل و غیره

موجب آبادی و عمران ممالک است.

 

علامه علی‌اکبر دهخدا  


برچسب‌ها: آزادی, عدالت اجتماعی, مقالات دهخدا
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

روز جهانی عدالت اجتماعی

بیستم فوریه ـ اول اسفند

روز جهانی عدالت اجتماعی

 

🌎 در جهان کنونی، گرامی‌داشت «عدالت اجتماعی»، آیین بزرگداشت یک رؤیا و آرزوی بشری‌ست که هنوز در عصر پسامدرن تکنولوژی و ارتباطات، تحقق نیافته است.

 

🔵 در میهن ما ایران هیچ نشانی از «عدالت اجتماعی» در زمینه‌ها‌ی اقتصاد، حقوق سیاسی و مدنی و شهروندی وجود نداشته و ندارد.

 

در میهن ما به‌دلیل موروثی بودن سلطه‌گریِ افکار عقب‌مانده، هیولای بی‌عدالتی بیداد می‌کند و گلوی سفره و سْمعه‌ی ایرانی در کام گرگ حریص فقر است!

 

«روز جهانی عدالت اجتماعی» را با امید به روشنگری، مبارزه، تکاپو و همبستگی برای تحقق  آرمان عدالت اجتماعی گرامی می‌داریم... 🌷 🌿


برچسب‌ها: آزادی, برابری, عدالت اجتماعی
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

بی‌جاه و بی‌رام ـ س. ع. نسیم

بی‌جاه و بی‌رام

اغواگری فسونكار

بی‌جاهیِ شعرم داد

بی‌آشیانیِ شعر.

ـ شعری

تا به شب نگرود

و خویش

شبانه‌ها را بگسلد...

 

فسونگری رامش‌سوز

آتشم داد

با خورشیدش همیشه در نیمروز

تا زمینم

با صولتش

تیرگی نپذیرد...

 

آی...!

اغواگران فسون‌کار!

به بادها دانایی دهید

به باران

ذکاوت مادرانه

تا مگر زمین را

وزش دانایی باشیم وْ

ذکاوت باران...

 

 س. ع. نسیم

۱ اسفند ۹۷


برچسب‌ها: دانایی و روشنایی, هنر چیست
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب

مسآله این است: بودن یا نبودن

همیشه مشروطیتی در می‌زند

همیشه جنگلی به‌سوی نور می‌رود

همیشه مصدقی روبه‌روست

همیشه شقایقی ترانه‌ می‌نویسد...

 

همیشه گردباد چهار فصل

همیشه بارش حضوری

به پنجره‌ات می‌کشاند

تا کدام «آری» را سلام باشی وْ

کدام «نه» را بدرود!

 

س. ع. نسیم


برچسب‌ها: مسأله این است, بودن یا نبودن
نوشته شده توسط سعید عبداللهی در پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸

لينك مطلب